در مورد بازی hitman 2 اطلاعات می خواستم
بازیهای سبک مخفیکاری، معمولا بازیهای بیرحمی هستند که همیشه بازیکنان خود را مجبور میکنند تا با نهایت دقت و تمرکز کارهای خود را پیش ببرند و اجازه ندهند که یک اشتباه کوچک، تمام موفقیتهایشان را در عرض چند ثانیه نیست و نابود کند. همین چالش به ظاهر سخت، تا به امروز باعث ساخت آثار فوقالعادهای در این ژانر پرهیجان شده است که علاوه بر ارائه گیمپلی مثالزدنی، شخصیتهایی فراموش نشدنی را هم به صنعت چندین ساله بازیهای ویدیویی افزودهاند که تبدیل به نمادهای اصلی ژانر خود شدهاند. مامور ۴۷ هم، با کت و شلوار مشکی و کراوات قرمز رنگ خود قطعا یکی از نمادهای سبک مخفیکاری است که حالا نزدیک به ۱۸ سال از اولین دیدار ما با او میگذرد. هجده سالی که در آن نسخههای زیادی از سری هیتمن منتشر شد، اما این مجموعه هیچگاه تازگی و جذابیت خودش را از دست نداد و همیشه با پیشرفتهای محسوسی که در نسخه های مختلف خود به نمایش میگذاشت، حس بودن در نقش یک قاتل حرفهای را به شکلی رضایتبخش برای بازیکنانش به ارمغان آورد و حالا هم نوبت به هفتمین نسخه از این مجموعه رسیده است که اگرچه در ظاهر شاید تفاوت چندانی با نسخه قبلی خود ندارد، اما هنوز هم استانداردهای یک گیمپلی لذتبخش، پراسترس و البته سخت را به خوبی پیاده میکند.
سری هیتمن همیشه یک مجموعه گیمپلی محور بوده است که هر نسخهای از آن را تجربه کنید، قطعا گیمپلی بازی را یک سر و گردن بالاتر از سایر بخشهای کلیدی آن خواهید دید. البته این بدان معنا نیست که IO Interactive توجهی به داستان بازی ندارد یا اینکه از آن فقط به عنوان وسلیهای حاشیهای برای پیش بردن داستان استفاده میکند، اما خب کافی است یکبار از خودتان این سوال را بپرسید که چه چیزی در هیتمن من را مجاب به تجربهاش میکند؟ اگر در حال بررسی نسخه قبلی هیتمن بودیم، شاید میتوانستم از آن به عنوان اثری یاد کنم که داستان، کمرنگترین نقش خود را در کل نسخههای سری ایفا کرده است، اما در Hitman 2 برخلاف انتظاراتم داستان بازی بسیار بهتر و جذابتر از چیزی که انتظارش را داشتم ظاهر میشود. داستان بازی هنوز هم حول قراردادهایی است که دایانا با افراد مختلف امضا میکند و مامور ۴۷ هم مجری بینقص هر کدام از آنها است، اما این بار قصه کمی از انحصار کمپانی ICA در بازی خارج میشود و تمرکز داستان بیشتر روی گروه Providence و البته شخصیت Shadow Client تغییر جهت پیدا میکند. در نسخه قبلی که دایانا و مامور ۴۷ تبدیل به بازیچهای برای شدو کلاینت شده بودند، این بار تصمیم میگیرند تا با همکاری او، برای از هم پاشیدن پراویدنس تلاش کنند.
