0

ریشه غذا خوردن

غذا خوردن ریشه غذا معنی غذا فرهنگ لغت آداب خوردن غذا
ثبت شده 3 سال پیش توسط Alireza zare ویرایش شده در 1400/3/31

بچه ها کسی میدونه ریشه غذا خوردن چیه؟

ریشه غذا خوردن

1 جواب

0
3 سال پیش توسط: Alireza zare

غذا:
مترادف غذا: خوراک، خوردنی، طعام، قوت، مائده
برابر پارسی: خوراک، خوراکی، خوردنی، خورش.
معنی غذا در لغت نامه دهخدا:
غذا. [ غ َ ] (ع اِ) بول شتر. (اقرب الموارد). رجوع به غذی شود.
غذا. [ غ َ ] (از ع ، اِ) رجوع به غذاء شود.

مترادف غذا: خوراک، خوردنی، طعام، قوت، مائده
برابر پارسی: خوراک، خوراکی، خوردنی، خورش

معنی غذا در لغت نامه دهخدا

غذا. [ غ َ ] (ع اِ) بول شتر. (اقرب الموارد). رجوع به غذی شود.
غذا. [ غ َ ] (از ع ، اِ) رجوع به غذاء شود.

غذا کردن را بخوانید.

معنی غذا به فارسی

غذا

( اسم ) آنچه خورده شود و قوام بدن بدانست خوردنی و نوشیدنی . جمع : اغدیه . یا غذای سنگین . خوراکی که ثقیل باشد غذای دیر هضم . یا غذای گران . غذای سنگین . یا غذای مریم . اشاره است با آیه مبارکه و هزی الیک بجذع النخله تساقط علیک رطبا جنیا یعنی میوه خدایی و غذای الهی . مولوی گوید : آنکه از جوع البقر بر می طپید همچو مریم میوه جنت بچید بوی قدح از غذای مریم خوشتر .
بول شتر

