سلام یه نقد از بازی dayz gone بهم معرفی کنید و این که رتبه بازی چند هستشش
از چند هفته قبل از انتشار آخرین انحصاری سونی یعنی Days Gone، بدبینیها نسبت به این بازی مشاهده میشد. مشخص بود که Days Gone نسبت به دیگر بازیهای سونی از قبیل The Last of Us 2 و Ghost of Tsushima و حتی Death Stranding بازی خاص پسندتری است و شاید از آن دست بازیهایی نباشد که بتواند همه بازیبازان را راضی نگه دارد. در مورد بازیهای زامبی محور طی چند وقت اخیر تا دلتان بخواهد صحبت کردهایم. اوایل همین هفته با نقد و بررسی بازی World War Z در خدمت شما بودم. عنوانی که البته سبک و سیاقش دقیقا مشابه با Days Gone نیست و بیشتر حالت چند نفره دارد. نه قرار است با داستانش بازیکن را تحت تاثیر قرار بدهد و نه یک بازی انحصاری است که فشار زیادی را تحمل کند. از آن طرف هم اسم و رسم World War Z را به دوش میکشد و به همین خاطر کاربران زیادی را به خود جذب میکند. به طور کلی وضعیت Days Gone را میتوان متفاوت از بازیهای زامبی محور دیگری دانست که می شناسیم. در حالی که بازیهای زامبی محور غالبا بازیهایی آنلاین هستند و بر پایه ی همکاری تیمی بنا شدهاند، Days Gone یک بازی کاملا سینگل پلیر است که از یک خط داستانی پیروی میکند و سعی میکند شما را به عمق داستان ببرد. از آن طرف، اگر به بقیه بازیهای زامبی محور نگاه کنیم، اکثرا بازیهایی هستند که یا فاقد یک داستان هستند و یا این داستان آن قدر سطحی است که اصلا حتی در بررسیها لحاظ نمی شود. بنابراین قیاس یک بازی مثل Days Gone با عناوینی مثل World War Z که به تازگی عرضه شده، نمیتواند مقایسه درستی باشد. اما خب به هر حال Days Gone یک بازی انحصاری است و طبیعی است که با دیگر انحصاریهای سونی مقایسه شود. نکته مهم این است که فعلا Days Gone تنها بازی انحصاری به شمار می رود که در سال ۲۰۱۹ برای سونی منتشر شده است و در کنار Crackdown 3، دومین بازی سونی – مایکروسافت امسال است. اگر نگاهی به بازخوردهای منتقدین داشته باشیم، این دو انحصاری هیچ کدام در وضعیت مطلوبی نیستند. Days Gone متایی کمتر از ۷۵ دارد و نسخه Xbox One بازی Crackdown 3 هم در حوالی ۶۰ باید باشد. سونی در آیندهای نامشخص بازیهای بزرگی خواهد داشت که نامشان را در ابتدای مقاله آوردیم. بنابراین حتی اگر فرض کنیم که Days Gone واقعا بازی ضعیفی است، طرفداران سونی میتوانند به آینده امیدوار باشند. سال ۲۰۱۹ تا به اینجا، سال خوبی برای بازیبازان بوده است و خبر انتشار بازیهای مطرح سونی و مایکروسافت در سال جاری نیز میتوانند این سال را به سال حتی بهتری تبدیل کنند. اما همان طور که اشاره شد اولین بازی سونی در سال ۲۰۱۹ نتوانسته در متاکرایتیک با نمرات قابل قبولی مواجه شود. در ادامه میخواهیم به بررسی این بازی بپردازیم.