داستان بازی این بار به تک تک شخصیتهای معرفی شده در نسخه گذشته میپردازد و اطلاعات مهمی را درباره هرکدام از آنها برملا میکند
با اینکه در هیتمن 2 شاهد دنباله داستان نسخه قبلی هستیم، اما این بار مسیری که قصه در پیش میگیرد تازهتر و غیرقابل پیشبینیتر از گذشته است و دیگر شاهد آن کلیشههای ساده نسخه پیشین نخواهید بود. هیتمن 2 جایی است که تمامی کاراکترهای معرفی شده در سال ۲۰۱۶ پختهتر از قبل میشوند و یک به یک شخصیتپردازی هر کدام از آنها تکامل چشمگیری پیدا میکند تا برخلاف نسخه قبلی، حضور هر کدام در داستان و رویهای که در پیش گرفتهاند شکلی قابلفهمتر پیدا کند. از طرفی هم، شخصیتر شدن داستان جذابیت آن را بیشتر کرده است. اینکه بازیکنان با گذشته کاراکترهای مهمی چون دایانا و خود مامور ۴۷ آشنا شوند، قدم مهمی برای ارائه یک خط داستانی قابل قبول است که در آن هر کدام از شخصیتها به اندازه معقولی برای بازیکن اهمیت داشته باشند. در سمت مقابل نیز، آنتاگونیست اصلی این نسخه با اینکه چندان کاراکتر مهم و بهیادماندنیای محسوب نمیشود، اما اتفاقاتی که در مراحل پایانی بازی رخ میدهد طوری مسیر داستان را عوض میکند که ضعیف و وابسته بودن شخصیت منفی بازی هم به نوعی دستمایهای برای حرکت دادن داستان به سمتی که شاهدش هستیم، تلقی شود. داستان Hitman 2 از حیث پایانبندی هم پیشرفت خوبی در قیاس با گذشته داشته است. بازی باز هم در سکانس پایانی خود ما را با یک کلیفهنگر حساس تنها میگذارد، اما دیالوگهایی که این بار بین کاراکترها رد و بدل میشود با مرتبط کردن گذشته دو شخصیت اصلی بازی در نقطهای دردناک، هیجان و تشنگی ما را برای مشاهده ادامه داستان به مراتب بالاتر از قبل میبرد.
با اینکه داستان بازی نسبت به نسخه قبلی پیشرفت قابل لمسی داشته است، اما میدان اصلی نبرد برای سازندگان گیمپلی هیتمن 2 است که تاکید زیادی روی آن شده بود و حالا وقت آن است که ببینیم این وعدهها تا چه حد عملی شدهاند. اول از همه بگذارید این را بگویم که اگر نسخه قبلی برای شما تجربهای دلنشین و جذاب بوده است، برای بازی کردن Hitman 2 ذرهای شک نداشته باشید، چرا که قطعا بهتر از اثری که در سال ۲۰۱۶ دیده بودیم شما را سرگرم خواهد کرد، اما اگر انتظارات خود را مطابق با وعدههای سازندگان تطبیق دادهاید، بهتر است بدانید که بعضی از این قولها آن طور که باید در بازی پیاده سازی نشدهاند، اما در عوض بعضیهایشان هم بدجوری شما را شیفته خودشان خواهند کرد. ساختار کلی مراحل بازی دقیقا مثل نسخه قبلی است که در هر نقشه، تعدادی هدف مشخص برای کشتن و گاهی اوقات هم مدارکی برای جمعآوری وجود دارند. با این حال، تغییراتی در گیمپلی به وجود آمده است که میتواند تجربههای متفاوتی را از یک مرحله برای شما ایجاد کند. در Hitman 2، تعداد راه و روشهایی که برای از بین بردن دشمنان وجود دارد واقعا افزایش یافته است و چیزهای زیادی در جهان بازی وجود دارند که تبدیل به اسلحهای قدرتمند برای مامور ۴۷ میشوند و سازندگان هم دستهای از جذابترین روشهای هر مرحله را در قالب بخشی به نام Mission Stories جمع کردهاند که هیجانانگیزترین تجربه از مراحل را در اختیار شما قرار میدهد. البته که شما خودتان و به شیوه دلخواه خودتان هم میتوانید اهداف مشخص شده را از پای دربیاورید، اما استفاده از میشن استوریز حس و حال فوقالعادهای به شما خواهد بخشید.
