درمورد بازی ایرانی شبگرد اطلاعات میخواستم
چه می شود اگر شکوفه های پلیدی ریشه بدواند و تاریکی بر روشنایی چیره شود؟ آنگاه که نیروی اهریمن سلطه ای پایان ناپذیر یابد و امنیت ردای سیاه بر تن کند. چنین سیاه و بی روح، انتقام جو و متنفر، نابودگر و کشنده، که خواهد بود و سلاحی شایسته در برابر آن چیست؟
شبگرد: طلوع تاریکی، چندی پیش توسط پردیس گیم وارد بازار شد و پس از سال ها به دست مخاطبینی رسید که انتظارش را می کشیدند. آنچه پیش رو می خوانید، نگاهی است جامع و کلی به تلاش تیم پردیس، طی ۳ سال گذشته.
بدون حرف پیش و پس، داستان شبگرد در میان تمامی بازی های ایرانی فوق العاده است. هیچ عنوان دیگری را نمی توانید پیدا کنید که بدون کمک گرفتن از اسطوره های تاریخی کشور تا به این حد داستان را بسط داده باشد، اما این بخش از بازی که به راحتی، پس از موسیقی، دومین بخش برتر بازی نام می گیرد، حامل ایرادات عمده ای هست.
بزرگ ترین مشکل، از هم گسستگی بیش از حد اتفاقات است. در مسیر داستان که قرار می گیرید، متوجه جریانات گذشته و حال خواهید شد. شبح شب به خواسته خود درگیر اتفاقاتی دلخراش شده و تا سر از آن در نیاورد، مرگ برایش جایز نیست؛ عذری شایسته برای شروع یک ماجراجویی تلخ. اما هدف او دقیقا چیست و برای چه می جنگد؟
این سوالی را مرتبا از خود خواهید پرسید. از این شاخه به آن شاخه پریدن و معرفی کاراکترهای جدید، بدون اینکه هویت شخصیت های قدیمی برایتان ملموس و شفاف باشد، گیج کننده و نامتعارف است. هر آنچه داستان سرایان در ۵ مرحله روایت می کنند، مانند تکه های پازلی هستند که احساس می کنید هیچ گاه با یکدیگر جور نخواهند شد اما در پایان بندی نسبتا تراژدیک بازی، همه چیز سر جای خود می نشیند.
در حقیقت آنچه باعث این از هم گسستگی می شود، پردازش اندک و بی ارتباط به چیزی است که اصلا در محور اصلی جایی برای خود ندارد. ولی به هر حال، قصه ی شبگرد و دشمنانش جذاب ترین و پر پرداخت ترین روایتی است که می توانید پیدا کنید.
داستان به سببی دیگر دوست داشتنی جلوه می کند. توسعه دهندگان به هر دلیل نابخردانه ای مجبور به ترویج عقیده ای خاص نشده اند. البته به طور کل، طلوع تاریکی در رابطه با مواد مخدر و مبارزه با گروه های غیر قانونی است اما تیم تولید برای دریافت امتیازات خاص قسمت های بی معنی به بازی نیفزوده اند، چیزی که در میان دیگر ساخته های ایرانی به کرات مشاهده می کنیم.
موسیقی های شبگرد در یک کلام فوق العاده و در میان تمامی عناوین داخلی به معنای واقعی کلمه بی نظیرند و مثال ندارند. آهنگسازان با تجربه ای سال هاست که برای بازی های ایرانی موسیقی می نویسند اما هیچ گاه دیده نشده که نوای سازها چنین کنار هم روی ریتم پر تلاطم بازی بنشیند.
با توجه به کوتاه بودن بازی، تعداد پایین ترک ها و تنوع اندک میان آن ها هم قابل قبول است.
اما صداگذاری ها. تا به امروز حتی یک بازی ایرانی هم پیدا نشده که کار صداگذاری مناسبی داشته باشد. ضعف در این بخش، فعالیت گروه های بسیاری را زیر سوال می برد. از دوبلورهای با تجربه ای که کارهای فوق العاده با کیفیتی در زمینه ی انیمیشن ارائه می دهند گرفته تا متخصصین و برنامه نویسان این حوزه.
افکت ها آشنا هستند و صدای کاراکترها به شدت مصنوعی. گیمر می ماند و سوالاتی بی پاسخ و البته احساس درونی و نامطمئنش. کیفیت بسیار پایین این بخش از بازی به راحتی می تواند انتخاب هنرمندانه کلمات را در میان پرده ها نابود کند. این کابوس حتی حین بازی هم رهایتان نخواهد کرد. زمانی که شبگرد درگیر می شود و جملاتی چون "چه خیال خامی، فکر می کردی این تویی که منو می کشی" را می شنوید، یا "لعنتی" های پی در پی در گوشتان زمزمه می شود، هیچ راهی برای تسلای خود ندارید.
