چه خدایانی در بازی خدای جنگ ۳ حضور دارند؟
سری بازیهای God of War همیشه به خاطر خشونت افراطی و همچنین باس فایت های به شدت خوش ساختشان معروف بودند. برای همین در این مقاله با خودم گفتم که بیایم این دو موضوع را با هم ترکیب کنم و از ۱۰ باس فایت معرکه سری برایتان بگویم که در نمایش خشونت عریان اصلا کم کاری نمیکردند. با ویجیاتو همراه باشید.
مبارزه اول با بالدور یکی از معرکهترین لحظاتی بود که در God of War جدید تجربه کردیم. این باس فایت خیلی شبیه سکانسهای اکشن انیمههای ژاپنی طراحی شده بود. کافی بود یک مشت به بالدور بزنید تا او به دهها متر آن طرفتر پرت شود و هر چه در مسیرش قرار گرفته بود را تخریب کند. مبارزه با بالدور چه از نظر بصری و چه از لحاظ طراحی، واقعا حس جذابی را به دقایق ابتدایی God of War تزریق میکرد. اتفاقی که متاسفانه خیلی کم در مابقی بازی شاهدش بودیم.
پادشاه بربرها همان غول بیشاخ و دمی است که پس از شکست ارتش اسپارتا، کریتوس را مجبور کرد روحش را به آرس بفروشد تا جان خود و مردم سرزمینش حفظ شود. این یعنی اگر Barbarian King نبود، احتمالا هیچوقت سرنوشت کریتوس اینطور رقم نمیخورد و او میتوانست در کنار همسر و دخترش، زندگی آرامی را تجربه کند. با این حال، در قسمت دوم شاهد بازگشت این کاراکتر وحشی از گور بودیم تا کریتوس بتواند برای یک بار دیگر انتقام روزهای سختی که Barbarian King مسببشان بوده را از او بگیرد. این باس فایت در طی چند مرحله انجام میشد که یکی از دیگری حماسیتر و سینماییتر بودند. ناگفته نماند که موزیک مبارزه با Barbarian King نیز یکی از بهترین موسیقیهای کل سری بود و هیجان این مبارزه را دو چندان میکرد.
Kraken در اصل یک هشتپای به شدت غول پیکر افسانهای است که حضورش در قسمت دوم God of War باعث شد تا یکی از بینظیرترین باس فایت های بازی رقم بخورد. مبارزه با Kraken طوری طراحی شده بود که شما باید برای قطع کردن پاهای تنومند این موجود عظیمالجثه، چندین پازل مختلف را حل میکردید. با این حال، بازی دلش نمیخواست فسفری که سوزانده بودید، بیدلیل باشد. برای همین به شما اجازه میداد که با رد کردن یک پل از وسط دهان Kraken، از تماشای مرگ دردناک این باس لذت ببرید.
در انتهای بخش داستانی God of War 2 به خواهران سرنوشت میرسیدیم که مبارزه با آنها به معنی واقعی کلمه زیبا و منحصر به فرد بود. آنها ستینگ کلی بازی را در یک لحظه به هم میریختند و مکان مبارزه را به گذشته و جایی که کریتوس درگیر مبارزه با آرس بود میبردند. در این نقطه، نبردی حماسی شروع میشد که به نظرم جذابترین QTEهای ممکن را داشت و کوری بارلاگ با آنها نشان داد که چه کارگردان لایقی است و انتخاب او برای ساخت قسمت دوم چقدر تصمیم درستی بوده.
هر دو بازی که از سری God of War برای کنسول PSP منتشر شدند، نه تنها یکی از دیگری شاهکارتر بودند، بلکه باس فایت های خوبی هم داشتند که به نظرم سری جدید مجموعه میتواند از آنها درسهای بسیاری بگیرد. گل سرسبد همین باس فایتها نیز مبارزه با پرسیفونه، همسر هیدس بود. جالبتر اینکه در جریان این مبارزه فقط با خود پرسیفونه طرف نبودیم، بلکه اطلس نیز پا به میدان نبرد میگذاشت و با آن دستان عظیمش سعی میکرد کریتوس را له کند. تجربه این درگیری سه جانبه که بخشیش روی بدن اطلس و بخش دیگرش در بالای برج پرسیفونه دنبال میشد، در یک کلام بینظیر بود و سکانسهای سینماتیکش را عملا در کمتر ویدیو گیمی میشود پیدا کرد.