میشن استوریها به شما اجازه میدهند تا دشمنان خود را به جذابترین شکل ممکن از پای در بیاورید
در واقع، Mission Story ها رویهای هستند که طی آن شما میتوانید مسیر حرکت پیشفرض اهداف خود را تغییر دهید و آنها را به سمتی بکشانید که مرگی بی سروصدا انتظارشان را میکشد. با این حال، خلاقیت جالبی که سازندگان در طراحی مراحل خود به خرج دادهاند، همه چیز را هم به همین راحتی در اختیار شما نمیگذارد. شما هر مرحله را بار اول باید با تدابیر خودتان پشت سر بگذارید و خبری از میشن استوریها نخواهد بود. بعد از اینکه یک مرحله را برای اولین بار با موفقیت طی کردید، بار دوم میتوانید همان بخش را دوباره و این بار با میشن استوریهای هیجان انگیز طی کنید، اما این پایان کار نیست و قطعا بار سوم و چهارمی هم در کار خواهد بود، چرا که هنوز آیتمهای زیادی برای آزاد کردن وجود دارد. هر بار که شما یک مرحله از بازی را پشت سر بگذارید، با توجه به نحوه عملکردتان و چالشهایی که با موفقیت اجرایش کردهاید امتیاز خواهید گرفت و این امتیاز سطح شما را در آن مرحله بالا میبرد و در نتیجه، افزایش سطح باعث میشود تا سلاحهای جدید مثل اسنایپر و محلهای جدیدی برای شروع بازی در اختیار شما قرار بگیرد. در واقع تیم IO Interactive طوری مراحل را برنامهریزی کرده است که هر بار شما یک مرحله را تکرار میکنید، اولا بتوانید روش کاملا جدیدی را در پیش بگیرید و ثانیا هم حرفهایتر و سریعتر از دفعه قبل هدفهای خود را ناکار کنید. این طراحی عالی در روند بازی باعث شده است تا هر کدام از مراحل Hitman 2 ارزش تکرار بالایی داشته باشند و از طرفی هم به هیچ وجه خستهکننده به نظر نرسند و حس واقعی پیشرفت در بازی را برای بازیکن به ارمغان بیاورند.
وجود المانهایی مثل دوربینهای مدار بسته باعث طبیعیتر شدن بازی شده است، اما از طرفی هوش مصنوعی بازی آن چیزی نیست که سازندگان وعدهاش را داده بودند
وقتی وارد جهان Hitman 2 میشوید، جدا از آیتمها و گزینههایی که پیشتر در قسمت قبلی هم مشاهده کرده بودیم، حالا موارد جدیدی هم به اقتضای مراحل و موقعیتهای گوناگون اضافه شدهاند که نه تنها در کشتن دشمنان بلکه گاهی به جهت حواسپرتی یا کشاندن آنها به مسیری دیگر مورد استفاده قرار میگیرند. نه اینکه این موارد پیشتر وجود نداشت، اما حالا تعداد و تنوعهایشان بیشتر از قبل شده است. از طرفی هم گوناگونی محیطها و تنوع بالای افراد با سطوح و درجههای مختلف، باعث شده تا نفوذ کردن به بخشهای مختلف هر مکانی در بازی نیازمند لباسهای مختص همان مکان باشد که تاحدودی کار شما را سختتر میکند، اما بالاتر از همه اینها، در Hitman 2 دوربینهای مخفی نقشی بسیار پررنگتری در گیمپلی بازی ایفا میکنند که به اندازه یک سرباز اسلحه به دست میتواند برای شما خطرناک و تهدیدکننده باشد. دوربینهای مخفی با کشتهشدن افرادی که در محدوده دیدشان است آژیر خطر را به صدا در میآورند و مضاف بر آن، اگر هم با لباسی که مختص محل موردنظر نیست از جلوی دوربین مدار بسته عبور کنید، باز هم چارهای جز فرار کردن از دست نیروهای کمکی نخواهید داشت. جمع شدن این ویژگیهای جالب در کنار مکانیزمهای روان مخفیکاری باعث شده است تا بازی حالتی طبیعیتر پیدا کند، اما پرسش مهم اینجا است که آیا اصلیترین فاکتور برای واقعگرایانه جلوه دادن بازی هم پیشرفت قابل توجهی داشته است یا نه. پاسخ این سوال همان چیزی است که ما را وادار میکند تا نگاهی دقیقتر به هوش مصنوعی بازی داشته باشیم. چیزی که سازندگان پیش از عرضه اثر خود ادعا کرده بودند کاملا بهتر و طبیعیتر از نسخه قبلی خواهد بود و این تفاوت قرار است محسوس و قابللمس باشد، اما آنچه که در Hitman 2 از هوش مصنوعی میبینیم، به هیچ وجه تفاوتی با نسخه قبلی ندارد. برای مثال، شما با شلیک به سر یک سرباز، او را بیسروصدا