کسی میدونه نویسندگی بزرگ علوی چگونه بود؟ و چه کتاب هایی رو نوشته است؟
بزرگ علوی را بنیانگذار ادبیات داستانی زندان در زبان فارسی دانستهاند.گرایش علوی به اثر آفرینی اجتماعی او را برجسته کرد.
بنا به گفتهٔ بهارلو، احمد محمود و نسیم خاکسار و علیاشرف درویشیان از بزرگ علوی تأثیر گرفتند. او گفته که علوی در واپسین سالهای زندگی، خود را قربانی سیاست میدانسته و در یکی از آخرین مقالههایش با عنوان «میخواستم نویسنده شوم» توضیح میدهد که مدتها میان دو گروه نوسان میکرده یا در واقع سرگردان بودهاست؛ یکی گروه پنجاهوسه نفر و مبارزان سیاسی به رهبری تقی ارانی و دیگری گروه «ربعه» و روشنفکران ادبی به رهبری صادق هدایت. او با تأسف و حسرت آشکاری مینویسد که کاش صرفاً در جرگه هدایت سر میکرد و قادر بود در همان فضای ادبی جولان بدهد و زندگی خود را وقف نوشتن کند.
جمال میرصادقی بیان کرده که بزرگ علوی همواره روحیهٔ مبارزهجویانهٔ خود را در آثارش حفظ کرده و از این حیث به کلی با هدایت متفاوت است. آثار هدایت رو به ناامیدی است؛ ولی علوی در داستانهایش نگاهی منفعل ندارد و آدمهای داستانیاش مانند شخصیتهای هدایت سرخورده نیستند.جمال میرصادقی او را همراه احمد محمود و صادق چوبک، تنها سه نویسندهٔ موردعلاقهٔ خود بیان کرد.بزرگ علوی به سبک واقعگرایی اجتماعی میپرداخت و در داستانهایش به نابسامانیهای اجتماعی روی میآورد.
چمدان نخستین مجموعه داستانهای کوتاه برجستهٔ علوی است که نخست در ۱۳۱۳/ ۱۹۳۴م نشر شد. داستانهای «چمدان»، قربانی»، «عروس هزار داماد»، «تاریخچهٔ اتاق من»، «سرباز سربی»، «شیک پوش»، «رقص مرگ» را در ۲۵۴ صفحه در برمی گیرد. دو سال پس از نشر آن، علوی زندانی شد و تا ۱۳۲۰/ ۱۹۴۱م محکوم به زندان بود (تا پایان دوره رضاشاه). با نثری روان و ساده نگاشته شدهاست. علوی در این داستانها فرهنگ همگانی را بازمیتاباند و تصویر ناکامیها و سیهروزیهای آنان را نشان میدهد؛ سبک واقعگراییاش به محمد علی جمالزاده و صادق هدایت نزدیک میشود، با این تفاوت که شخصیتهای داستانهای علوی از دید پویایی و زندگی اجتماعی با شخصیتهای داستانهای هدایت، که نگرشی دیگرگونه نسبت به جهان دارند، فرق میکنند.
ورقپارههای زندان در ۱۳۲۰/ ۱۹۴۱م چاپ شد و بزرگ علوی آن را به خواهرش بدری علوی پیشکش دادهاست؛ فداکارترین و از خود گذشتهترین زنی که در زندگیاش دیدهاست.در دیباچهاش نوشته که عنوانِ ورقپارههای زندان «اسم بیمسمایی برای این یادداشتهایی که اغلب آن در زندان تهیه شده، نیست. در واقع اغلب آنها روی ورق پاره، روی کاغذ قند، کاغذ سیگار اشنو یا پاکتهایی که در آن برای ما میوه و شیرینی میآوردند، نوشته شدهاست؛ و این کار بدون مخاطره نبودهاست. در زندان اگر مداد و پاره کاغذی مأمورین زندان در دست ما میدیدند، جنایت بزرگی بهشمار میرفت.» بر پایه این دیباچه، این کتاب نوشتههای او در زندان است و برای توصیف شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوران از تاریخ ایران نوشته شدهاست حال آنکه خواندن و نوشتن در زندانهای دوره اش، ممنوع بودهاست. کمتر به رویدادها و جزئیات زندان اشاره شده و بیشتر به زندگی، سرگذشت و دلایل محکومیت همبندهایش در قالب پنج فصل/پنج داستان میپردازد که کتاب را یک مجموعه داستان کوتاه میکند. در این داستانها عشقها و زندگیهایی که جانسوزانه به جدایی و زندان شدن یکی از معشوقهها کشیده میشود و همبند آقای علوی میشوند نماش داده میشود، داستانهای ایرج و روشن، آقای م و دختر خالهاش، ببولی، مرتضی و مارگریتا… که چند تای آنها در گفتگوی مستقیم با خود نویسنده یادداشت شدهاند و چند تای دیگر هم مکاتبات و یادداشتهای بجا ماندهاند.
