راهنما در مورد بازی kingdom come deliverance می خواستم
با گذشت هر سال، فاصله میان بازی های ویدیویی مستقل و بازی های کلان بودجه بیشتر از هر زمان دیگر می شود و بازی سازانی که با دسترسی به بودجه های چند میلیون دلاری به توسعه عناوین خود می پردازند، خواسته یا ناخواسته استانداردهای تازه ای برای عناوین هم رده خود تعیین می کنند که معمولاً برای بازی سازان مستقل قابل دسترسی نیستند.
دو دستگی میان عناوین مستقل و کلان بودجه، لزوماً اتفاق بدی به حساب نمی آید؛ این دو دستگی در واقع باعث نوعی مرزبندی تئوریک میان این بازی ها شده که سبب می شود توسعه دهندگان مستقل، جاه طلبی را نه با استانداردهای کلان بودجه، بلکه با استانداردهای هم رده خود بسنجند و با همان معیارها، گاه چنان انقلابی ظاهر شوند که آینده بازی های هم ژانر خود را تغییر دهند.
اینطور نیست که بازی های مستقل باید لزوماً در ابعاد کوچک ساخته شوند، اما اکثر عناوین مستقل موفق، آن دست از بازی هایی هستند که تعادلی مناسب میان ایده های هوشمندانه و توان فنی تیم برقرار کرده اند و اهدافی جاه طلبانه و در عین حال واقع گرایانه را دنبال می کنند. و دقیقاً به خاطر عدم رعایت همین اصل است که Kingdom Come: Deliverance در برزخ میان عناوین مستقل و عناوین کلان بودجه گیر افتاده؛ بازی می خواهد یک AAA تمام عیار باشد، اما توان فنی پاسخگوی چیزی فراتر از یک بازی درجه دو یا سه نبوده است.
Kingdom Come از همان ابتدا ابایی از معرفی و نمایش ایده های متفاوتش ندارد و به صورت پی در پی، هرآنچه که لازم است را به گیمر آموزش می دهد. سیستم مبارزه بازی، سیستم خرید و فروش و حتی چگونگی پیشروی در داستان، با بسیاری از نقش آفرینی های رایج دهه اخیر متفاوت بوده و نشان می دهد استودیوی تازه کار Warhorse نه فقط به دنبال ساخت یک بازی خوب بوده، بلکه قصد داشته استانداردهای تازه ای را معرفی کند که احتمالاً در نسخه های بعدی بسط می یابند و در نهایت پدیده دیگری مانند سری ویچر را رقم می زنند. اما اینکه سازندگان تا چه حد در تحقق اهداف خود موفق بوده اند، خود موضوع دیگری است.
کینگدام کام در ساعات ابتدایی مسیری متفاوت با همتایانش در پیش می گیرد و داستان یک پسرک روستایی معمولی و نابالغ به نام هنری را روایت می کند که به ناگاه در میانه یک حمله روستای خود قرار گرفته و پدر و مادرش را از دست می دهد. کینگدام کام در داستان خود از بسیاری از وقایع تاریخی الهام گرفته و سعی کرده یک نقش آفرینی کاملاً رئال باشد و جایی برای کوچکترین عناصر فانتزی باقی نگذارد.
این تصمیم سازندگان، به همان اندازه که برای بازی سودمند بوده، زیان آور هم بوده. روایت واقع گرایانه داستان و معرفی کاراکتری که قرار نیست هیچ توانایی خارق العاده و قابل توجهی داشته باشد سبب می شود کینگدام کام به مسیری پا بگذارد که کمتر عنوانی جرئت ورود به آن را داشته و اگر در خیل عظیم بازی های نقش آفرینی فانتزی، به دنبال یک روایت منطقی تر و قابل پذیرش تر باشید قطعاً چنین چیزی را در بازی خواهید یافت.
اما در عین حال، واقع گرایانگی بیش از حد ظاهراً عاملی بوده که بار سرگرم کنندگی بازی را از بین برده و آن را همچون یک کلاس خسته کننده تاریخ نمایش می دهد. در چند ساعت ساعت ابتدایی بازی، از منظر گیم پلی اتفاق خاصی نمی افتد و تمام المان های داستانی و گیم پلی، در خدمت نمایش وقایعی هستند که برای هنری می افتد، به مرگ والدین اش منجر می شود و در نهایت سرنوشت او را تغییر می دهد.
