0

کتاب بهشت گمشده

بهشت گمشده جان میلتون اثر جان میلتون کتاب جان میلتون کتاب بهشت گمشده کتاب بهشت گمشده اثر جان میلتون
ثبت شده 3 سال پیش توسط زهرا حمادی ویرایش شده در 1400/3/31

دوستان کسی میدونه کتاب بهشت گمشده اثر کیه؟

کتاب بهشت گمشده

1 جواب

0
3 سال پیش توسط: زهرا حمادی

بهشت گمشده شعری حماسی است که به صورت شعر سپید (بدون ریتم ایامبیک) توسط جان میلتون ، شاعر قرن هفدهم انگلیسی (1608-1674)نوشته شده است. نسخه اول ، که در سال 1667 منتشر شد ، شامل ده کتاب با بیش از ده هزار مصرع است. چاپ دوم به دنبال آن در سال 1674 ، در دوازده کتاب با تجدید نظر جزئی در سراسر آن منتشر شده است. از نظر منتقدین بهشت گمشده مهمترین اثر میلتون است و این اثر به تحکیم شهرت وی به عنوان یکی از بزرگترین شاعران انگلیسی زمان خود کمک کرده است.

دانلود کتاب بهشت گمشده اثر جان میلتون - فیدیبو
این شعر مربوط به داستان کتاب مقدس درباره ی سقوط انسان است: وسوسه شدن آدم و حوا توسط فرشته ی رانده شده یعنی شیطان و اخراج آنها از باغ عدن. هدف میلتون ، همانطور که در کتاب اول بیان شده است ، این است که "راه های خدا برای انسانها را توجیه کند"
در بهشت گمشده میلتون اشعاری از مقیاس حماسی تولید کرد و کیهان وسیع و هیجان انگیز را به تصویر می کشد. او با قرار دادن یک شیطان کاریزماتیک و برهنه و نیز آدم و حوای بی گناه در مرکز این داستان ، او یک تراژدی از سقوط آدم به وجود می آورد. بهشت گمشده که زمانی نوشته شده که میلتون در دهه ی پنجاه زندگی اش بود – و نابینا ، کاملا ناامید از ترمیم و در معرض خطر اعدام بود - دوگانگی ظاهری بهشت گمشده نسبت به اقتدار باعث بحث و گفتگوی جدی درمورد این بوجود آورد که آیا می توان آن را اثری برای توجیه کردن راه های خدا برای انسان قلمداد کرد ، یا اثری که مسیحیت را ظالمانه نشان می دهد؟

دانلود کتاب بهشت گمشده اثر جان میلتون - فیدیبو

قسمت هایی از کتاب بهشت گمشده 

 نخست تو سخن گوی! زیرا نه آسمان، نه گستره ی ژرف دوزخ، هیچ چیز را، از برابر دیدگانت، پوشیده نمیدارند! بگو چه چیزی موجب شد، که نیاکان گرامی ما را، همچنان که بس مورد لطف و رحمت الهی، قرار داشتند، و بر سراسر عالم فرمانروا بودند، از آن وطن، که سراسر خوشبختی بود، بیرون راندی، وز آفریننده ی خود جدا ماندند؟ آیا تنها بدان سبب، که به اراده ی او، در رعایت ممنوعیت آن میوه، سر ننهادند، و از فرمان ایشان سرپیچی کردند؟ ...؛ چه کسی آنان را به این شورش شرم آور، وسوسه کرد؟ مار دوزخی ....! همو بود که شرارت، که با حسادت و انتقامجویی اش، جان میگرفت، مادر نوع بشر را فریفت، غروری که وی را، به همراه خیل ابلیسیان نافرمان عصیانگرش، از فراز آسمان به پایین افکنده بود.


 شیطان با بانگی چنان بلند که در سراسر ژرفنای دوزخ طنین افکنده گفت:«ای شاهزادگان، ای حاکمان، ای سلحشوران، ای گلهای سر سبد آن آسمانی که پیش از این از آن شما بوده و اکنون از دستتان رفته است، آیا حیرتی چنین، ارواحی جاودانی را فرا تواند گرفت؟ یا شاید پس از خستگی های مصاف ، این مکان را برای آسایش از تلاش دلاورانه ی خویش بر گزیده و خفتن در آن را چون در دره های آسمان شیرین پنداشته اید؟ و یا آنکه در چنین نا بسامانی سوگند خورده اید که از در پرستش حریف پیروزی برآیید که اکنون به کروبیان، سرافین افکنده سلاح ، شکسته پرچم و کوفته تن خویش می نگرد؟ اما زود باشد که وزیران چالاکش از دروازه های آسمان به وضع ممتاز خود پی برند و لا جرم فرود آید تا بر سر ما که چنین «نالان و نزار افتاده ایم پای نهند، و به تدوین صاعقه به بندمان افکند و در ژرفنای این ورطه به زنجیرمان کشند بیدار شوید وبر پای خیزید وگرنه جاودانه از پا افتاده خواهید ماند

loader

لطفا شکیبا باشید ...