دوستان در مورد داستان بازی اساسین کرید والهالا میخواستم بدونم
درست همانند نسخههای Origins و Odyssey بازی Assassin’s Creed، عناصر علمی-تخیلی مدرن داستان بازی اساسینز کرید والهالا نسبت به عناصر تاریخی آن در جایگاه پایینتری قرار میگیرند. این بار داستان Assassins Creed Valhalla در قرن ۹ در کشور انگلیس اتفاق میافتد. باز هم افسانههای پیچیده مورد علاقه طرفداران که در نسخههای قبلی بازی دیده میشد نیز به طرز هوشمندانهای با روایت این بازی ترکیب شده اند. البته همچنان کمی سنگین و گیج کننده هستند. در این مقاله قصد داریم تا خلاصه داستان بازی Assassin’s Creed Valhalla را برایتان توضیح دهیم. همچنین پایان بازی نیز توضیح داده شده است و در صورتی که گیج شدید میتوانید از آن به عنوان یک مرجع استفاده کنید.
داستان بازی Assassin’s Creed Valhalla با در دست گرفتن کنترل Eivor در یک جشن آغاز میشود. از همان ابتدا مشخص است که ایوور پسر یک فرمانده یا سردار ارتش است. متاسفانه، این جشن با حمله یک فرمانده جنگ وایکینگ به نام کیووته بیرحم قطع میشود.
این جشن با تخریب روستای ایوور و اعدام پدرش به پایان میرسد. همین موضوع ایوور را ناراحت میکند. زیرا او میداند که وایکینگها ترجیح میدهند در جنگ توسط تبر خودشان کشته شوند تا جایگاهی در والهالا داشته باشند. (پدر ایوور نیز یک وایکینگ بود).
در هنگام فرار از روستا، ایوور درون دریاچهای پوشیده از یخ میافتد و گرگها به او حمله میکنند. او به سختی نجات مییابد و به همین دلیل به او لقب «بوسیده شده توسط گرگها- Wolf-kissed» داده میشود. سپس سریعا داستان بازی حدود بیست و چند سال به جلو میرود و خواهیم دید که پادشاه استایربیورن از قبیله رِیوِن سرپرستی ایوور را به عهده گرفته است.
ایوور همیشه مشتاق انتقامجویی از کیووته است. اولین باری که او را در قالب یک مرد میبینیم در نبردی در مقابل کیووته شکست خورده و نزدیک است خودش کشته شود. خوشبختانه او فرار میکند و اگرچه قادر به پیدا کردن کیووته نیست اما به کمک Dag تبر پدرش را پس میگیرد.
زمانی که ایوور تبر را لمس میکند، تصویری از Odin و یک گرگ را میبیند. پس از بازگشت به خانهاش در فورنبورگ، استایربیورن میگوید که از اینکه ایوور به فکر انتقام است و جنگ راه میاندازد ناراحت است، جنگی که نمیتوانند پیروز شوند.
ایوور با والکای غیبگو ملاقات میکند و والکا به او آبگوشت توهمزایی میدهد که باعث میشود ایوور یک تصویر دیگر ببیند. این بار او میبیند که Sigurd بازویش را از دست داده و سپس یک گرگ بزرگ به او حمله میکند. والکا این موضوع را اینگونه تفسیر میکند که در آینده ایوور به سیگورد خیانت خواهد کرد.
روز بعد، پسر استایربیورن یعنی سیگورد از یک هجوم دو ساله باز میگردد و هدایای زیاد و دو مرد را به همراه خود میآورد. این دو مرد Bassim و Hytham نام دارند. بعدا در طول یک مهمانی، این دو بیگانه، ایوور را با یک تیغه مکانیکی آشنا میکنند که بازیکنان آن را به عنوان تیغه مخفی میشناسند. آنها درباره قبیلهای به نام Hidden Ones به معنی «افراد مخفی» صحبت میکنند و میگویند که این قبیله قصد دارد تا فعالیتهای ناپسند سراسر جهان از جمله قتلها را کنترل کند.
فردای همان روز، سیگورد اعلام میکند که علیرغم میل استایربیورن، او و ایوور به دنبال کیووته خواهند رفت و کاری میکنند که او بهای کارهای اشتباهش را بپردازد. آنها به قلعه کیووته حمله خواهند کرد و با موفقیت او را شکست میدهند.