میکشید و جسدش را هم داخل کمد قایم میکنید ولی خون زیادی که از سرباز سرازیر شده است، کاملا روی زمین توجه را به خودش جلب میکند، اما فقط توجه شما را، نه توجه انپیسیهای بازی. این مسئله وقتی تضاد بیشتری در بازی به وجود میآورد که NPC ها نسبت به اسلحه یا کارتی که از نگهبان سر به نیست شده روی زمین افتاده است واکنش نشان میدهند، اما هیچ توجهی به خون ریخته شده روی زمین یا حتی گاهی اوقات دیوار و پنجرهها ندارند. با اینکه عملکرد هوش مصنوعی ارتباط مستقیمی با درجه سختی بازی دارد، اما این موارد همگی در بالاترین درجه سختی هم دیده میشوند. البته این تنها مشکل هوش مصنوعی هم نیست. گاهی اوقات دشمنان با وجود اینکه شما را شناسایی میکنند اما واکنششان چندان به موقع نیست و تا به خودشان بیایند، شما خیلی راحت و بیسروصدا میتوانید کلکشان را بکنید. البته این مورد شاید زیاد پیش نیاید، اما خب با این حال چیزی است که در بازی وجود دارد و به شخصه در حین تجربه هیتمن 2 چند باری با آن روبرو شدم. در کنار این، گانپلی بازی نیز تغییری نسبت به گذشته نداشته است و همان تجربهای را ارائه میکند که در نسخههای قبلی نیز شاهدش بودیم، اما با این حال حداقل پر ایراد و اشکال هم نیست و به لطف سیستم کاورگیری و Aim Assist شلیک دقیق به دشمنان خیلی هم چالش بزرگی محسوب نمیشود، اما مبارزه مستقیم و مسلحانه با دشمنان بدون کاورگیری بهشدت سخت است و به این راحتیها نمیتوان از این درگیریها جان سالم به دربرد.
حالت گوست یکی از بهترین و خلاقانهترین مدهای آنلاینی است که این روزها میتوانید در یک بازی بزرگ پیدا کنید
گذشته از این موارد، باید نگاهی هم به حالتهای بازی جدید Hitman 2 داشته باشیم که از قضا خیلی هم خوب از آب درآمدهاند. اول از همه حالت اسنایپر اساسین که از زمان معرفی بازی برای افرادی که هیتمن 2 را پیشخرید کرده بودند، در دسترس قرار گرفت و در آن باید سه شخصیت مهم را همراه با نگهبانانشان از دم تیغ بگذرانید، اما این اتفاق باید طوری رقم زده شود که کسی از کشته شدن این افراد بویی نبرد، وگرنه هدفهای دیگر فرار میکنند و ماموریت شما نیز شکست میخورد. در واقع این حالت از این حیث جذاب است که شما بدون دخالت مستقیم در محیط بازی و با یک اسنایپر باید همه چیز را مدیریت کنید و تجربه آن در نوع خود متفاوت است، هر چند که وجود تنها یک نقشه و یک مرحله در آن ممکن است بعد از مدتی شما را از خود براند. با این حال، مهمترین بخش جدید بازی حالت Ghost Mode است که تجربه آن قطعا شما را شیفته خودش خواهد کرد. در میان تمام مدهای آنلاین تکراری و مشابهی که این روزها برای بازیهای بزرگ عرضه میشود، Ghost Mode یک خلاقیت لذتبخش است که به خوبی دو حالت PvE و PvP را با هم ترکیب میکند و تجربهای هیجانانگیز و پراسترس را برای بازیکنان تدارک میبیند. شما در عین حال که برای کشتن دشمنانی در محیط بازی تلاش میکنید، به شکلی غیرمستقیم با حریف اصلی خود هم در رقابت هستید و قوانین جالبی که سازندگان برای این بخش وضع کردهاند، چالشهای شما را بیشتر میکند و به راحتی میتواند در عرض چند ثانیه ورق را برگرداند و جای برنده و بازنده را عوض کند. تنها مشکل این بخش شاید این است که فعلا حالت گوست در نقشه میامی در دسترس است، اما خب در آینده قرار است تمامی نقشههای بازی از این حالت جذاب پشتیبانی کنند. در کنار اینها، بخش Contract Creator نیز همانند سابق در دسترس است که به شما اجازه میدهد مراحل دلخواه خودتان را بسازید و بازیکنان دیگر را به چالش بکشید. همچنین این بخش تبدیل راه آسانی برای بهدست آوردن اچیومنتها شده است؛ چرا که بازیکنان سعی میکنند مراحلی بسازند که اچیومنتهای مختلف بازی را بتوانید در آن کسب کنید و از این حیث، تجربه کانتکت کریتور نیز تاحدودی سرگرمکننده است.
