من خیلی در مورد بازی های شرکت سونی شنیدم میخواستم بدونم چه انحصاری هایی برای پلی استیشن وجود داره
وقتی صحبت از بازی و محتوای منتشر شده به میان بیاید، برنده رقابت میان کنسولهای نسل هشتمی، بدون شک PS4 خواهد بود.
هرساله حداقل یک عنوان انحصاری فوقالعاده که استانداردهای بازیها را چندین قدم جلوتر میبرد و عرصه رقابت را برای دیگر عناوین تنگتر میکند، برای کنسول نسل هشتمی سونی عرضه میشود. به نظر میرسد، درحالی که به پایان نسل هشتم نزدیکتر میشویم، وقت آن رسیده باشد که کمی به عقب نگاه کنیم و بهترین عناوین انحصاری پلی استیشن 4 که همین حالا هم میتوانیم از تجربه کردنشان لذت ببریم را معرفی کنیم.
پس بهتر است تبرافسانهایتان را بردارید، وب شوترهای بینظیرتان را روی مچ ببندید و هرچه بلاداکو در چنته دارید پیشکش کنید، این شما و این هم بهترین انحصاریهای منتشر شده برای کنسول پلی استیشن 4:
Bloodborne
از نظر ما، Bloodborne را میتوان بهترین اثر استودیو فرام سافتور (FromSoftware) دانست، این عنوان فرمول همیشگی سری Dark Souls را گرفته و آن را به یک کابوس وحشتناک لاوکرافتی تبدیل میکند، جایی که شما در خیابانهای تاریک، ترسناک و سنگ فرش شده دوره ویکتوریا به کمین نشسته و با ترسهایی از دنیاهایی دیگر مبارزه میکنید.
درحالی که بازیهای سری Dark Souls در رابطه با چرخه مرگ و تولد دوباره هستند، Bloodborne - همانطور که از نامش پیداست – علاقه خاصی به خون و خونریزی دارد. هر چرخش سلاحتان در این بازی مساوی است با چسبناک شدن سنگفرش خیابانها از خون، از سویی لباس شکارچیان ویکتوریاییتان که بعد از هر نبرد کاملاْ خیس میشود، ماهیت اصلی این بازی را نشان میدهد.
Bloodborne عنوانی نیست که بتوانید آن را فقط با کوبیدن چند دکمه بگذرانید، حملههایتان در این بازی باید حساب شده باشند، جای خالی دادنها براساس زمانبندی درستی انجام شوند و اسلحه گرمتان، تنها چیزی است که برای دفاع از خود و ایجاد خلل در حملات دشمنان در اختیار دارید، خللی که میتواند به عنوان فرصتی برای ضربه زدن به دشمن و تمام کردن کار از طرف شما هم به شمار برود. و با این همه این بازی هنوز هم سریعتر از سری Dark Souls بهشمار میرود، پس باید تمرکز سری سولز را با عکسالعملهایی سریع برای زنده ماندن و البته شکست دادن دشمنان ترکیب کنید. اگر اهل ریسک کردن و حمله کردن باشید، Bloodborne بهترین پاداشهای ممکن را برای چنین رویکردی در نظر میگیرد. این بازی را میتوان یکی از بهترین تجربههای رویPS4 دانست.
تجربه مشابه در عناوین مولتیپلتفرم: Dark Souls Series
Marvel’s Spider-Man
بازی Marvel’s Spider-Man در ظاهر شبیه به هر عنوان جهان-آزاد دیگری به نظر میرسد. برجها و ساختمانهایی وجود دارند که با بالارفتن از آنها میتوانید بخشهای جدیدی از نقشه بازی را آزاد کنید، همچنین ماموریتهای جانبی و رخدادهای تصادفی در محیط وجود دارند که به طور مدام تکرار میشوند. اما وقتی که همراه پیتر پارکر در منطقه منهتن حرکت میکنید، همه چیز متفاوت میشود.
وقتی که برفراز برجهای شهر تار میتنید، تاب میخورید و پشتک میزنید و با سرعتی باورنکردنی، شهر را زیرپاهایتان طی میکنید، هیچ چیز سخت و آزاردهنده به نظر نمیرسد و بازی به ناگه تبدیل به تجربهای فوقالعاده لذتبخش میشود. سیستم تاب خوردن و حرکت کردن در بازی Marvel’s Spider-Man تقریباْ هرکسی را به یک کمالگرای افراطی تبدیل میکند.