در هر صورت همه ما قبول داریم که متای ۷۳ نمیتواند توجیهی داشته باشد. به عنوان مثال، عنوانی که با متای ۸۰ الی ۸۵ به کار خود خاتمه میدهد یعنی در مجموع بازی خوب و با کیفیتی است. نکتهای که در مورد Days Gone متوجه شدم، سلیقهای بودن بازی بود! در واقع Days Gone یکی از آن دست بازیهایی است که میتوانید با آن زندگی کنید و یا برعکس، از آن متنفر شوید. شخصا در دسته اول قرار میگیرم اما میتوان درک کرد که سلیقهها متفاوت بوده و Days Gone هم عنوانی نیست که همه آن را دوست داشته باشند. البته بازی مشکلات خاص خود را دارد و در یک نقد و بررسی، قرار نیست سلیقه شخصی منتقد جایی داشته باشد. در این مطلب ما سعی میکنیم که سلیقه و علایق را کنار گذاشته و واقعا ضعفهای بازی را بررسی کنیم و از نکات مثبت آن هم غافل نشویم. Days Gone از جمله بازیهایی است که بین نمرات آن و تجربه شخصی بنده، تفاوت زیادی دیدم. به طور کلی، میتوان متا را یک معیار نسبی برای “کیفیت” یک بازی در نظر گرفت که البته این طور به نظر میرسد که Days Gone مورد کم لطفی قرار گرفته است. همان طور که اشاره شد نمیتوان منکر مشکلات بازی شد. Days Gone یک بازی بی نقص نیست و چه در قیاس با بازیهای بزرگ مولتی پلتفرم سال جاری و چه در مقایسه با دیگر بازیهای کنسول Play Station 4، سطح پایینتری دارد. البته این سطح پایینتر، ابدا Days Gone را به یک بازی ضعیف تبدیل نکرده است. Days Gone عنوانی است که نقاط قوتش به نقاط ضعف آن میچربند. در مقایسه با دیگر بازیهای زامبی محور، Days Gone در سطحی بالاتر قرار دارد و به لطفی فرمولی مناسب که در گیم خود به کار برده است میتواند مخاطب خود را تا حد زیادی سرگرم کند. محصول SIE Bend Studio در یک محیط جهان باز دنبال میشود که از جهاتی، مرا یاد سه گانه Tomb Raider انداخت. در طول بازی، متوجه میشوید که سازندگان از المانهای مختلفی برای موفقیت بازی خود استفاده کردهاند. المانهای بقا، نقش آفرینی و مخفیکاری که وقتی با هم ترکیب میشوند یک گیم پلی جذاب را به مخاطب خود تحویل میدهند. با این حال Days Gone در همین گیم پلی خود مشکلاتی را به دوش میکشد. داستان بازی اگرچه در طول همین نقد و بررسی مورد تحسین قرار خواهد گرفت، اما پرفکت نیست و جاهایی لنگ میزند. حدس و گمانهای قبل از انتشار، تا حد زیادی درست بودهاند و بسیاری از مشکلات بازی را از هفتهها پیش میتوانستیم پیش بینی کنیم. وقتی کامنتهای سایت را چک میکردم، متوجه شدم که بسیاری از کاربران چشم انتظار نقد و بررسی این بازی از طرف گیمفا هستند. پس با من و گیمفا همراه شوید تا اولین انحصاری کنسول PS4 در سال ۲۰۱۹ را با هم بررسی کنیم.
در ادامه با ما باشید تا ببینیم این بار سونی چه آشی برایمان پخته است! آیا واقعا Days Gone سزاوار این حجم از هجمه و انتقاد و سرزنش است؟ در ادامه به صورت غیر مستقیم به این سوال پاسخ خواهیم داد.