4 اشتباه والدین در غذا دادن به کودک | مجله نی نی سایت

هر قوم و هر گروهی از مردم به جهت علل و اسباب متعدد و مختلف دارای اخلاق و اطواری می‌شود که چه بسا در نزد خودش پسندیده و مقبول است در صورتی که مردم دیگری آن را نمی‌پسندند و نکوهیده و مکروه می‌شمارند». این استدلال جیمز موریه را در کتاب جذاب «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی»، اگر کنار توصیف او از رفتار‌ها و عادت‌های مردمان جامعه ایران بگذاریم که «رفتار و کردار فرنگی‌ها طابق‌النعل بالنعل با رفتار و کردار ما ایرانیان مخالف است… فرنگیان روی چوب می‌نشینند و ما روی فرش و زمین می‌نشینیم. فرنگیان با کارد و چنگال غذا می‌خورند و ما با دست‌وپنجه می‌خوریم»، با پیش‌داوری مثبت، به قلمروی یکی از جنبه‌های شگفت‌انگیز و پیچیده زندگی ایرانیان در دوره‌های گذشته وارد می‌شویم؛ شیوه غذا خوردن!
مهدی یساولی در روزنامه شهروند نوشت: روایت ما از این شیوه اما به هزاران ‌سال پیش بازمی‌گردد؛ آنجا که در کشفیات باستان‌شناسی نمونه‌هایی از قاشق‌های فلزی متعلق به هزاره یکم پیش از میلاد به دست آمده و به موزه‌ها روانه شده است تا به تعبیر پرویز تناولی در «مقاله قاشق و چنگال در ایران»، بر این نکته گواهی دهند که «ایرانیان در عهد کهن هم برای خوردن غذا از قاشق و چنگال استفاده می‌کرده‌اند». از آن دوران، البته بیش از این نمی‌دانیم و در منابع کهن نیز گواهی روشن به دست نیامده است که این قاشق‌ها آیا برای خوردن غذا به کار می‌رفته است؟ و اگر چنان بوده، آیا همه طبقات جامعه بدان رفتار گرایش داشته‌اند؟ اگر پرسیده شود که خب قاشق در آن روزگار مگر به چه کاری جز خوردن غذا می‌آمده است، پاسخ آن را می‌توان در هزاران‌ سال بعد، مثلا در دوران صفوی و قاجار جست و نشان داد که چنان پرسشی چندان هم بیراه نیست؛ در این زمانه، ایرانیان با قاشق به خوبی آشنا بوده اما غذا را با دست می‌خورده‌اند.
سرچشمه‌ای از باورهای اندرزنامه‌ای
محمد غزالی در کتاب «کیمیای سعادت» آنجا که به «آداب خوردن و نوشیدن» می‌پردازد، خواننده‌اش را پند می‌دهد «انگشت به دهان پاک کند… کاسه پاک کند به انگشت، کاسه بلیسد… چون با کسان دیگر غذا خورد قبل از دیگران دست به طعام نبرد…». چند سده پس از او، خواجه نصرالدین توسی نیز در کتاب اخلاق ناصری در «آداب طعام خوردن» اندرز می‌دهد که «… به زیاده از سه انگشت نخورد و دهن فراخ نکند و لقمه بزرگ برنگیرد… و انگشت نلیسد… و چون دست شوید، در پاک‌کردن انگشتان و اصول ناخنان جهد بلیغ کند». هفت بار اشاره این دو اندیشمند نامدار ایرانی به «دست» و «انگشتان» هنگام غذا خوردن، به روشنی نشان می‌دهد در منظومه اخلاقی آنان، میان آن اعضای بدن و خوردن غذا چه ارتباط تنگاتنگی بوده است. همین نشانه‌ها در متن‌های اندرزنامه‌ای و اخلاقی سده‌های پس از ورود اسلام به ایران و نیز قرینه‌هایی چون وجود قاشق در کشفیات باستانی ایران پیش از اسلام است.
اروپاییانی که سده‌های پیاپی با دست غذا می‌خوردند
آنگونه که منابع غربی روایت می‌کنند، اروپاییان دست‌کم تا سده‌های ١۵ و ١۶ میلادی با دست غذا می‌خورده‌اند؛ از آن سال‌ها بود که به تعبیر ویل دورانت «انقلابی در آداب غذا خوردن پدیدار شد». مرتضی راوندی در کتاب «تاریخ اجتماعی ایران»، این انقلاب را که «استعمال چنگال به جای انگشتان بود» چنین روایت کرده است «توماس کوریات که در حدود ‌سال ١۶٠٠ در ایتالیا سفر کرده است، از این رسم جدید متحیر شده بود و درباره آن نوشت: «این رسم در هیچ کشوری به کار نمی‌رود… کارد و چنگال و قاشق، از برنج و گاه از نقره بود و به همسایگانی که مجالس ضیافت ترتیب می‌دادند، امانت داده می‌شد.»… لویی چهاردهم تا پایان عمرش به غذا خوردن با انگشتان ادامه داد اما در آن زمان چنگال مورد استعمال عمومی قرار گرفته بود… به این ترتیب می‌توان گفت که با دست غذا خوردن تا قرن هفدهم میلادی در سراسر جهان معمول بود. از‌ سال ١۶٠٠ به بعد اشراف با چنگال غذا می‌خوردند و از ‌سال ١٧٠٠ میلادی به بعد به تدریج سایر طبقات (در جهان غرب) از غذا خوردن با دست احتراز کردند». برخی نویسندگان، رواج قاشق و چنگال در اروپای روزگار مدرن را به کامیابی لویی پاستور در کشف میکروب نسبت می‌دهند که «جهانیان را از خطر این موجود خطرناک ذره‌بینی آگاه ساخت» و بدین‌ترتیب «رعایت نظافت و استفاده فراوان از قاشق و چنگال و صابون معمول شد و از برکت آن مرگ‌ومیر نقصان یافت و جمعیت جهان به سرعت رو به فزونی نهاد».