Marvel’s Spider-Man از تکههای الهام گرفته شده از بازیهای دیگر ساخته شده است و فرمولی تقریباْ امتحان شده را برای خودش انتخاب میکند – مثلا سیستم مبارزات به طور مستقیم از بازیهای Batman Arkham الهام گرفته شدهاند- اما خصوصیتهای خاص این ابرقهرمان دوست داشتنی، به تمامی مکانیزمهای بازی رنگ و بوی تازهای میبخشد.
درحالی که مبارزات بازی حول محور حمله کردن و جایخالی دادن ساخته شدهاند، اسپایدرمن درست همانقدر که در مبارزه روی زمین تبحر دارد، در مبارزات هوایی هم حریفی خطرناک به شمار میرود. ابرقهرمان دوست داشتنی ما جایخالی میدهد، مسیرش را عوض میکند و حتی از میان پاهای دشمنان عبور میکند و در عینحال به مزه پرانیهایش ادامه میدهد. همچنین استفاده تاکتیکی دقیق از گجتهای خاص اسپایدی میتواند با تنیدن چندتار خاص و دوختن دشمنان به محیط، آنّها را از پای دربیاورد. محیطی که نقشی اساسی در همه بخشهای بازی دارد.
منطقه منهتن به زیبایی هرجه تمامتر در بازی پیادهسازی شده است. چه درحال دویدن به صورت عمودی و بالارفتن از یک آسمان خراش باشید و چه در حال پیادهروی در خیابانهای شهر، دنیای بازی Marvel’s Spider-Man پر شده از جزپیاتی باورنکردنی و چشمنواز که حتی در ریزترین بخشهای هم رعایت شدهاند. این بازی بدون شک بهترین عنوان ساخته شده براساس شخصیت Spider-Man است که در عینحال بزرگترین دستآورد استودیو Insomniac هم به شمار میرود.
تجربه مشابه در عناوین مولتیپلتفرم: Batman: Arkham Knight
God of war
کریتوس برگشته و حالا همراه با پسرش در سرزمینهای افسانهای و اساطیری نورس، پنهان شده است. اکثر بازیهایی که بعدها با یک ریبوت بزرگسالانه بازمیگردند، به سادگی میزان خشونت و کلمات رکیک را چندبرابر میکنند، تا حال و هوایی بزرگسالانه به بازی ببخشند. اما God of War همه این موارد را کاهش میدهد، البته به میزان خیلی کم ... آنقدر کم که بتواند هویت اصلیاش که با خشونت پیوندی ناگسستنی دارد، را حفظ کند.
God of War مطالعهای در مورد شخصیت انسانهاست، اینکه چطور داشتن یک فرزند میتواند شخصیت یک فرد را به طور کامل تغییر دهد، و در God of War ما شاهد این هستیم که این مسئولیت در اولین ماجراجویی کریتوس در PS4 چطور روی شانههای قهرمان قدرتمندمان سنگینی میکند.
تصمیمات و اعمال کریتوس در بازیهای قبلی و تلاشهایش برای انتقام گرفتن، پیامدهای و نتایج فاجعه بار و ویرانگری را به دنبال داشته است. به همین دلیل او تلاش میکند تا این به هر نحوی این ویژگی خاص شخصیتیاش را برای فرزندش، آتریوس (Atreus) به ارث نگذارد، با این حال اما او قصد ندارد تا با حمایتهای بیجا و آغوش گرفتنهای پدرانه، آتریوس را به شخصیتی ضعیف در دنیای بیرحم و خشن بازی تبدیل کند.
از نظر مکانیکی بازی شبیه به نسخههای قبلی به نظر میرسد. شما یا درحال کشتن و سلاخی کردن موجودات اساطیری و خدایان هستید، یا در حال بالارفتن از دیوارها و ساختمانها و یا کمی هم فسفر میسوزانید و چند معما حل میکنید. اما تفاوت اصلی با نسخههای قبلی در اینجا، زاویه دوربین بازی است، که اینبار به قهرمان بیاعصبمان نزدیک شده و توسط بازیکن کنترل میشود، درست برخلاف دوربین ثابتی که در نسخههای قبلی شاهدش بودیم.
