شیوه ی نوشتن چارلز دیکنز چگونه بود؟
دیکنز نیز مانند بسیاری از رماننویسان دیگر (جرج الیوت، امیل زولا، دفو) از روزنامهنگاری آغاز کرد و سپس از واقعیت به خیال گرایید. وی نیز مانند دیوید کاپرفیلد را در حالی مینوشت که مقید به سخن دیگران بود. کارش در مقام گزارشگر مذاکرات پارلمانی به او سرعت و دقت آموخت. چارلز دیکنز از گزارشگری به شکل آزادتری از روزنامهنگاری گروید. طرحوارههایی از بوز در معنا مجموعه مقالاتی است که جریان تکامل رشد تدریجی این داستانسرا، شخصیتآفرین و تحلیلگر محیطها و اشیا را به دست میدهد. او هرچند هرگز از روزنامهنگاری نبرید و همواره سردبیر مجلات و سرگرم نوشتن مقالاتی برای روزنامهها و سخنرانیها بود، اما گفته میشود نمونهای روشن از کوشش روزنامهنگاری برای اعتلا بخشی به استعدادهای نویسندگی خویش است.
چارلز دیکنزارائهکننده عوالم شهر است. دگرگونی شهر - چه از لحاظ اقتصادی و چه اجتماعی - و چیرگی او بر توصیف این دگرگونیها. در طرحوارهها به وضوح این توانایی را نشان میدهد. توصیف یک عمارت یا مؤسسه از زبان دیکنز، چیزی ورای وصفی خشک و خالی از عمارتی بیجان است. او ناظر تغییرپذیری ظاهر است و چنان توصیف میکند که گویی این عمارت ساکن نیست. او اشیا را در قیاس جنبههای متحرک جامعهای میبیند که در حال تبدل است. وقتی خیابانهای کثیف لندن را توصیف میکند چنین به ما میگوید: «نم همین قدر دزدانه و نرم فرود میآید که سنگفرش خیابانهای را چرب کند.» میگوید: «چراغهای گازی به علت مه سنگین و تنبلی که بر هر چیز مینشیند رخشندهتر مینمایند».
طرحوارههایی از بوز، از ذوق و استعداد کمدی دیکنز نیز جان میگیرد. چارلز دیکنز کمدی را به گونهای توصیف میکند که نشانه تأثیر گرفتن او از این تجربه است. بازیگران زن و دلقکها اغراق شدهاند، اما این اغراق بهطور قطع ملهم از مبادی تئاتر روزگار خویشند. یکی دیگر از استعدادهای نمایشی دیکنز، تأثرانگیزی و خوشمزگی است. یکی از طرحوارههای اولیه یعنی مغازهٔ گروگیر این تأثرانگیزی را به گونهای شایان بیان میکند. در این اثر، هم تجزیه و تحلیل و هم اقناع است که هم تفاهمبرانگیز و هم ترحمانگیز است.
دیوید کاپرفیلد به دوران پختگی و کمال هنری دیکنز تعلق دارد. حجم انتقاد صریح اجتماعی در این رمان کمتر از نوشتههای دیگر است. در اینجا توجه نویسنده به ماجراهای خانگی و روحانی بیشتر از بیدادهای اجتماعی است. هرچند با زندگیای که خود نویسنده داشتهاست، طبعاً توجه به مسائل روانشناختی از دید اجتماعی بارز و آشکار است. خفتهای شخصیت «هیپ» در این رمان، فرازجوییهایش، بزرگمنشیهای به خود بستهاش و نیز ترقی و تنزلش همه سمبولهای اجتماعی قابل شناختاند. این رمان در آن واحد تصویر یک شخصیت خاص و یک تعمیم نیرومند است.
دیکنز در چند رمان بعدی دیگرش رنجی بر خود هموار میسازد تا از هرگونه راهحل سادهای اجتناب کند. دوران مشقت، دوریت کوچک، داستان دو شهر، و آرزوهای بزرگ دامنهٔ توقع خود را از خواسته محدود میکنند و از خواننده، توقع ندارند که همه کسانی را که اکنون پس از آن همه رنج، به رفاه رسیدهاند ببینند. اگرچه پرداخت شخصیتهای متعلق به طبقه کارگر و مسائل صنعتی به شیوهای زمخت و احساساتی انجام میشود اما هنر دوران سختی در نوعی صداقت دربارهٔ تقلید اجتماعی شخصیت داستان است. در اینجا بر خلاف خانه متروک، از پی تشریح تخریب، در رسیدن ساختمانی در مقیاس کوچک دیده نمیشود.
دیکنز همیشه اطمینان حاصل میکرد که خوانندگانش مسحور داستان و مشتاق دنبال کردن آن هستند. برای همین، در دورانی که نوشتههای خود را به صورت روزانه در روزنامه چاپ میکرد داستان در لحظهای حساس پایان مییافت.
لطفا شکیبا باشید ...