بسیم و هیثم به جنگ میپیوندند و میگویند که آنها از اول برای کشتن کیووته به نروژ سفر کرده اند. زیرا او یکی از اعضای سازمان The Order است. همان سازمان شیطانیای که در نسخههای Origins و Odyssey نیز حضور داشت.
با این حال، آنها فقط به لطف کمکهای شاه هارالد که نیروهای خود را به دستور استایربیورن به سمت آنها فرستاده است، پیروز میشوند. بعدا معلوم میشود که استایربیورن میخواهد تمام قدرت خود را به هارالد بدهد و هارالد قصد دارد که به اولین پادشاه سراسر نروژ تبدیل شود.
خبرهای مربوط به اهداف استایربیورن برای سیگورد ناراحت کننده بوده و او معتقد است که بدین ترتیب آیندهاش توسط هارالد دزدیده شده است. او تصمیم میگیرد که شرایطش را تغییر دهد و به همراه ایوور به انگلیس سفر کند.
آنها در آنجا هویت خود را جعل میکنند. بسیم و هیثم نیز به آنها میپیوندند. البته ایوور به وضوح علاقه آنها به سیگورد را کمی عجیب میداند. در این بخش به بازیکنان دو گزینه داده میشود یکی اینکه آنها میتوانند لوازم استایربیورن را هنگام سفر به انگلستان با خود ببرند و یا آنها را همان جا رها کنند. دزدیدن این وسایل بعدا در داستان عواقب منفیای خواهد داشت، البته این عواقب آنقدرها هم بد نیستند.
در انگلستان، سیگورد و ایوور یک شهرک کوچک به نام ریوناستورپ را در قلمرو پادشاهی مرسیا راه میاندازند. توسعه شهرک، استقبال از دوستان قدیمی، تاسیس دفتر هیثم برای ردیابی سازمان اوردر و به طور کلی بهبود امکانات بر عهده ایوور است. همچنین سیگورد از ایوور خواسته است که با سایر دانمارکیها و ساکسونهایی که در مناطق اطراف زندگی میکنند اتحاد ایجاد کرده و روابطشان را تقویت کند.
در شمال مرسیا، ایوور و سیگورد به راگارناسونها (ایوار و هافدن) کمک میکنند تا یک پادشاه دست نشانده به نام کیوُلف را به قدرت برسانند، تا او با مساوات بر ساکسونها و دانمارکیها حکومت کند. این ماموریت موفقیت آمیز است و پسر پادشاه یعنی کیوُلبرت به ریون استورپ میپیوندد تا مهارتها دیپلماتیک و فرهنگ نورس را یاد بگیرد. در عین حال شخص جدیدی بر مرسیا حکومت میکند.
در سمت جنوب، ایوور به ارتش تابستانی دانمارکیها کمک میکند تا تحت نظر شخصی به نام سوما، شهر گرنتبریج را بازپس بگیرند. برای اینکار باید ساکسونهایی که توسط ویگموند رهبری میشوند را از آنجا بیرون کنند و سپس هویت جاسوسانی که به آنها اجازه دادند تا وارد شهر شوند را کشف نمایند. (آنها از طریق یک تونل مخفی که فقط سه نفر از وجودش با خبر بودند وارد شهر شده اند).
معلوم شد که مشاور او یعنی گالین خائن بوده است و ایوور پس از تحقیقات بسیار، به درستی او را متهم میکند. اگر لیف یا برینا را به غلط متهم کنید عواقب منفیای خواهد داشت. یکی از این عواقب منفی این است که برینا به گروه شما نمیپیوندد.
در سمت شرق، ایوور به آنگلیای شرقی سفر میکند تا با قبیلهای از دانمارکیهای سرکش که به شهرک وی حمله کرده اند مقابله کند. هنگامی که او به آنجا میرسد، متوجه میشود که منطقه در وضعیت نامناسبی است و پادشاهی ندارد.
معلوم میشود که «پادشاه» اسوالد رقتانگیز هنوز به صورت رسمی قدرت را در دست نگرفته است. زیرا هنوز نتوانسته با حامیان دانمارکی خود به نتیجه برسد و برای قدرت گرفتن با یکی از اعضای خانواده آنها ازدواج نکرده است.
یک قبیله دانمارکی به رهبری روئد در این منطقه حکم فرمایی میکند. ایوور از اسوالد پشتیبانی کرده و با بیرون انداختن روئد به او کمک میکند تا احترام دانمارکیها را جلب نماید. او این کار را با موفقیت انجام میدهد و یک متحد دیگر به متحدانش اضافه میکند.