همچنین شما بازی را با یک تبرجادویی آغاز میکنید که درست مثل پتک ثور (Thor) ، خدای رعد در اساطیر نورس، بعد هربار پرتاب شدن به دستهای کریتوس بازمیگردد. این مکانیک جذاب بدون شک یکی از بهترین تجربههای مربوط به سلاحها در میان بازیهای ویدئویی را خلق میکند و حس قدرت را به طور مستقیم به مخاطبش منتقل میکند. God of War نه تنها یکی از بهترین بازیهای کنسول نسل هشتمی سونی است، بلکه یکی از بهترین عناوین نسل هشتم هم به شمار میرود.
تجربه مشابه در عناوین مولتیپلتفرم: Hellblade: Senua’s Sacrifice
Until Dawn
Until Dawn تجربهای قابل بازی از فیلمهای ترسناک نوجوانانه است. گروهی از دوستان جوان برای احترام گذاشتن به یکی از افراد گروه که به تازگی فوت کرده است، در کلبهای جنگلی دور هم جمع میشوند. اما همانطور که حدس زدید، هیچ چیز طبق انتظار پیش نمیرود و عناصر ترسناک کمکم خودشان را نشان میدهند.
Until Dawn عنوانی با QTEهای فراوان است که تاکید بسیاری برروایت داستان با شخصیتهایی دارد که ممکن است همگی به شکل وحشتناکی بمیرند. با مرگ هریک از شخصیتهای بازی، داستان بدون وجود آنها و با پذیرش این مرگ به روایت خود ادامه میدهد و بیشتر از قبل شما را میترساند. حضور همیشگی مرگ و بدون بازگشت بودن آن برای هریک از شخصیتها، امری غیرممکن را به واقعیت تبدیل میکند: فشردن هریک از دکمهها و سربلند بیرون آمدن از چالشهای QTE بازی، به امری مهم و پرمعنا تبدیل میشود، امری که مشابه آن را در کمتر عنوان دیگری شاهد هستیم.
هرتصمیمی که در بازی اتخاذ کنید، تاثیری منحصر به فرد در بازی خواهد داشت، و این موضوع باعث میشود که داستان حسی شخصی و مخصوص به خودتان داشته باشد، حتی اگر بعضی از شخصیتهای بازی روی اعصابتان بروند. این حقیقت که روند داستان باعث میشود، شما نسبت به برخی شخصیتها احساس تنفر داشته باشید، به خوبی نشان میدهد که شخصیتهای حاضر در بازی فقط پوستههایی توخالی نیستند و پرداخت بسیار خوبی دارند. این پرداخت خوب آنها را به انسانهایی که زنده ماندنشان ارزشمند است تبدیل میکند. حتی اگر انسانهای خوبی هم نباشند.
Until Dawn شما را روی صندلی کارگردانی یک فیلم در ژانر وحشت مینشاند که وظیفه دارد تا شخصیتهای فیلمش را تا آخرین لحظه زنده نگه دارد. Until Dawn یکی از جذابترین و هیجان انگیزترین تجربههای ترسناک در نسل هشتم است.
تجربه مشابه در عناوین مولتیپلتفرم: شرمنده چنین تجربهای را هیچ جای دیگری پیدا نمیکنید.
Ratchet and Clank
این بازی شبیهترین عنوان قابل بازی به انیمیشنهای پیکسار است. باید خودتان تجربه کنید تا به این شباهت دوست داشتنی پیببرید. از نظر بصری این بازی یک شاهکار به تمام معناست، همه محیطهای بازی کاملاْ زنده و پر از تحرک هستند، آسمانخراشهای عظیم در دوردست به خط شدهاند، غورباقهها روی زمین میپرند، حرکات چمن در باد و ماشینهای پرندهای که انگار در بزرگراهی نادیدنی و آسمانی حرکت میکنند، این بازی شبیه به دارویی اعتیادآور برای چشمهایتان است، با منظرههایی باورنکردنی که همهشان، یاداور بهترین انیمیشنهایی هستند که در عمرتان دیدهاید و اینبار، میتوانید در این محیطهای حیرت انگیز، قدم بزنید.