چشمهایش رمان برجستهٔ علوی است و چاپ نخست آن در ۲۸۷ صفحه در سال ۱۳۳۱/ ۱۹۵۲م بود.در مرداد ۱۳۹۵، انتشارات نگاه برای پانزدهمین بار این رمان را بازچاپ کرد. برپایهٔ آمار ۱۳۹۳ از مؤسسه خانه کتاب بسخواندهترین اثر بزرگ علوی است. آن را از معدود آثار داستانی فارسی میدانند که «در مرکز آن، یک زن با همهٔ احساسات و اندیشههایش جای دارد.» که ویژگیهای خاصی دارد و داستان با محوریت زن خلق شدهاست. جمال میرصادقی، این رمان را نقطه عطفی در مسیر ادبیات داستانی فارسی دانست. به زبانهای گوناگون نیز ترجمه شدهاست؛ انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و عربی. بنیاد سینمایی فارابی در ۱۲ تیر ۱۳۸۶ از توافقی برای ساخت فیلمی برپایه این رمان، خبر داد.
دربارهٔ نقاشی سرشناس به نام «استاد ماکان» است که در تبعید میباشد، زیرا از مبارزان علیه استبداد رضاشاه پهلوی است. از آثارِ بهجاماندهاش، پردهای است به نام چشمهایش؛ چشمهای زنی که گویا رازی را پنهان میکند.
راوی داستان که ناظم مدرسه و مدیر نمایشگاه نقاشی است، کنجکاو است که رازِ این چشمان را دریابد. تلاش میکند تا مدل آن تابلو را بیابد و دربارهٔ آن از استاد بپرسد. پس از چند سال، ناظم مُدل را پیدا میکند که فرنگیس نام دارد؛ در خانهٔ اعیانی فرنگیس، با او به گفتگو مینشیند.
فرنگیس میگوید که خاستگاهش اشرافی است و از برای زیباییاش، توجه مردان بسیاری را جلب میکرده، اما مردان و عشق بازیچهاش بودهاند. تنها در برخورد با استاد، کسی را مییابد که اساساً توجهی به زیبایی و جاذبهٔ او ندارد. برای جلب توجه استاد، در تهران و اروپا با نشستهای زیرزمینی که زیرنظر استاد است همکاری میکند، تا سرانجام به وی نزدیک میشود. اما استاد نه فداکاری او را جدی میگیرد و نه پی به کُنهِ احساسات و عواطفش میبرد. در برابر او و بهویژه از چشمهایش، هراسی گنگ ابراز میکند. در پایان، استاد گرفتار پلیس میشود و زن پیشنهاد ازدواج با رئیس شهربانی را که یکی از خواستاران قدیمی اوست، میپذیرد به شرط آنکه استاد از مرگ نجات یابد. استاد به تبعید میرود و البته هیچگاه از فداکاری زن آگاه نمیشود. اوهمهٔ احساسها و تلقیهای خود از فرنگیس را در پردهای به نام چشمهایش به یادگار نهادهاست. در این چشمها بهطور کلی زنی مرموز، دمدمیمزاج و هوسباز و خطرناک نمایان میشود؛ اما زن میداند که استاد هیچگاه به ژرفای روح او پی نبرده و این چشمها از آنِ او نیست.
بنا به گفتهٔ محمدعلی سپانلو، علوی در این رمان «روشِ استعلام و استشهاد» را به کار برده، روشی که چند اثر دیگرش را نیز ساختهاست. «این شیوه بیشتر در ادبیات پلیسی معمول است. یعنی کنارهم نهادن قطعات منفصل یک ماجرای از دست رفته و ایجاد یک طرح کلی از آن ماجرا به حدس و قرینه. «بدین ترتیب، یک واقعهٔ گذشته به کمک بازماندههای آن نوسازی میشود. اشارات تاریخی بزرگ علوی نیز بحثها برانگیخته: استاد ماکان گاهی شبیه کمالالملک است. رئیس شهربانی، سخت به آیرم شباهت دارد. اما هیچکدام دقیقاً الگوی واقعیشان نیستند. این کار فقط برای خلق فضا انجام شدهاست.» سپانلو همچنین نوشته که نثر علوی، «منظم و سیال است که در قیاس با معاصرانش، بسی امروزی مینماید»
لطفا شکیبا باشید ...