بازیهای سونی را با داستانهای زیبایشان میشناسیم. از PS1 تا PS4، بازیهای انحصاری کنسولهای سونی، قریب به اتفاق توانستهاند در بطن خود از ایدههایی نو در داستانهای خود استفاده کنند. علاوه بر این ایدهها، با خلق شخصیتهای ماندگار و به یاد ماندنی موفق شدهاند که این عناوین را در ذهن بازیبازان حک کنند. طی همین چند سال اخیر، میتوان به نمونههایی مثل The Last of Us، Horizon Zero Dawn، God of War ، Bloodborne و غیره اشاره کرد. هر کدام از بازیهای گفته شده ویژگیهای خاص خود را در داستان سرایی داشتهاند و در ژانر خود در همه زمینهها ممتاز هستند. به همین خاطر میتوان گفت که Days Gone کار سختی را در پیش دارد. انتظار میرود که محصول SIE Bend Studio هم بتواند داستانی در حد و اندازههای بازیهای نام برده شده ارائه دهد. همان طور که در بخش مقدمه هم اشاره شد، Days Gone یک بازی زامبی محور است و عموما در بازیهای زامبی محور خبری از یک داستان عمیق و روابط میان کاراکتری احساسی نیست. شما چنین بازیهایی را بیشتر به خاطر گیم پلی و فضاسازیشان بازی می کنید تا تجربه یک داستان ایدهآل. از طرفی، Days Gone در مقایسه با بازیهایی که نام برده شدند، حرفی برای گفتن ندارد و این موضوع صرفا به داستان آن محدود نمیشود. با تمامی این تفاسیر اما برایتان یک خبر خوب دارم; داستان Days Gone در وضعیت مطلوب و راضی کنندهای قرار دارد! داستان بازی از این قرار است که یک بیماری همهگیر، انسانها را به موجوداتی زامبی مانند تحت عنوان فریکر ( Freaker ) تبدیل کرده است و این موجودات وحشی همهجا هستند. داستان بازی از جایی آغاز میشود که سارا، همسر شخصیت اصلی بازی، دیکن، زخمی است و به کمک همسرش و مردی به نام Boozer ( دوست دیکن ) خود را به یک هلیکوپتر در حال خروج از منطقه میرساند. از آنجایی که هلیکوپتر فقط ظرفیت ۲ نفر را دارد، از بین بوزر، سارا و دیکن یک نفر باید بماند. طی مکالماتی که بین سه کاراکتر نام برده شده انجام میشود، در نهایت بوزر و دیکن میمانند و سارا با هلیکوپتر از محل خطر خارج میشود. مواردی که گفته شد در همان سکانس ۵ دقیقهای اول بازی رخ میدهند و سپس وارد دنیای حال میشویم. جایی که از آغاز بیماری نزدیک به دو سال میگذرد و بوزر و دیکن هنوز با هم هستند. اگرچه سازندگان در صحبتهای خود اشاره کردهاند که چه اتفاقی برای سارا میافتد، ولی در نقد و بررسی این عنوان قصد اسپویل بازی را نداریم و به همین جهت، کشف سرنوشت نهایی همسر دیکن را به خودتان میسپاریم.
داستان بازی از روایت قابل قبولی بهره میبرد. به طور خلاصه، باید گفت که خبری از مشکلاتی نظیر گنگ بودن داستان یا دور شدن از مسیر اصلی نیست و Days Gone در این زمینه نه بینظیر، ولی عملکرد شایستهای را از خود بر جای گذاشته است. مشکل بزرگی که در این زمینه به آن برخورد کردم، ضعف در شخصیت پردازی کاراکترها بود. بوزر و دیکن هر چقدر هم که با هم دوست باشند، اما روابطشان در طول بازی نمیتواند حس خاصی را در شما ایجاد کند. عملا این که چه اتفاقی برای فلان شخصیت رخ خواهد داد برایتان اهمیتی نخواهد داشت و به غیر از محدود سکانسهای احساسی بازی که به تعاملات بین دیکن و سارا گریزی میزنند، خبری از ایجاد حس ترحم، دلسوزی و تنفر نخواهد بود. هدف ابتدایی دیکن و بوزر، رفتن به شمال است اما اتفاقاتی که در دقایق ابتدایی بازی رخ میدهند سبب تاخیر در این سفر می شوند. دیکن در طول بازی با شخصیتهایی ملاقات میکند که برخی