قاشق؛ ابزاری آشنا در تاریخ ایران اما برای نوشیدن!
ایرانیان در روزگار پس از اسلام تا دوره معاصر، یعنی زمانی که با دست غذا می‌خوردند، نیز همچون دوره‌های باستانی با قاشق و چنگال آشنایی داشته‌اند. سانسون، از جهانگردانی که در عهد شاه سلیمان صفوی به ایران سفر کرده است، با اشاره به ناراحتی مهمان‌های خارجی هنگام خوردن برنج با دست و پاره‌کردن گوشت‌های خورش و کباب، از «قاشق‌های بزرگی از چوب شمشاد» یاد می‌کند که برای آشامیدن به کار می‌رفته است. در حوزه آیینی نیز کاربرد واژه قاشق در برخی سنت‌های کهن همچون چهارشنبه‌سوری، از این مسأله نشان دارد که جامعه ایرانی با این ابزار و شیوه کاربرد آن، از روزگار کهن آشنا بوده است. جعفر شهری در کتاب «طهران قدیم» به «قاشق‌های بزرگ و کوچک چوبی‌اش هم‌زنی و آش‌خوری» در جهیزیه‌های عروس در سال‌های نخستین حکومت قاجار و به قاشق‌های فلزی غذاخوری «در جهازهای جاسنگین متجددمآب» در سال‌های پایانی این حکومت اشاره می‌کند. لرد کرزن سیاستمدار مشهور انگلیسی نیز که در ‌سال ١٨٨٩ برابر با ١٣٠٧ قمری به ایران و به شهر قوچان سفر کرده است، آن‌جا که «به چشیدن طعم غذای آشپزخانه خان» توفیق می‌یابد، از «قاشق‌های منبت‌کاری قشنگ ساخت آباده» یاد می‌کند که «در قدح شناور است» و از آن برای خوردن شربت محلی بهره می‌برند. مرتضی راوندی تأکید می‌کند «قاشق تنها برای نوشیدن شربت‌های مختلف ترش و شیرین بود که در اطراف خوراک‌های دیگر می‌گذاشتند. شربت را در قدح‌های بزرگ طلا می‌ریختند و در هر نوع قاشق یا افشره‌خوری بزرگ چوبینی بود که میهمانان نزدیک به هر قدح برای نوشیدن شربت از آن استفاده می‌کردند. قاشق‌های افشره‌خوری از چوب‌های معطر ساخته می‌شد، بسیار بلند بود، به طوری که طول آنها را در حدود یک‌پا‌ونیم نوشته‌اند».
مهارت فراوان این برنج‌خوردن با دست
ایرانیان مهارتی فراوان در خوردن غذا با دست داشته‌اند؛ گونه‌ای ویژگی که می‌تواند بر تداوم آن در نسل‌های پیاپی حکایت کند. ادوارد براون در کتاب «یک‌سال در میان ایرانیان» افسوس می‌خورد که نمی‌توانسته است مانند ایرانیان با دست پلو بخورد «در تمام مدتی که من در ایران بودم، نتوانستم مانند ایرانی‌ها با انگشتان خود برنج را بخورم و همواره مقداری از برنج از لای انگشتانم پایین می‌ریخت. ولی ایرانی‌ها، در خوردن برنج با انگشتان خود خیلی مهارت دارند… برنج را به شکل گلوله کوچک درمی‌آورند و به دهان می‌گذارند».
گاسپار دروویل نیز که در زمان فتحعلی شاه به ایران آمده است، در سفرنامه‌اش هر چند شیوه غذا خوردن ایرانیان را، آن هم با یک دست یعنی دست راست، «بسیار خسته‌کننده» وصف کرده است اما تأکید می‌کند «با همین یک دست در پاره‌کردن گوشت و برداشتن لقمه مهارت بسزایی دارند… و تنها در اثر تمرین می‌توان بدان خو گرفت».
شاه هم از خودمان است؛ با دست می‌خورد
سنت غذا خوردن با دست در ایران، به یک طبقه محدود نمی‌شده است؛ اوژن اوبن سفیر فرانسه در ایران در سال‌های پایانی حکومت قاجار هنگامی که در راه تبریز میهمان مالک کاروان‌سرایی می‌شود، پس از توصیف سفره ایرانی، روایت خود را اینگونه پایان می‌دهد «همه حاضران چهارزانو گرد سفره نشستند و همه با انگشتان دست غذا می‌خوردند». نه‌تنها مردم عادی در زندگی روزانه و نیز میهمانان فرنگی در مجلس‌های خودمانی و رسمی که حتی شاه نیز همچون دیگران در این زمینه رفتار می‌کرده است. فووریه که در روزگار حکومت صفوی به دربار اصفهان آمده است، در سفرنامه‌اش «سه‌سال در دربار ایران» یک میهمانی شاهانه را اینگونه به تصویر می‌کشد «شاه که مثل همه ایرانیان چهار زانو مقابل سفره‌اى چرمى که سفره پارچه ملونى روى آن مى‌اندازند مى‌نشیند با دست یعنى بى‌قاشق و چنگال از آن ظروف غذاى خود را برمى‌دارد و میل مى‌کند».

فواید و خواص غذا خوردن با دست

loader

لطفا شکیبا باشید ...