سپس ایوور به لندن سفر کرده و با مقامات محلی شهر ریوز، استوو و اِرک که تلاشهایشان برای حفظ امنیت شهر توسط سازمان اوردر به هدر میرود، اتحاد برقرار میکند. ایوور پس از بررسی دقیق منطقه، هویت قاتلانی که رئیس پلیس را به قتل رساندند را کشف میکند. سپس چهار نفر از اعضای اصلی سازمان اوردر را از پای در می آورد، که البته این کار شامل یک نبرد اساسی است. بدین ترتیب دوستیاش با ریوز تقویت میشود.
در ریوناستورپ، هیثم از تلاشهای ایوور خشنود میشود. سپس، ایوور در مقابل ساکنان این شهرک سخنرانی پرشوری انجام میدهد و پیروزیشان در برقراری اتحاد و ایجاد شهر را جشن میگیرند.
سپس، ایوور توسط والکا، غیبگوی اهل نروژ که به انگلیس آمده است، مورد استقبال قرار میگیرد. او پس از ساختن یک کلبه، ایوور را ترغیب میکند تا یک معجون توهمزای دیگر را بنوشد. این معجون او را به Asgard میبرد.
در اینجا خط داستانی دوم بازی Assassin’s Creed Valhalla اتفاق میافتد. ایوور به جای اودین (اما Havi نامیده میشود) به عنوان یکی از خدایان، تلاش میکند تا از حملات غولهای گوتنهایم جلوگیری نماید. همچنین درگیریهای داخلی میان خدایان اسطورهای نورس مانند ثور، لوکی و فریا را حل و فصل کند.
ایوور همچنین میبیند که اودین در تلاش است تا از Ragnarok جلوگیری کند. برای اینکار اودین و اسیر، یک نوشیدنی جادویی را مینوشند تا مطمئن شوند که پس از رگناروک نیز روحشان در قالب انسان تجسم خواهد یافت.
این خط داستانی در بقیهی بازی ادامه مییابد و به سه داستان جداگانه تقسیم میشود. البته بستگی دارد که بازیکن بخواهد با کدامیک از این داستانها مشغول شود. به طور خلاصه، هاوی به گوتنهایم سفر میکند و آن نوشیدنی جادویی را پس میگیرد تا مطمئن شود که حتما پس از رگناروک به عنوان یک انسان زندگی خواهد کرد. درواقع اینگونه است که او و ایوور به هم پیوند میخورند و بعدا در داستان ما میفهمیم که ایوور در واقع تناسخ اودین در زمین است.
وقایعی که در انگلستان رخ میدهند همان رویدادهای آسگارد و گوتنهایم را منعکس میکنند و پیش بینیهای قبلی درباره چگونگی روابط سیگورد و ایوور اتفاق میافتند.
پس از اینکه ایوور از خواب بیدار میشود و به سالن برمیگردد، Randvi از او میخواهد که به مشاجره دو مرد شهری گوش کند. داگ، یکی از اعضای ارشد گروه مهاجم ایوور، پس از نشستن روی صندلی قضاوت اظهار میکند که از تلاشهای ایوور راضی نیست و معتقد است که ایوور قصد دارد تا کنترل ریوناستورپ را از چنگ سیگورد در آورد.
پس از سخنرانی، ایوور با راندوی که به نظر میرسد از او فاصله گرفته و خسته است، صحبت میکند. سپس او برای تنفس هوای تازه به یک سفر یک روزه به گرتنبریج سفر میکند و در اینجا بازیکن میتواند انتخاب کند که روابط میان او و راندوی را رمانتیک کند یا نه؛ در هر صورت، ایوور با فصل بعدی ماموریتش در انگلیس روبرو میشود. در این مرحله برای شما چندین گزینه وجود دارد اما منطقیترین گزینه این است که برای رسیدن به سیگورد به آکسنفوردسیر بروید.
در آکسنفوردسیر، سیگورد و بسیم در تلاشند تا اتحاد ایجاد کنند. اما آن افراد از پرستیژ و اعتبار کافی برای تحت تاثیر قرار دادن ایوور، که نگاهی تیره به روابط آنها دارد، برخوردار نیستند. او میپرسد که اصلا چرا بسیم سیگورد را همراهی میکند؟ همچنین از اینکه سیگورد انقدر به توصیههای بسیم اعتماد دارد شگفتزده شده است. به نظر میرسد که سیگورد گرفتار پیشگوییهای بسیم درباره آینده شده و به شخصیتی عجیب به نام فولک علاقه نشان میدهد. در طول این فصل مشخص است که ایوور از تغییر رفتار سیگورد متحیر شده است.