این فصل افتتاحیه چند ساعته به جرئت یکی از خسته کننده ترین روایت های چند سال اخیر را در خود جای داده و اگرچه روندی تقریباً غیرقابل پیش بینی دارد، اما به قدری ناپخته و بدون احساس به گیمر ارائه می شود که بعید است با دیدن لحظه مرگ پدر و مادر هنری یا حمله بی رحمانه مهاجمان خارجی، عواطف تان برانگیخته شده و به اصطلاح با شخصیت اصلی همذات پنداری کنید.
همین شروع اشتباه، بنیان گذار داستانی است که گاهی از اوقات پیچش های بسیار جالبی دارد اما در عین حال با کمترین میزان ظرافت شرح داده می شود. در واقع اگر به گونه ای دیگر به داستان کینگدام کام نگاه کنیم، نویسندگان بازی که اتفاقاً چندین بازی خوب هم در کارنامه خود داشته اند غالباً در پردازش جزییاتی مانند دیالوگ کاراکترها موفق بوده اند اما هنگامی که نوبت به اتفاقات کلان می رسد، روایت ضعیف و تصویرسازی ضعیف تر باعث می شود احساس تعلق چندانی به جهان قرون وسطایی بازی نداشته باشید.
البته این عدم احساس تعلق به داستان، تا حدی به لطف نقشه گسترده و زیبای کینگدام کام جبران شده است. کینگدام کام علی رغم مشکلات فنی فاجعه بارش که در ادامه به آنها خواهم پرداخت، در تصویر کردن دوران قرون وسطی بسیار موفق بوده است. روستاهای کوچک این جهان، صحنه تقابل زیبایی های طبیعی و معماری اروپایی و زشتی های زندگی در آن دوران هستند و هیچ چیز شکوهمندتر از این نیست که می توانید برای نخستین بار، تجربه ای واقع گرایانه از زندگی زیر پرچم امپراتوری مقدس روم داشته باشید.
از آن جایی که بازی سعی داشته رئالیسم را در غایی ترین حالت ممکن ارائه دهد و خبری از عناصر فانتزی مانند جادو در گیم پلی نیست، کینگدام کام می تواند تجربه ای کاملاً نوآورانه باشد؛ اما به شرطی که بتوانید با مشکلات بسیار زیادش کنار بیایید. رئالیسم مد نظر سازندگان، راهش را به تک تک مکانیک های گیم پلی باز کرده و سبب شده سیستم پیشرفت کاراکتر به جای اینکه بر کلاس وی مبتنی باشد، به صورت کاملاً آزادانه و براساس انتخاب ها و مهارت بازیکن صورت بگیرد.
در این بین اما بهای اصلی چنین تصمیمی، یکنواخت شدن مبارزات است که به خاطر ماهیت واقع گرایانه بازی و محدودیت هایی که سازندگان با آنها مواجه بودند منطقی به نظر می رسد. احتمالاً بهترین توصیفی که می توان برای مبارزات کینگدام کام داشت، «مبارزات پنج محوره» باشد. گیمر هنگام مواجهه با هر دشمن، از ۵ جهت قادر به ضربه زدن به دشمنان است و به همان شکل، از ۵ جهت باید از خود دفاع کند. زمان بندی در این مبارزات از هرچیز دیگر مهم تر هستند و در واقع تشخیص زمان مناسب برای حمله از جهتی خاص یا آمادگی همیشگی برای تشخیص جهتی که دشمنان از آن حمله می کنند، عامل تضمین کننده موفقیت است.
سیستم مبارزه کینگدام کام از چند لحاظ می تواند بسیار هوشمندانه باشد بسیاری از فاکتورهای مربوط به پیشرفت شخصیت ها که در اکثر نقش آفرینی ها یک نُرم به حساب می آیند و گیمر را به ارتقای سطح کاراکترش مجبور می کنند در کینگدام کام دور ریخته شده اند و همه چیز کاملاً به مهارت باز می گردد. برای مثال یکی از عوامل موفقیت در مبارزات، به زره دشمنان باز می گردد و با بررسی نقاط ضعف زره دشمن و بخش هایی از بدن او که کمتر محافظت می شوند، می توانید ضرباتی کاری وارد کنید.
توجه به چنین جزییاتی قطعاً سبب شده با یکی از خرق عادت ترین بازی های نسل طرف باشیم، اما از طرفی انیمیشن ها و باگی احمقانه در تمام نسخه ها که باعث می شود دکمه حمله در بسیاری از اوقات به درستی کار نکند، شمایلی دست و پا چلفتانه به مبارزات بخشیده اند و سبب می شوند خیلی زود ایده های کوچک و جالب بازی را فراموش کنید و تا حد امکان، وارد درگیری نشوید.