صحبت از میان پرده ها شد. داستان به طور کل در میان پرده های بین هر مرحله روایت می شود که به حق کارگردانی شایسته تقدیری دارند. یکی از دلایلی که شبگرد متفاوت از دیگر عناوین داخلی جلوه می کند همین بخش های پر دیالوگ هستند.
اما گیم پلی به طور کلی در چه سطحی قرار دارد و آیا به اندازه کافی سرگرم کننده است؟ کاراکتر شبگرد توانایی حمل ۳ اسلحه را با خود دارد. یک کلت کمری، یک اسلحه سنگین و یک سلاح نیمه اتوماتیک. دشمنان عادی، معمولا با یک تیر در سر از پای در می آیند اما همیشه گزینه های دشوارتری هم وجود دارد و لحظات سخت تری تدارک دیده شده.
به طور کلی گیم پلی شبگرد هیچ چیز جز کشتن و جلو رفتن نیست. احتمالا نهایت خلاقیتی که تجربه کنید، شلیک به ضامن های یک کانتینر نگه دارنده بشکه های سوخت است.
بخش داستانی حفره های زیادی دارد و در طول گیم پلی هم کوچک ترین اشاره ای به آن صورت نمی گیرد اما با در نظر گرفتن یک سری کالکتیبل، هم می شد داستان را پویاتر روایت کرد و هم تنوعی به گیم پلی داد (مشابه آنچه در عناوینی مثل Alan Wake دیدیم). شبگرد بستر چنین مواردی را دارد اما متاسفانه غیبت آن ها به شکل واضحی نمایان است.
به شبگرد باید نگاهی متفاوت داشت؛ یک تجربه چند ساعته و حتی یک روزه و گذرا. در عین حال پیش زمینه ای برای فعالیت هایی به مراتب بزرگ تر. این بازی نه آنقدر طولانی است که گیم پلی تکراری آن حوصله سر بر شود، و نه آنقدر کوتاه که شروع نشده به اتمام برسد. فارغ از اینکه باگ های متعدد و طراحی مراحل آزار دهنده در برخی قسمت ها چقدر به زمان انجام بازی اضافه خواهند کرد، شبگرد را می توان بین ۴ الی ۶ ساعت به اتمام رساند.
عوامل متعددی که پیش تر به آن ها پرداختیم دست به دست هم می دهند که این مدت زمان برای شما سرگرم کننده باشد. پس از عرضه هر بازی ایرانی باید آرزو کنیم که حداقل این یکی را بتوان تا انتها رساند اما شبگرد تصور هولناک غیر قابل تحمل بودن محصولات ایرانی را از بین برده. این بازی نه تنها سوهان روح نیست، بلکه توانایی سرگرم کردن شما برای مدتی هر چند کوتاه را هم دارد.
بنابراین، بله، شبگرد حداقل ارزش یک بار بازی کردن را به خاطر کل محتوایی که پردیس گیم روبروی شما قرار داده دارد، اما اگر بنا بر این باشد مروری کوتاه بر نقاط قوت بازی داشته باشیم و داستان را دوباره و این بار با دقت بیشتری پیگیری کنیم، شاید بتوان شانس دوباره ای هم به آن داد.
پایان باز، راه را برای ساخت ادامه شبگرد مهیا کرده اما اگر قرار باشد شبگرد بعدی، باز هم ۶-۷ سال از تولیدات استاندارد دنیای بازی عقب باشد و حداقل ها را به رخ کاربران نکشد، بهتر است که فکر آن را از سر بیرون کنیم.
پر واضح است که بازی سازهای ایرانی بدون سرمایه کافی و حمایت بنیاد هایی که برای چنین امری بودجه دریافت می کنند، نمی توانند ساخته های درجه یک داشته باشند اما میزان فروش بازی ها در داخل و خارج به همه اثبات کرده که می توان پروژه های بعدی را با رقم های میلیاردی کلید زد.
آینده بازی سازی در ایران، پر تناقض ترین موضوعی است که بشود در مورد آن سخن گفت اما اگر تا حداکثر ۵ سال دیگر همپای دنیا حرکت نکنیم و محصولی نداشته باشیم که در حد بین المللی حرفی برای گفتن داشته باشد و عایدی قابل توجهی کسب کند، باید تمامی زحمات فعلی را بی نتیجه خواند و شکستی تلخ در این هنر-صنعت پر طرفدار، فرهنگ ساز و صد البته پر درآمد تجربه کرد.
لطفا شکیبا باشید ...