بچه ها یکم درباره کیومرث پور احمد میگید؟
کیومرث پوراحمد متولد 25 آذر 1328 در نجف آباد کارگردان، فیلمنامه نویس، تهیه کننده و تدوین گر ایرانی است. او دانش آموخته رشته کارگردانی سینما است.
کیومرث پوراحمد فرزند پروین دخت یزدانیان و خدابخش پوراحمد است. او کارش را با نقدنویسی آغاز کرد و از 1353 با دستیاری در مجموعه تلویزیونی آتش بدون دود وارد سینما شد. فیلم شب یلدا الهام گرفته از زندگی خود اوست.پوراحمد شرح حال خود را در کتابی تحت عنوان کودکی نیمه تمام منتشر کرده است.
مادرش، پروین دخت یزدانیان با بازی در فیلم های او، کار بازیگری را آغاز کرد و آثار برجسته ای با بازی او به ثبت رسید. دخترش، مریم پوراحمد هم در فیلم شب یلدا به ایفای نقش پرداخته است.فیلم مستندی درباره زندگی پوراحمد به کارگردانی مشترک سیدسجاد آوینی و اردلان آشوری ساخته شده است.پوراحمد در شب تقدیر از وی خود را شاگرد مسعود کیمیایی دانست و گفت :این افتخاری برای یک شاگرد است در مراسم تقدیر از او در کنار استادش قرار گیرد.
پروین دخت (فاطمه) یزدانیان (1306، نجف آباد – 5 فروردین 1391، نجف آباد)، بازیگر ایرانی سینما و تلویزیون و مادر کیومرث پوراحمد کارگردان مطرح سینمای ایران بود. وی از سال 1370، با ایفای نقش بی بی – مادر بزرگ مجید در سریال تلویزیونی قصه های مجید به کارگردانی فرزندش، کیومرث پوراحمد پا به عرصه بازیگری نهاد. سپس در سال 1371 با بازی در فیلم های صبح روز بعد و شرم وارد سینما شد. یزدانیان برای بازی در فیلم صبح روز بعد، برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش دوم زن از یازدهمین دوره جشنواره فیلم فجر شد.
از دیگر کارهای وی می توان به نان و شعر (1372)، مهریه بی بی (1373)، خواهران غریب (1374)، شب یلدا (1379) و سریال سرنخ اشاره کرد. پس از ابتلا به بیماری آلزایمر، در 5 فروردین 1391 درگذشت. پیکرش در گلستان شهدای نجف آباد در کنار همسرش به خاک سپرده شد.
کیومرث پوراحمد در برنامه خندوانه از خاطزات کودکی اش گفت:
ما نجف آبادی هستیم و من فقط آنجا به دنیا آمدم، اصفهان که آمدیم در مدرسه و محله لهجه ی مرا مسخره می کردند، چون لهجه ما با اصفهانی ها فرق دارد. من هم از لهجه ی اصفهانی خوشم نمی آمد، لکنت زبان هم داشتم، به همین خاطر همه اش در خانه بودم و مشق می نوشتم و به مادرم کمک می کردم تا سنم رفت بالاتر و با کتاب آشنا شدم و… – درسم خیلی خوب نبود، فضای مدرسه زمان ما خیلی بد و تلخ بود، من لکنت زبان داشتم و زبانم می گرفت، فارسی را باید از رو می خواندیم و من زبانم می گرفت، معلم با چوب می زد توی سر من و می گفت چرا ادا اطوار درمی آوری، یا انشاء که می خواندم زبانم می گرفت و … – من سر جشنواره فیلم کودک و ساخت قصه های مجید که به اصفهان رفتم دوباره با لهجه ی اصفهانی آشتی کردم.
لطفا شکیبا باشید ...