Ratchet & Clank در حقیقت عنوانی در سبک پلتفرمر سه بعدی است که تمرکز کمتری روی بخشهای پلتفرمینگ دارد و با افزایش دادن درگیریها، تیراندازی و البته خرد کردن هرچیزی که میبینید، قبل از جمع کردن منابعی که بهتان هدیه میدهند، سبک منحصر به فرد و خلاقانهای ساخته است.
Ratchet & Clank نسخهای بازسازی شده از عنوان پلتفرمر محبوب PS2 است، اما حس و حال یک بازی کاملاْ جدید و نوآورانه را منتقل میکند. این عنوان ساخته شد تا در کنار فیلم سینمایی Ratchet & Clank منتشر شود تا بستهای دوست داشتنی را خلق کند، اما برخلاف بازی، که عنوانی فوقالعادهاست، فیلم؟ اثر چندان خوبی از آب درنیامد. با این همه، فیلم سینمایی باعث شد که Ratchet & Clank به یکی از بهترین بازیهای ساخته شده که با سینما رابطه دارند تبدیل شود.
تجربه مشابه در عناوین مولتیپلتفرم: Yooka-Laylee
Uncharted 4: A Thief’s End
اگر قصد دارید به تواناییهای واقعی کنسول PS4 پیببرید، باید یکی از بازیهایی که توسط استودیو ناتیداگ ساخته شدهاست را روی این کنسول تجربه کنید. بازی Uncharted 4نه تنها زیباترین بازی از نظر بصری برروی پلی استیشن 4 است، بلکه از بسیاری از بازیهای PC هم زیباتر و قدرتمندتر به نظر میرسد.
نیتن دریک (Nathan Drake) در آخرین ماجراجویی بزرگش،کمی احساساتی میشود و تعارضات انسانیتری را در مقابل خودش میبیند. در این بین ما موفق میشویم تا نگاه دقیقی به گذشته او داشته باشیم و همچنین داستان ما را، بابخشهای متفاوتی از شخصیت این جست و جوگر گنج کاربلد آشنا میکند. دریک سعی دارد تا بعد از ماجراهای نسخه سوم زندگی روزانه معمولیای را آغاز کند، البته اگر غواصی کردن برای یافتن منابع را شغلی معمولی حساب کنیم. با این حال اما تمایل درونی و مقاومت ناپذیری برای ماجراجویی هنوز هم درون او وجود دارد.
قطعاْ اوضاع آنطور که نیتن دریک میخواهد پیش نمیرود و بازگشت برادرش او را به ماجراجویی جدیدی میفرستد، ماجراجویی خاصی که قرار است آخرین کار دریک باشد اما او و تمام کسانی که دوستشان دارد را بار دیگر، در خطری جدی قرار میدهد. سری Uncharted همیشه عنوانی خطی محسوب میشده است، اما Uncharted 4 دنیایی تقریبا باز را در مقابل مخاطبان قرار میدهد تا تجربه بازی را به یک سفر طولانی و خطرناک تبدیل کند. گشت و گذار با یک جیپ، آنهم همراه سالی و سم در آفریقا، از آن لحظاتی است که هرگز فراموشش نخواهید کرد.
تجربه مشابه در عناوین مولتیپلتفرم: Shadow of the Tomb Raider
Persona 5
یکی از بهترین عناوین Jrpg در چند سال اخیر، بازی Persona 5 ترکیبی از شبیه ساز روابط اجتماعی، دخمهنوردی (dungeon crawling)، پیشرفت تواناییها و البته موسیقی جاز است. همچنین بازی از نظر خفن بودن، حتی تا حدی بهتر از سری Devil May Cry و شخصیتهایش هم ظاهر میشود، از رفتار و تواناییهای کرکترها گرفته تا میانپردههای بینظیر و هیجان انگیزی که به سبک انیمهها ساخته شدهاند.