همانطور که انتظار میرفت، بسیم سیگورد را متقاعد کرده که یک وسیله قدرتمند به او کمک میکند تا سرنوشت خود را جهت حکومت بر انگلیس تحقق بخشد. فولک از این وسیله نگهداری میکند و محلیهای منطقه او را به عنوان یک زن فاسد و دیوانه میشناسند.
این واقعیت که آن وسیله در دست فولک است دلیل علاقه ناگهانی سیگورد و بسیم برای پیدا کردن او را توضیح میدهد. بعد از اینکه آن سه نفر میفهمند که آن وسیله از جایی که فولک آن را پنهان کرده بود دزدیده شده است، اوضاع بهم میریزد. ایوور از اینکه سیگورد حواس پرت شده است ناراضی است و احساساتش را بیان میکند.
این دو مشاجره میکنند و اختلافات آغاز میشود. مخصوصا وقتی که سیگورد قصد خیانت به گادریک را دارد. گادریک رابط ساکسونها است و اساسا از آنها حمایت میکند تا اوضاع آکسنفورد را آرام کند. همچنین در تلاش است تا ادوین، رهبر گروه رقیب که در حال مبارزه با آلفرد کبیر وسکس است، را براندازد.
به هر حال، این سه نفر قبل از حمله به قلعه و دستگیری او، تلاش میکنند تا قدرت ایدن را در منطقه تضعیف نمایند. سپس این سه نفر با آلفرد کبیر ملاقات میکنند تا درباره سرنوشت مرسیا مذاکره کنند. این مذاکره شامل معاوضه افرادشان است. این دو نفر، بهترین جنگجویان خود را با یکدیگر معاوضه میکنند و در نهایت خواهید دید که سیگورد تحت نظارت فولک به آلفرد میپیوندد.
فولک به آلفرد توصیه میکند که سیگورد را انتخاب نماید. او میگوید که سیگورد مرد خطرناکی است که فکر میکند یک خدا است و در این روند کمی به او خیانت میکند. حالا میفهمیم که فولک از اعضای گروه Order of Ancients است. بنابراین او همه را فریب داده و اکنون سیگورد عملا زندانی آلفرد است.
ایوور اکنون به ریوناستورپ برمیگردد و به راندوی سر میزند تا حرکت بعدی را برنامهریزی کند. مشخص میشود که کیوُلبرت جوان، پسر پادشاه جدید مرسیا یعنی کیوُلف، برای آزمایش مهارتهای دیپلماتیک خود به Sciropescire رفته است. او و آیوار وایکینگ در تلاشاند تا با Britons که توسط شاه رودری رهبری میشود، مذاکره نمایند.
رودری ناراضی است، زیرا برادرش توسط دانمارکیها دستگیر شده است و او میخواهد که وی را آزاد کنند. علیرغم تلاشهای ایوور پس از آنکه ایوار وایکینگ گلوی برادر رودری را میبرد، درگیریهایی پیش میآید. سپس ایوور مبارزه با نیروهای رودری که به سمت ولز (بریتون) میآیند را آغاز میکند و صلح منطقه را تامین مینماید تا کیوُلبرت بتواند به الدورمن (رئیس) سیر تبدیل شود.
متاسفانه با اینکه با روردی معامله میکنند اما کیوُلبرت پس از درگیری با یکی از قاتلانی که توسط رودری اجیر شده است، زخمی میشود. ایوور و ایوار وایکینگ حالا به دنبال انتقام و حمله به قلعه رودری هستند و اینکار را با موفقیت انجام میدهند و رودری را میکشند.
اما ایوار صادق نبوده است. او لو میدهد که خودش کسی بوده که کیوُلبرت را کشته تا از او به عنوان قاتل پادشاه و کسی که توسط ایوور کشته شده، یاد کنند. به اعتقاد او بدین ترتیب در سالهای آینده از او به عنوان مشهورترین وایکینگ تمام دورانها نام برده خواهد شد.