مبارزه نهایی با زئوس دقیقا همان چیزی بود که برای پایان سهگانه اصلی سری میخواستیم. این نبرد خونین تقریبا شامل تمام المانهایی میشد که پیشتر در طراحی باس فایتهای دیگر همین فرانچایز دیده بودیم. مبارزه با زئوس خشن، خونین، وحشیانه و پر از حس انتقام بود و بازی در طی چند مرحله به ما اجازه میداد تا تمام حرصمان را سر این پیرمرد عبوث خالی کنیم. جذابترین بخش این مبارزه نیز قطعا مربوط به بخش پایانی آن میشد که پس از بیرون آمدن از قلب گایا، جنگی روانی به راه میافتاد و در نهایت صورت زئوس توسط مشتهای قدرتمند کریتوس به معنی واقعی کلمه له میشد.
مبارزه با هرکول از جمله باسفایتهایی بود که از لحظه انتشار قسمت اول فرانچایز God of War منتظرش بودیم. انصافا هم سانتامونیکا سنگ تمام گذاشت و کاری کرد که مبارزه با هرکول ارزش آن همه انتظار را داشته باشد. نبرد با هرکول از آن باسفایتهای نسبتا کلاسیکی بود که نمونهاش را در بازیهای مختلف زیاد دیدهایم. اما میزان خشونت و سختی مبارزه با قدرتمندترین فرزند زئوس، چیزی نبود که در هر بازی دیگری مثلش پیدا شود. هرکول قدرتمند و توانمند بود و میتوانست جلوی اکثر ضربات مهلک کریتوس بایستد. اما در نهایت هرکول نیز حریف شبح ساپارتا نشد و سرش زیر مشتهای سنگین کریتوس ترکید.
اگر واقعا دو باس بعدی این لیست نبودند، قطعا هیدس را میگذاشتم رتبه یک. مبارزه با هیدس طراحی خیلی هوشمندانهای داشت. چراکه هیدس جزو معدود دشمنانی بود که سلاحی مثل Blade of Chaos در دست داشت و میتوانست حتی از فاصلهای نسبتا زیاد هم به شما حمله کند. از طرفی محیط مبارزه و حتی ظاهر خود هیدس نیز معرکه طراحی شده بودند و به آدم حس بودن و جنگیدن در سرزمین مردگان را کاملا القا میکردند. اما همه اینها یک طرف، لحظه تمام کردن کار هیدس هم یک طرف. کریتوس با بیرحمی تمام، جمجمه صاحب جهنم را در هم میشکست و در انتها با سلاح هیدس، روحش را از بدنش بیرون میکشید. از این معرکهتر داریم؟
مبارزه با کرونوس از باسفایتهایی بود که هیچ وقت فکر را نمیکردیم بتوانیم در یک بازی ویدیویی چنین چیزی ببینیم. کرونوس به قدری بزرگ بود که اصلا نمیشد درک کرد سانتامونیکا چطور آن را در قاب تصویر جا داده. اما آنها نه تنها این کار را به درستی انجام دادند، بلکه با کارگردانی بینظیرشان ما را برای ۳۰ دقیقه متمادی انگشت به دهان نگه داشتند. نبرد با کرونوس خشن، نفسگیر و از همه مهمتر حماسی بود. مبارزه از روی بدن این تایتان غولپیکر شروع میشد و کریتوس بعد از کشیدن ناخنها و پاره کردن شکمش، وارد بدنش میشد. در نهایت هم شبح اسپارتا بعد از غل و زنجیر کردن دستان کرنوس، یک شی تیز را از زیر چانه وارد جمجه این تایتان بخت برگشته میکرد تا ما نظارهگر یکی از عجیبترین و خشنترین قتلهای تاریخ ویدیو گیم باشیم.
هنوز هم که هنوز است به نظرم God of War 2 با اختلاف حماسیترین فصل افتتاحیه تاریخ ویدیو گیم را دارد. دلیلش هم قطعا چیزی نیست جز مبارزه با Colossus of Rhodes. همین که کنترل کریتوس را در قسمت دوم به دست میگرفتیم، این نبرد حماسی چند مرحلهای شروع میشد. عظمت Colossus of Rhodes در همان لحظه مسحورتان میکرد و با خودتان میگفتید که چطور روی پلی استیشن ۲ چنین باسفایتی را طراحی کردهاند. اما قضیه به همین جا ختم نمیشد و وقتی که کارگردانی سکانسهای سینماتیک و QTEهای این باسفایت را میدیدید، دیگر این برایتان جا میافتاد که God of War 2 یک بازی معمولی نیست.
لطفا شکیبا باشید ...