در پرسونا 5، وقتی که مشغول ورود مخفیانه و یا مبارزه در برخی از بهترین و نوآورانهترین سیاهچالهها در میان عناوین نقش آفرینی ژاپنی نباشید، بدون شک وقتتان را به گشت و گذار در خیابانها، فروشگاهها و البته ایستگاهها مترو شهر توکیو صرف خواهید کرد. موضوع تقسیم زمان و اختصاص دادنش به هریک از فعالیتهای بازی در پرسونا 5 به طور کامل به شما و روش بازی کردنتان وابسته است. درست است که هریک از سیاهچالها و مراحل اصلی بازی باید در طی مدت زمان خاصی به پایان برسند، اما در این میان میتوانید ورزش کنید، فیلم تماشا کنید، کتاب بخوانید، با دوستانتان به تفریح بروید و یا حتی در یک مسابقه غذا خوردن در یکی از رستورانهای معروف توکیو شرکت کنید. هریک از فعالیتهای موجود در بازی، مقداری از زمانتان را صرف خواهند کرد و در عوض، برخی از تواناییهای شخصیت اصلی داستان که به سادگی پروتاگونیست نام دارد را تقویت میکنند. تواناییهای که نقشی اساسی در بازی ایفا خواهند کرد.
شکل دادن ارتباطات جدید با دوستان و همراهانتان در بازی، حتی در مواقعی، مهمتر از شکست دادن دشمنان است، ریتم گیمپلی بازی Persona 5 فوقالعاده است و داستانی به شدت جذاب را روایت میکند، همچنین تم بزرگسالانه بازی که در پس سبک بصری انیمهای پنهان شده، بازی را به یک ماجراجویی خاطرهانگیز تبدیل میکند.
تجربه مشابه در عناوین مولتیپلتفرم: Ni No Kuni 2
The Last Guardian
The Last Guardian یک بازی عجیب و دور از ذهن است. اما آیا این بازی عجیب جذاب است؟ آیا تجربهای منحصر به فرد و قدرتمند محسوب میشود؟ بله قطعاً! مدتها بعد از اینکه بازی به پایان میرسد و لیست سازندگان در مقابتان قرار میگیرد، ذهنتان هنوز بخشهای پایانی بازی را به طور مدام تکرار و بررسی خواهد کرد، بخشهایی که بدون شک ارزش گذراندن برخی مراحل نه چندان دلچسب دیگر بازی را دارند.
شما در نقش پسربچهای بازی میکنید که در خرابههای منطقهای به شدت باستانی اسیر شده است. پس از نجات دادن موجودی عجیب که شبیه به ترکیب عظیمی از موش،گربه و پرنده به نظر میرسد، این دو سفری طولانی و احساسی را برای یافتن راه خروج از این زندان عظیم آغاز میکنند.
این موجود عجیب که تریکو (Trico) نتم دارد، برخلاف ظاهر کاملاً عجیبش، یکی از واقعیترین و متقاعد کنندهترین حیواناتی است که میتوانید در یک بازی ویدئویی ببینید. شما هیچ وقت کنترل کامل این موجود غریب را به دست نمیگیرید و فقط میتوانید با فریاد زدن به او دستور بدهید که چه کار کند. در این میان گاهی تریکو به دستورات شما عمل میکنید و گاهی به سادگی آنها را نادیده گرفته و در جهت دیگری حرکت میکند، تریکو شبیه به یک حیوان سربه هوا به نظر میرسد که گاهی ممکن است اشتباهاتش به قیمت جان شما تمام شود.
گاهی اوقات به نظر میرسد که بازی The Last Guardian به عمد طوری طراحی شده که مخاطبانش را آزار دهد، اما در حقیقت بازی به شکل ستایش برانگیز و جذابی برخی از مکانیکهایش را فدای تم و فضاسازی داستانیش میکند، و مهمتر از همه به پایان بندی باشکوه و بینظیری میرسد که ارزش تمام سختیهای راه را خواهد داشت. پایان بندی بینظیری که بیشک اشکتان را درمیاورد.
تجربه مشابه در عناوین مولتیپلتفرم: نیست!