اگر از همین حالا به دلایل کافی برای پرهیز از خرید و تجربه کینگدام کام دسترسی ندارید، هنوز به بزرگ ترین مشکل بازی کوچک ترین اشاره ای هم نکرده ایم. بزرگ ترین عاملی که باعث می شود کینگدام کام در رده یکی دیگر از بازی های متوسط سال قرار بگیرد، پرفورمنس فاجعه بار آن است؛ و وقتی می گوییم فاجعه بار، یعنی به حدی که بازی حداقل ۶ ماه زودتر از زمانی که باید روانه بازار شده و اینطور به نظر می رسد که در آینده نزدیک، پچ های حجیم بازی قرار نیست ثبات را به آن بیاورند.
کینگدام کام تا به این لحظه، روی تمام پلتفرم ها دو به روزرسانی بسیار حجیم دریافت کرده و گرچه حداقل برخی از مشکلات برطرف شده اند، اما بخش اعظمی از تجربه دیجیاتو پس از آپدیت نخست صورت گرفت و نتایجی که مشاهده شد، به هیچ وجه قابل قبول نبود. لود نشدن تکسچرها یا فریز شدن کاراکترها در جایی که ایستاده اند، کوچک ترین مشکلاتی هستند که با آنها برخورد خواهید داشت؛ ما در حال صحبت درباره گلیچ ها و باگ هایی هستیم که به صورت مستقیم گیم پلی را تحت تاثیر قرار می دهند و از جایی به بعد شما را به رها کردن بازی یا حداقل منتظر ماندن برای عرضه به روزرسانی های بعدی مجبور می کنند.
به عنوان مثال در تجربه ای که از بازی داشتیم متوجه شدیم در صورتی که بازی برای مدتی طولانی -مثلا به مدت بیش از نیم ساعت- در حالت Pause باقی بماند، به ناگاه مشکلات متعددی در بازی بروز می کند که باعث می شود بخشی خاص از محیط به صورت تمام و کمال بارگذاری نشود یا حتی بعد از پشت سر گذاشتن یک کوئست، پیامی مبنی بر اتمام آن روی صفحه به نمایش درنیامده و کوئست بعدی فعال نشود.
اما این مشکلات تنها با متوقف کردن بازی بروز پیدا نمی کند و این صرفاً یک مثال برای اتفاقات عجیبی بود که در جریان بازی با آنها مواجه می شوید. موضوع زمانی بدتر می شود که بدانید سیستم سیو بازی به صورت همیشگی قابل استفاده نیست و به اقتضای گیم پلی، تنها با استفاده از آیتمی خاص و در مواقعی خاص قادر به ذخیره بازی هستید. بنابراین کم پیش نمی آید که گاهی با یک باگ بزرگ مواجه شوید و راهی به جز راه اندازی مجدد بازی نداشته باشید که به تبع آن، بخشی از پیشرفت تان در گیم پلی نیز از بین می رود.
پرفورمنس ضعیف اگرچه اتفاق رایجی در دنیای بازی های ویدیویی به شمار می رود، اما کم پیش می آید که یک بازی حقیقتاً نویدبخش، تا این حد زیر سایه مشکلات فنی قرار بگیرد. این موضوع به صورت خاص زمانی غم انگیزتر می شود که توسعه دهندگان انبوهی از ایده های نوآورانه را وارد بازی خود کرده اند و اگر تنها قادر به برطرف سازی مشکلات بودند، می توانستند استانداردهای تازه ای برای صنعت تعیین کنند.
هنگامی که بتوانید چشم تان را به روی مشکلات فنی ریز و درشت بازی ببندید، برخی از جاه طلبی های سازندگان تازه شروع به خودنمایی می کنند. کینگدام کام توانسته با موفقیت بسیاری از المان های همتایان خود را کنار گذاشته و ورژن خاص خود را جایگزین شان کند و مثال های زیادی برای پشتیبانی از این ادعا وجود دارد.
به عنوان مثال، اگر به پشت گوش انداختن ساید کوئست ها در عناوین نقش آفرینی عادت دارید، در کینگدام کام باید رویه ای متفاوت در پیش بگیرید؛ اگر قرار است کاراکتری خاص را در زمانی مقرر مانند هنگام غروب آفتاب در پشت یک قلعه ملاقات کنید، بهتر است که زمان بندی درستی برای رسیدن به مقصدتان داشته باشید، در غیر این صورت کاراکتر مورد اشاره از صبر کردن خسته شده و فرصت برای اتمام کوئست به اتمام می رسد.
لطفا شکیبا باشید ...