را از قبل میشناخته است. یک بار دیگر تاکید میکنم که شخصیتهای فرعی بازی اصلا چنگی به دل نمیزنند و بازی در این بخش نمیتواند انتظارات را برآورده کند. حتی خود دیکن هم در چند ساعت ابتدایی، شخصیتی نیست که بتواند نظر بازیکن را به خود جلب کند. روابط بین سارا و دیکن در بحث شخصیت پردازی و تعاملات میان کاراکتری مثال معروف لنگه کفش کهنه در بیابان هستند. اگرچه این دو شخصیت هم کیلومترها با شخصیتهایی مثل نیتن و النا، جول و الی و حتی کریتوس و پسرش فاصله دارند، ولی توانستهاند گلیم خود را از آب بیرون بکشند و حداقل یک لول بالاتر از سطح بقیه کاراکترهای بازی باشند. در حالی که موتورسیکلت دیکن تقریبا همهچیز اوست و در گیم پلی بازی این موتورسیکلت حرف اول را میزند، روی داستان بازی هم تاثیر خود را میگذارد. در واقع تمام ماجراهای ابتدایی بازی از جایی شروع میشوند که موتور دیکن خراب می شود. داستان بازی در واقع متشکل شده از ماموریتهایی است که از طرف بازماندگان اطراف به دیکن محول میشوند و او هم در ازای کاری که انجام میدهد، چیزی دریافت میکند. صحبت بیشتر در مورد جزئیات داستانی بازی کمکی به شما در درک آن نمیکند. در نهایت میتوان گفت که داستان Days Gone عاری از مفاهیمی است که عادت داریم در بازیهای سونی ببینیم. ایده مورد استفاده شده ایده خوبی است و داستان هم به خوبی پیش میرود، شخصیت پردازی و تعاملات بین کاراکترها اما مشکلی است که نمیتوان به سادگی از آن گذشت کرد.
داستان بازی از نظر روایت داستان در وضعیت مطلوبی به سر میبرد. البته این روایت در ادامه کمی تند میشود ولی در مجموع قابل دفاع است. تعاملات بین شخصیتهای بازی اما آن طوری که انتظار داشتیم نیست. این موضوع حتی در مورد فلش بکهای دیکن و سارا نیز صادق است ( از اولین سکانس بازی فاکتور بگیرید )
گیم پلی بازی اساسا هیچ چیز عجیب و غریب و سختی ندارد. عموما بازیهای مشابه Days Gone ساز و کار سادهای دارند و برای یاد گرفتن تمامی سیستمهای موجود در بازی شاید به کمتر از ۲۰ دقیقه زمان احتیاج داشته باشید. معمولا بازیهای آنلاین و استراتژیک هستند که یاد گرفتنشان کمی زمانبر است. به طور کلی، Days Gone شما را در نقش شخصیت دیکن وارد دنیای خود میکند. Days Gone یک بازی زامبی محورِ تک نفرهی سوم شخصِ جهان باز است که تا کنون دیدهاید. البته خود بازیهای جهان باز با هم تفاوتهایی دارند و به وقتش به نگاهی به این تفاوتها نیز خواهیم داشت. اصول بازی بدین ترتیب است که شما باید یک سری مراحل اصلی و فرعی را انجام دهید و در بازی پیشرفت کنید. المانهای مختلفی در بازی پیدا میشوند و استفاده از ترکیب این المانها سبب میشود که شما اولا ارتباط بهتری با گیم پلی بازی Days Gone برقرار کنید و ثانیا به شما کمک شایانی در انجام دادن مراحل و سایر فعالیتهای داخل بازی خواهند کرد. نکته مهم این است که بدانید فعالیتهای جانبی بازی چه چیزهایی هستند و چگونه باید آنها را انجام دهید. برای شناختن فعالیتهای جانبی بازی اصلا کار سختی ندارید. عموما هر از چند گاهی میتوانید علامت سوالی را روی مینی مپ خود پیدا کنید که برای یک لحظه ظاهر شده و سپس ناپدید میشود. در چنین اوقاتی شما میتوانید بی تفاوت نسبت به این علامت سوال به گشت و گذار خود ادامه دهید. اگر گزینه مورد نظرتان این نیست، پس کافیست به سمت علامت سوال بروید و وقتی به محل مورد نظر برسید، مشخص میشود که چه کاری را باید انجام دهید. خیلی از چنین اکتیویتیهایی