کسی میدونه اسم وعده های غذایی در زبان فارسی چیه؟
امروزه بیشتر در زبان رسمی پارسی وعدههای غذایی را «صبحانه»، «ناهار» و «شام» میگوییم. اما در بسیاری از شهرها و نیز گویشها نامهای دیگری هم به کار میرود. در اینجا چند نام را برمیرسم:
١) ناشتایی
ناشتا به معنای «از بامداد باز چیزینخوردن است» (برهان قاطع). این واژه از دو بخش ساخته شده است: نَـ (منفیساز) + آشتا (خوردن) پس درکل به معنای «نخوردن/نخورده» است. «آشتا» از ریشهی as و ad به معنای «خوردن» است که در هندی باستان atiacn (آتیاچن) و ac (آچ) و در لاتین Edo (در ترکیب انگلیسی: edible خوردنی) و در آلمانی Essen آلمانی و در انگلیسی eat است. واژهی «آش» در پارسی هم از همین ریشه است به معنای کلی «خوراک یا خورش». «ناشتا» به کسی گفته میشود که از بامداد چیزی نخورده باشد.
خوارک بامداد یا صبح را ناشتایی میگویند.
٢) چاشت:
چاشت در اصل نام واحد زمانی بوده است در آغاز روز. در دهخدا چنین آمده است:
چاشت: اول روز (آنندراج). بهرهی نخستین روز. صبح، بامداد.
گه چاشت چون بود روز دگر / بیامد برهمن ز کازه به در (اسدی)
از چاشت تا به شام ترا نیست ایمنی / گر مر تراست مملکت از چاچ تا به شام (ناصرخسرو)
به خوراک این زمان هم نام «چاشت» داده شده است.
از زمانی به بعد معنای «چاشت» به نیمروز (ظهر) و نیز نام خوراک نیمروز گفته شده است. شاید بر پایهی کاربردهای سعدی شیرازی بتوان گفت که این زمان سدهی هفتم هجری بوده است شاید هم در استان فارس چنین بوده است. زیرا در شعر ناصر خسرو و نظامی گنجوی چاشت به معنای خوراک بامداد است. در دهخدا تعریف بعدی چاشت چنین است:
میانهی روز را گویند (فرهنگ ناصری). یک پاس از چهار پاس روز که میانهی روز باشد. ظهر. نیمهروز.
شنیدم که نابالغی روزه داشت / به صد محنت آورد روزی به چاشت (سعدی)
گر موسم خواب آید خسبیم / چندان که نماز چاشت از ما برود (سعدی)
باز هم به خوراک نیمروز چاشت گفته میشده است.
٣) ناهار
ناهار از نظر واژگانی از نا (پیشوند نفی) + آهار (خوراک) ساخته شده است به معنای «بیخورش یا خوراک نخورده». به کسی هم که از بامداد چیزی نخورده باشد «ناهار» گفته میشده است.
همان گونه که در «ناشتا» گفتیم «آش» از ریشه ی آس/آد به معنای خوردن است. تبدیل س به هـ نیز در زبانهای ایرانی شناخته شده است. بنابراین «آهار» هم از همان ریشهی «آس/آد» است و به معنای «خورش» است.
در گنج بگشاد و دینار داد / روان را به خون دل آهار داد (فردوسی)
امروزه «آهار» بیشتر برای نامیدن مایهای به کار میرود که برای شکلدادن و سیخنگهداشتن لباس استفاده میشود و در ترکیب «آهار زده/آهار داده» به کار میرود. تعریف این آهار چنین است:
آهار: چیزی از نشاسته یا کتیرا یا صمغ و یا لعاب خطمی و مانند آن که جامه و کاغذ و جز آن را بدان آغارند تا شخ ّ و محکم شود یا صیقل و مهره گیرد.
نامهای دیگر آهار چنین است: آهر. آغار. آش. آش جامه. خورش. شوربا. شو. شوی. پَت. بَت. پالوده. تانه. بخیر. لعاب
آش به معنای کلی خوراک بوده است. مانند: در حجره نشسته بودیم و آش کدو میپختیم. حلقهای شما را گرفتیم تا نتوانید آشخوردن.
چون شخص اندک چیزی بخورد بگویند ناهار او شکسته شد.
مانند «ناشتایی» که به خوراک بامداد گفته میشود، به خوراک نیمروز هم «ناهاری» گفته میشود که امروزه بیشتر بهصورت «ناهار» به کار میرود. البته گاهی بهاشتباه بهصورت «نهار» نوشته میشود.
چون ناهار به معنای چیزنخوردن است «ناهاری» هم در اصل به هر خوراکی گفته میشده که پس از چیز نخوردن یا ناشتابودن خورده میشده. یعنی ناهاری به خوراک بامداد هم گفته میشده است.
ناهاری: به معنای چیزی است که برای ناشتاشکستن و رفع گرسنگی خورند (حاشیهی برهان قاطع چ معین). چیزی اندک را گویند که کسی در صباح بخورد (برهان قاطع). ناشتایی اندک. آنچه بامدادان بار اول خورند از چای و قهوه و نان و شیر و کره و پنیر و مربا و مانند آن.
۴) شام
شام هم در اصل نام واحد زمانی است ضد بامداد یا چاشت. به خوراک این زمان هم شام گفته میشود.
گفت اندوه شام و محنت چاشت / در دلم حب و بغض کس نگذاشت (سنایی)
لطفا شکیبا باشید ...