0

اشعار نیما یوشیج

اشعار نیما یوشیج نیما یوشیج درباره نیما یوشیج زندگینامه نیما یوشیج شاعر مشاهیر
ثبت شده 3 سال پیش توسط زهرا حمادی ویرایش شده در 1400/4/3

بچه ها میشه چندتا از بهترین اشعار نیما یوشیج رو بگید؟

اشعار نیما یوشیج

1 جواب

0
3 سال پیش توسط: زهرا حمادی

می‌تراود مهتاب
 

می‌تراود مهتاب

می‌درخشد شبتاب

نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک

غم این خفته‌ی چند

خواب در چشم ترم می‌شکند
 

 

نگران با من استاده سحر

صبح می‌خواهد از من

کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر

در جگر خاری لیکن

از ره این سفرم می‌شکند
 

 

نازک‌آرای تن ساق گلی

که به جانش کشتم

و به جان دادمش آب

ای دریغا به برم می‌شکند
 

 

دست‌ها می‌سایم

تا دری بگشایم

به عبث می‌پایم

که به در کس آید
 

در و دیوار به هم ریخته‌شان

بر سرم می‌شکند
 

 

می‌تراود مهتاب

می‌درخشد شبتاب

مانده پای‌آبله از راه دراز

بر دم دهکده مردی تنها

کوله‌بارش بر دوش

دست او بر در، می‌گوید با خود:
 

غم این خفته‌ی چند

خواب در چشم ترم می‌شکند
 

**************
اشعار نیما یوشیج + مجموعه شعر و رباعایت عاشقانه و زیبای نیما یوشیج

سیولیشه
 

تی تیک تی تیک

در این کران ساحل و به نیمه شب

نک می‌زند «سیولیشه» روی شیشه
 

به او هزار بار ز روی پند گفته ام

که در اطاق من ترا نه جا برای خوابگاست

من این اطاق را به دست هزار بار رفته ام

چراغ سوخته هزار بر لبم

سخن به مهر دوخته
 

ولیک بر مراد خود

به من نه اعتناش او

فتاده است در تلاش او

به فکر روشنی کز آن

فریب دیده است و باز

فریب می‌خورد همین زمان
 

 

به تنگنای نیمه شب که خفته روزگار پیر

چنان جهان که در تعب، کوبد سر، کوبد پا

 

تی تیک تی تیک

سوسک سیا

سیولیشه

نک می‌زند

روی شیشه

خانه‌ام ابریست
 

خانه‌ام ابریست

یکسره روی زمین ابری ست با آن

از فراز گردنه خرد و خراب و مست
 

باد می‌پیچد

یکسره دنیا خراب از اوست

و حواس من!
 

آی نی زن که تو

را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟
 

خانه‌ام ابریست اما

ابر بارانش گرفته ست
 

در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،

من به روی آفتابم

می برم در ساحت دریا نظاره
 

و همه دنیا خراب و خرد از باد است

و به ره، نی زن که دائم می‌نوازد نی، در این دنیای ابراندود

راه

خود را دارد اندر پیش
 

**************
 

مانلی
 

من به راه خود باید بروم

کس نه تیمار مرا خواهد داشت

در پر از کشمکش این زندگی حادثه بار

گرچه گویند نه

اما

هرکس تنهاست
 

آن که می‌دارد تیمار مرا، کار من است

من نمی‌خواهم درمانم اسیر

صبح وقتی که هوا شد روشن

هرکسی خواهد دانست و بجا خواهد آورد مرا
 

که در این پهنه‌ور آب،

به چه ره رفتم و از بهر چه‌ام بود عذاب

loader

لطفا شکیبا باشید ...