نقشههای بازی با طراحی پیچیده و تو در توی خود مسیرهای فراوانی را پیش روی شما قرار میدهند
اما حرف از نقشههای بازی به میان آمد که باز هم تیم سازنده طراحیهای بینقصی را به نمایش گذاشته است. نقشههای بازی دوباره مکان وسیعی را برای شما فراهم میکنند که مهمتر از وسعتش، تراکم و طراحیهای تو در تو و پیچیده آن است که شما را شگفتزده خواهد کرد. یکی از ویژگیهایی که این بار سازندگان تمرکز ویژهای در همه نقشهای خود روی آن داشتهاند، وسعت بخشیدن به نقشه از طریق اضافه کردن طبقات متعدد است. اگر نسخه قبلی را به یاد داشته باشید، شاید فقط نقشه ساپینزا بود که علاوه بر نمایش شهری روی زمین، یک معدن زیرزمینی تو در تو و گسترده را هم در دل خود جای داده بود، اما این تکنیک این بار در بیشتر نقشههای هیتمن 2 پیاده شده است و در اکثر موقعیتهای بازی شاهد مکانهایی در زیرِ زمین یا ساختمانهایی با طبقات متعدد هستیم که باعث میشوند راههای زیادی برای رسیدن به یک نقطه خاص وجود داشته باشد. از طرفی، بالا رفتن از لبه دیوارها نیز اگرچه در نسخه قبلی هم وجود داشت، اما این بار در بیشتر نقشهها به کار گرفته شده است و از قضا خیلی هم به دردتان خواهد خورد. در این بین، شاید تنها ایرادی که میتوان گرفت این است که مثلا نقشهای مانند سانتا فورچونا، شباهت زیادی به نقشه ساپینزا در نسخه قبلی دارد و شاید آنطور که باید نمیتواند تفاوت و تنوع لازم را رقم بزند، اما با این حال دیگر مپهای بازی به خوبی تجربه متفاوتی را برایتان رقم میزنند. برای مثال، منطقهای چون ویتلستون کریک که یک شهرک مسکونی آرام است، جزو مراحلی است که به واسطه جمعیت کمش، نفوذ به خانهها در آن کار چندان سختی نیست، اما در مقابل نقشهای همچون بمبئی به سبب جمعیت زیاد و گروههای مختلفی که در شهر پخش شدهاند، جزو چالشیترین مپهای بازی به شمار میرود.
با نزدیک شدن به سطرهای پایانی این بررسی نوبت آن است که کمی از گرافیک بازی بگوییم که تقریبا پیشرفت قابل توجهی نسبت به نسخه قبلی نداشته است. بازی همچنان با موتور Glacier توسعه داده شده است که اگر چه گرافیک قابل قبولی را برای نسل هشتم ارائه میدهد، اما نباید انتظار تحول محسوسی را در قیاس با سال ۲۰۱۶ داشته باشید. البته اینجا هم باز طراحی زیبای نقشهها به کمک بازی میآید و رنگبندیها و نورپردازیهای صورت گرفته، چشماندازها و جلوههای زیبایی را از فضای بازی پدید میآورد. در کنار این، موسیقیهای بازی نیز شباهتهایی با موسیقیهای نسخه قبلی دارند ولی همچنان در القای هیجان، به ویژه در توضیحات پیش از شروع مراحل، کاملا موفق ظاهر میشوند. صداگذاریهای بازی هم توسط همان افرادی انجام شده است که در نسخه پیشین نیز ایفای نقش کردهاند. از لحاظ فنی، در مجموع بازی باگ خاصی ندارد که تاثیری منفی روی گیمپلی بگذارد یا باعث از دست رفتن زحمات شما شود، اما یک سری باگ جزئی وجود دارد و بهندرت هم در برخی صحنهها بافتها کمی دیر لود میشوند که در کل چندان نمیتوان به آن خرده گرفت.
لطفا شکیبا باشید ...