آثار فیودور داستایفسکی رو میشناسید؟ ممنون میشم معرفی کنید.
داستایفسکی در آثار خود شخصیتهایی را حلاجی میکرد که حتی آدمکشی را زیر لوای مرام و اعتقادات ایدئولوژیک خود موجه میدانستند. به همین خاطر آثار این نویسنده در تمام سالهایی که از آن میگذرد، چه در دوران قدرتگیری حکومتهای تمامیتخواه قرن بیستم و چه امروزه که «کارزار علیه ترور» در جریان است، با چالشهای زمانه تناسب دارند. او به خصوص به افکار و ایدههایی که پس از ده سال تبعید و بازگشت به سن پترزبورگ در میان روشنفکران رواج یافته بود به دیده شک مینگریست.
مخالفت و اعلام جرم دوستایِوسکی علیه نهیلیسم روسی در کتاب او با عنوان تسخیرشدگان (جن زدگان) به خوبی منعکس شدهاست. این کتاب که در سال ۱۸۷۲ چاپ شد به خاطر زبان آمرانه و نصیحت گونه آن مورد انتقاد قرار گرفته ولی بدون تردید او میخواست نشان دهد که افکار مرسوم در میان روشنفکران آن نسل میتوانند خطرناک باشند. داستانی که دوستایِوسکی در این کتاب نقل میکند در قالب یک طنز سیاه و گزنده، روشنفکران هم دوره خود را به خاطر بازی کردن با ایدههای انقلابی بدون آنکه بدانند انقلاب در عمل به چه معنایی است به نقد میکشد. داستان کتاب را در واقع میتوان نسخهای از حوادث واقعی دانست که در زمانی که دوستایِوسکی مشغول نگارش کتاب بود اتفاق میافتاد. دوستایِوسکی در داستان تسخیر شدگان استدلال میکند که فراموش کردن موازین اخلاقی و انسانی به خاطر افکار آزادیخواهانه به نوعی تمامیتخواهی و استبداد بدتر از گذشته منجر میشود.
مارشال برمن در کتاب تجربه مدرنیته برای توضیح مدرنیزاسیون از بالا و توسعه نیافتگی دوران تزاری در روسیه، شهر سن پترزبورگ و بلوار معروف نووسکی را مثال زده و برای توضیح آن از آثار فئودور دوستایِوسکی استفاده کردهاست.
شاید بتوان گفت مشهورترین دیدگاه دوستایِوسکی که از زبان یکی از شخصیتهای رمان برادران کارامازوف بیان میشود، این جمله باشد که «اگر خدایی وجود نداشته باشد، همهچیز مجاز است». ژیل دلوز و ژک لکان، متفکران معاصر فرانسوی خلاف این عقیده را دارند. لکان معتقد است دقیقاً وجود منع الهی است که زمینهٔ گناه را فراهم میسازد. به باور دلوز نیز قضیه کاملاً برعکس چیزی است که دوستایِوسکی میگوید، زیرا به واسطهٔ وجود خداست که همهچیز مجاز است.
لطفا شکیبا باشید ...