Horizon Zero Dawn
وقتی که استودیو Guerilla Games اعلام کرد که در حال توسعه عنوانی در سبک نقش آفرینی است، تقریباً همه را نگران کرد. این استودیو با سری Killzone نشان داده بود که توانایی بسیاری زیادی در ساخت عناوین فوقالعاده دارد، اما از سویی شکست نسخه نسل هشتمی بازی با نام Shadow Fall و از سوی دیگر، پیچیدگیهای ژانر نقش آفرینی، آن هم مدتی پس از عرضه شدن یک از بهترین عناوین این سبک یعنی The Witcher 3 همه را نگران کرد. با این همه این استودیو نشان داد که همه نگرانیها بیمورد بوده است. Horizon Zero Dawn به سادگی نشان میدهد که وقتی محدودیتهای یک استودیو خلاق برای ساخت عناوین مختلف از میان برود، چه اتفاقات خوشایندی ممکن است رخ دهد.
Horizon Zero Dawn در دنیایی که از تکنولوژی وحشت دارد جریان داد. اشتباهاتی در گذشته بشر باعث شده که دنیا پر از دایناسورهایی رباتیک، خشن و خطرناک شود و مردم راههای باستانی را برای زندگی کردن و بقا، انتخاب کنند.
شما در نقش ایلوی (Aloy) بازی خواهید کرد. دختر جوانی که از قبلیهاش طرد شده و تصمیم دارد تا پاسخ سوالاتش را در دنیای بزرگی که از دایناسورهایی عظیم، رسم رسومهای عجیب و البته رازهای کشف نشده پره شده است، پیدا کند. بدون شک دنیای خشن و البته بسیار زیبای بازی Horizon Zero Dawn چالشهای بسیاری را در مقابل ایلوی قرار میدهد، اما بزرگترین چالش ایلوی انسانها و البته خام بودن ایلوی هستند. کمان نیمه تکنولوژیکی و البته دستگاهی که میتواند اطلاعات بسیاری را به ایلوی بدهد، اصلیترین سلاح این قهرمان جوان در مبارزه با دایناسورهای فلزی و البته انسانهای بدکار به شما میروند. Horizon Zero Dawn نه تنها عنوانی بزرگ و لذت بخش است، بلکه توانایی کنسول نسل هشتمی سونی در نمایش گرافیکی حیرت آور را نشان میدهد.
تجربه مشابه در عناوین مولتیپلتفرم: The Witcher 3
Infamous Second Son
عنوانی که نقش مهمی در روزهای ابتدایی عرضه شدن PS4 ایفا کرد و سازندگانش قبل از آن، نقشی اساسی را در تست و ارائه بازخوردهای مختلف نسبت به سخت افزار کنسول نسل هشتمی سونی در مراحل ابتدایی طراحی، بر عهده گرفتند. استودیو ساکرپانچ با ساخت Infamous Second Son مسیر جدیدی را برای عنوان دوست داشتنی و جذابش پیش گرفت و موفق شد تا یکی از بهترین عناوین اولیه را برای PS4 خلق کند. از شخصیت جدید و دوست داشتنی دلسین رو (Delsin Rowe) با صداپیشگی تروی بیکر (Troy Baker) گرفته، تا جلوههای بصری چشم نوار و استثنایی بازی که در ابتدای نسل هشتم نفسهایمان را در سینه حبس میکرد.
شما در نقش دلسین رو یکی از کاندیتهای باقی مانده بعد از نسخه دوم و مرگ کول مک گراث (Cole MacGrath) پروتاگونیست نسخه دوم، بازی خواهید کرد. کاندویتها در حقیقت افرادی هستند که به نحوی به قدرتهای فرابشری دسترسی پیدا کردهاند. دلسین جوانی 24 ساله است که از بومیان آمریکایی قبیله آکومیش (Akomish) بهشمار میرود و البته در حال حاضر به هنر گرافیتی روی آورده است. وقایع داستانی جذاب بازی دلسین و برادرش رجی را همراه چند کاندویت دیگر، در مقابل سازمانی که برای از بین بردن تمامی کاندویتها ایجاد شده است قرار میدهد. گیمپلی فوقالعاده بازی Infamous Second Son و شباهتش به عناوین ابرقهرمانی، به شدت جذاب و دوست داشتنی است و کنترل دلسین و قدرتهای بینظیرش در شهر سیاتل یکی از بهترین تجربیات ابرقهرمانی زندگیتان را خواهد ساخت.
لطفا شکیبا باشید ...