با شکست ایوار وایکینگ، ایوور پیش Ubba و اسقف دیلف باز میگردد. او به جای کیوُلبرت به عنوان الدورمن تاجگذاری شده است. در ریوناستروپ، ایوور تصمیم میگیرد به سراغ منطقه بعدی برود. بازیکن چندین گزینه دارد. اما منطقیترین آنها این است که بسیم را در Cent پیدا کند و برای نجات سیگورد برنامهریزی کند. اگرچه هنگام خروج از شهرک با داگ روبرو میشود که همچنان از اینکه ایوور و سیگورد از وضعیت ریوناستروپ غافلاند، ناراضی است. او برای کمک به ایوور جهت نجات سیگورد نمیرود و در خانه میماند.
در سنت، بسیم با یک کشیش محلی به نام ساینبرت دوست شده است. او نیز به اندازه بسیم بلند پرواز است. کشیش در ازای گفتن نام شخصی که آلفرد قصد دارد او را به عنوان الدورمن سیر منصوب کند، از آنها میخواهد که در یافتن فولک به آنها کمک کند. ایوور به هویت آن شخص پی میبرد و متوجه میشود که نامش تدموند است و بدین ترتیب برای دستگیری او تلاش میکند.
این تلاش با حمله به Rouecistre و با حمایت متحدان جدید ایوور، از جمله گادریک به پایان میرسد. این حمله موفقیتآمیز بوده و تدموند دستگیر میشود، اما سپس توسط ساینبرت فراری داده میشود. این یک اتفاق جنجالی است و ساینبرت سعی دارد توجه او را جلب نماید.
البته تدموند بر اثر سم میمیرد (او خودش را مسموم میکند) و نقشه ساینبرت برای کنترل الدورمن آلفرد نقش بر آب میشود. در ادامه ماموریت، فولک ساینبرت را میکشد. ایوور با فولک روبرو میشود و از او درباره محل نگهداری سیگورد سوال میپرسد. اما او توضیح نمیدهد و صرفا درباره خاص بودن سیگورد صحبت میکند. او سپس به افرادش دستور میدهد تا ایوور و بسیم را بکشند، اما قبل از اینکار لو میدهد که اهل کانتربری است.
ایوور و بسیم فرار کرده و برای پیدا کردن او در کانتربری نقشه میکشند. آنها پس از نفوذ به کلیسای جامع به امید یافتن فولک یا سیگورد، فقط مدارکی پیدا میکنند که نشان میدهد سیگورد شکنجه شده است. یک بازوی بریده شده درون صندلی شکنجه وجود دارد.
ایوور پیش راندوی بازمیگردد تا شرایط را توضیح دهد. پس از آنکه به تختخواب میرود، داگ ایوور را صدا میزند و در یک مبارزه مرگبار شکست میخورد.
هماکنون بازیکنان با استفاده از نقشه Alliance Map میتوانند بر روی مرحله بعدی بازی کنترل بیشتری داشته باشند. مناطق مختلفی برای بازی وجود دارد، از جمله Essex و Lincolnshire و Jorvik و یا اینکه میتوانند بلافاصله به سمت غرب و به Suthsexe بروند و به قلعه Portescitre حمله کنند. بسیم فکر میکند که فولک در آنجا است.
با این حال، برای اینکار به ارتش بزرگی احتیاج خواهید داشت و ایوور با کمک متحدان تازه واردش، ارتش را آماده میکند. اما هر چه در این راه بیشتر تلاش کند، شانس موفقیتش افزایش مییابد. به عنوان مثال، ایوور میتواند ابتدا به دستور یک ارباب جوان عجیب به نام Hunwald به لیکلن شایر برود. هونوالد میخواهد پس از بیلطفی پدرش دوباره موقعیتش را بازسازی کند.
او در ازای وعده اتحاد از ایوور میخواهد که از او محافظت کند. اما ناگهان اوضاع پیچیدهتر خواهد شد. زیرا پدرش ناپدید شده است، پس از بیماری دزدیده میشود تا مرگش از همه مخفی بماند.
پس از مشاوره با هونوالد، معلوم میشود که همان افرادی که میخواستند مرگ پدرش مسکوت بماند در تلاشند تا خود هونوالد را نیز بکشند و خودشان الدورمن شوند. اسقف پشت همه این ماجراها بود. او یکی دیگر از اعضای سازمان شیطانی اوردر آو اینشنتس است که سعی دارد کنترل انگلیس را در دست بگیرد.
لطفا شکیبا باشید ...