برایان تریسی کیست؟
برایان تریسی زاده شارلوت تاون در جزیره پرنس ادوارد کانادا، سال ۱۹۴۴ میلادی است. وی در خانوادهای با ناتوانیهای مالی به دنیا آمد. با وجود این، خانواده تریسی انسانهایی اخلاق مدار و درستکار بودند. شنیدن مداوم جملاتی همچون “پول نداریم” و “ما نمیتوانیم هزینه آن را بپردازیم” برایان کوچک را در این فکر فرو میبرد که چرا کیفیت زندگی پایینتری نسبت به دیگران دارند. در نهایت، این ابهامات، دغدغهها و نیازهای زندگی او را ناچار به ترک تحصیل در دوران دبیرستان نمود. او در این مرحله از زندگی برای کسب درآمد به کارهای مختلفی مشغول شد. شستن ظروف و نظافت در هتلها و رستورانها، کار در کارخانه چوببری و کار فصلی در مزارع از جمله مشاغل طاقتفرسایی بود که برایان به آنها روی آورده بود.
تریسی در سال ۱۹۷۹ با همسرش باربارا تریسی ازدواج کرد. این زوج هم اکنون دارای چهار فرزند هستند و در سن دیگو در ایالت کالیفرنیا اقامت دارند.
در اوایل جوانی، برایان ۲۰ ساله که به قدر کافی زندگی نکرده بود، دل به دریا میزند و با پساندازی که از کارهای روزانه جمع کرده بود، تصمیم به مسافرت میگیرد. او که همیشه رویای سفر داشت، برای اولین بار در زندگی خود پا به آمریکای شمالی گذاشت و پس از سفر در سراسر این مناطق، به سمت قاره اروپا حرکت کرد. کار در کشتیهای باری او را با بسیاری از نقاط مختلف دنیا آشنا کرد. کشورهای فرانسه تا اسپانیا و تنگه جبل الطارق را با دوچرخه پیمود و سپس به سمت کشورهای آفریقایی حرکت کرد. برایان در سالهای جوانی بیش از سن خود آموخت و با افراد زیادی آشنا شد. پروفسور آلبرت شوایتزر از بزرگانی بود که در سفر به آفریقای جنوبی با وی همسفر شد. در طول این سالها برایان زندگی پرفرازو نشیبی داشت و حتی بارها از خطر مرگ نجات یافت. برایان جوان پس از دو سال زندگی در ژوهانسبورگ بازهم پا در مسیر پرهیجان سفر نهاد. او مدت کوتاهی در لندن مشغول به کار شد و راه خود را به سمت مناطق اروپا و خاورمیانه در پیش گرفت. پس از سفر به کشورهای هند، مالزی و سنگاپور به تایلند رسید و به مدت دوسال در این کشور کار کرد.
برایان تریسی در طول این سالها به بیش از ۸۰ کشور دنیا سفر کرد و در نهایت پس از گذر از سفرهای طولانی و طاقت فرسا شغل فروشندگی را انتخاب کرد. برای فروشندگی دیگر نیازی به سفر و کار در نقاط مختلف دنیا نداشت و این، کار را برای او راحتتر کرده بود. درآمدی که از این شغل عایدش میشد، به نسبت بهتر بود؛ اما بازهم برای برایان راضی کننده نبود. در واقع او همیشه خود را با بهترینها مقایسه میکرد و سعی در پی بردن به راز موفقیت آنها داشت. در نهایت پاسخ سوال خود که چرا دیگران از من جلوتر هستند، را اینگونه یافت: “چون آنها از روشهای دیگری استفاده میکنند. “حال، برایان هدف خود را تعیین کرده بود؛ “کسب عنوان موفقترین فروشنده”
لطفا شکیبا باشید ...