دوستان کسی میدونه به کدوم بازیگر سعدی سینمای ایران میگن و دلیلش چیه؟
نام علی حاتمی مترادف با سینمای ملی است، چرا که فیلمهای او جزئیات پرشمار عناصر و المانهای فرهنگی و اجتماعی یک زندگی اصیل و سنتی ایرانی را دارد. این مورد فقط هم مربوط به نشانههای ظاهری و اشیا نمیشود، بلکه به متن و ماهیت زندگی و خلقیات آدمها هم مرتبط است. دیالوگهای موزون حاتمی، کم از شعر و ادبیات نداشت، لقب سعدی سینمای ایران عنوان شایستهای برای اوست.
شاعر:
علي حاتمي را شاعر سينما هم ناميده اند، او كسي است كه ديالوگ هايش از نظر بلاغت ادبي چيزي كمتر از پخته ترين اشعار پارسي نداشت و هنوز كه هنوز است تا نام او مي آيد ياد ديالوگ هاي شيرين فيلمهايش مي افتيم.
معمار:
هنوز مهمترين شهرك سينمايي ايران غزالي است و مي دانيم كه اگر چنين شهركي وجود نداشت خيلي فيلمنامه هاي چند ساله اخير حتي نوشته نمي شد تا چه رسد به اينكه توليد آنها محقق شود.
در مورد اينكه چرا نام اين شهرك غزالي است حرف و حديث هاي فراواني روايت شده از جمله اينكه در سالروز تولد غزالي به افتتاح درآمده يا اينكه نام صاحب اصلي زمين غزالي بوده.
اما چيزي كه در هر حال مهم مي نمايد تلاش هاي پيگيرانه مرحوم حاتمي براي خلق چنين مجموعه عظيمي است تا جايي كه تقريبا بايد اين شهرك را شهرك حاتمي بناميم تا غزالي .
خطاط :
شايد جالب باشد كه بدانيد علي حاتمي سواد بالاي ادبي اش را از كجا آورده .
او در همان دوران كودكي، كنار دست پدرش در يك حروفچيني با متون كتب مختلف آشنا شده.
با اين حساب بايد گفت مرحوم حاتمي مثل خطاطها متون ادبي را حتي نه كلمه به كلمه بلكه حرف به حرف مي شناسد.
او بعد ها با هنر خطاطي هم ارتباط پيدا كرد اما اگر بخواهيم اين فعاليت را به سينماي او ارتباط دهيم بايد به ميزانسن فيلم هايش اشاره كرد.
مرحوم حاتمي مي گفت: در قاب هاي فرنگي حركت ها هميشه از چپ به راست است چون خط آنها هم از چپ به راست نوشته مي شود ولي ما كه از راست به چپ مي نويسيم نبايد از عرف آنها پيروي كنيم و حركتها در سينماي ما بايد از راست شروع شود.
نقاش :
بعضي ها بي رحمانه او را به فتيشيسم متهم مي كردند. فتيشيسم يعني علاقه بيمار گونه به اشياء.
علي حاتمي وسواس بالايي در چيدمان اشياء داخل صحنه اش داشت اما اين را نبايد به حساب علاقه او به اشياء گذاشت.
او فيلمهاي تاريخي مي ساخت و اتفاقا توقع هر مخاطب باهوشي، دقت سازندگان چنين آثاري در جزئيات صحنه و اتفاقات است.
علي حاتمي مي خواست يك تابلوي زيبا از گذشته ايران نشان ما دهد اما از مضمون آن تابلو انتقاد هم داشت. يعني حتي اگر به خاك فروشي شاهان ناقابل ايران و جهل بخشي از توده و جو بخشي از خواص انتقاد مي كرد، نمي خواست تمام عقبه تاريخي اين مملكت چنان زير سوال برود كه مخاطب ايراني احساس تحقير كند.
نمايش او از كاخ گلستان به خوبي گوياي اين مطلب است يعني جايي كه محل جور است اما زيباست.
فيلم كمال الملك را به نوعي مي توان متد شناخت آثار حاتمي دانست. مخصوصا برخورد نقاش بي بديل ايراني را با هنر عكاسي.
درآن صحنه علي حاتمي به ما مي گويد كه موضع نهايي اش درباره مساله ممسيس (يا همان محاكات) در فلسفه يوناني چيست؟
عكس كاخ گلستان را كنار ميدان انقلاب به 2 هزار تومان مي فروشند در حالي كه نقاشي اش از فرط هنري بودن قيمت ندارد. يعني با اينكه عكس به واقعيت نزديك تر است اما فاصله واقعيت و اثري هنري كه از آن حكايت مي كند، يا همان تخيل هنرمند به اثر بها و اعتبار مي بخشد.
هنرهاي علي حاتمي بي شمار بودند، حتي بي شمار تر از هنرهاي شمرده شده.
او در تمام طول عمرش نه تنها از جشنواره هاي فرنگي بلكه حتي از فجر خودمان هم هيچگاه جايزه نگرفت. اما اگر اهل مطالعات سينمايي هستيد لابد برخورد كرده ايد به كتابهايي از تاريخ سينما كه به لسان فرنگي ها نوشته شده اما علي حاتمي هم درآن به معرفي درآمده .
در داخل كشور هم بسياراني او را نماد سينماي ملي ايران مي دانند.
با اين حسابها بايد گفت او فردي بود بزرگتر از معيار ها يا بهتر بگوييم علي حاتمي يك معيار است.
روحش شاد و يادش گرامي باد
لطفا شکیبا باشید ...