مربوط به نجات دادن یک بازمانده میشوند. گاهی اوقات شما باید یک نفر را از دست چند فریکر نجات دهید، گاهی اوقات این اوباش هستند که زندگی یک بازمانده را تهدید میکنند و بعضی وقتها هم باید با حیوانات درنده دست و پنجه نرم کنید. این فعالیتهای فرعی گاهی اوقات میتوانند نجات یک بازمانده ربوده شده باشند. نکته این است که به درستی به انجام رساندن این فعالیتها ملزم به سرعت عمل . دقت بالای شما است. به عنوان مثال اگر دیر بجنبید، ممکن است به فریکرهایی برسید که قبل از رسیدن شما یک بازمانده بیچاره را به آن دنیا فرستادهاند. یا اینکه مثلا خود را وسط یک تیراندازی بین افراد گروههای دشمن و یکی از نیروهای خودی پیدا کنید و بدون دقت و به اشتباه به یار خودی شلیک کنید. همچنین ممکن است که خود را در محاصره چند گرگ ببینید و دستپاچه شوید. به هر حال، بازیکن در مواجهه با فعالیتهای جانبی که به صورت علامت سوال روی مینی مپ ظاهر میشوند معمولا ضریب خطای بالایی دارد. از جمله کارهای دیگری که میتوانید در دنیای بازی انجام دهید و از قضا، پاداش خوبی هم برایتان خواهد داشت، نابود کردن لانه فریکرها است. البته خراب کردن لانه یا آشیانه فریکرها کار انعطاف پذیری نیست و همیشه به یک شکل صورت میگیرد. فقط لازم است که به وسیله مولوتوف یا سوخت موتور، این آشیانهها را آتش بزنید و بعد هم چند فریکر از آن خارج شده و به شما حمله میکنند. این فریکرها از همان نوع معمول هستند و کشتن تعداد کمی از آنها نمیتواند چالش بزرگی برایتان باشد.
فعالیتهایی که در موردشان صحبت کردیم لذت بخش هستند! این حقیقتی غیر قابل انکار است و باید به آن اعتراف کرد اما میدانید مشکل کجاست؟! مشکل این جاست که این فعالیتهای جانبی بعد از مدتی برایتان تکراری می شوند. تجربه شخصی نشان داده که طی چند ساعت ابتدایی بازی، شما تمام این کارها را انجام میدهید. همیشه به دنبال علامت سوال روی مینی مپ بازی میگردید. به کمک بازماندههای دیگر میروید و نقش ناجی را ایفا میکند. هر جا که آشیانه فریکرها را ببینید به آن حمله میکنید و بعد از گذشت چند ساعت، عطشتان میخوابد. در واقع بازیکن اشباع میشود و Days Gone هم چیز جدیدی برای ارائه ندارد. نتیجه این میشود که دیگر Days Gone آن لذت سابق را ندارد و بی تفاوت از کنار علامت سوالهای سفید رنگی عبور میکنید که زمانی حتی یکی از آنها را از دست نمیدادید. با این وجود اگر کلا اهل چنین بازیهایی هستید و فرم کلی بازی به دهانتان مزه کند، احتمالا انجام این مراحل تکراری هم عذاب آور نخواهد بود. در محیط بازی اتاقهایی پیدا میشوند که به آنها Nero Camp میگویند. این کمپها در واقع حکم یک خانه امن یا پناهگاه را دارند که میتوانید در آنها شب را سحر کنید. به محض پیدا کردن این کمپها، میتوانید از طریق تزریق یک دارو، یکی از سه آپشن سلامتی، استقامت و تمرکز را انتخاب کرده و آن را افزایش دهید. مثلا اگر عدد سلامتی شما ۱۰۰ است، در اولین ارتقا به ۱۲۵ میرسد. در واقع گنجایش سلامتی شما افزایش پیدا میکند. در ضمن در این کمپها میتوانید نوارهای صوتی را پیدا کنید که شما را با داستان بازی بیشتر آشنا میکنند. در واقع این نوارها تقریبا کاری را انجام میدهند که در دو نسخه Division شاهد آنها بوده ایم. در مورد ارتقا دادن یکی از سه آپشن نیز باید گفت که انجام دادن این ارتقاها به شما کمک بزرگی میکند به شرطی که سبک بازی خود را بشناسید و متناسب با آن عمل کنید. به طور کلی Days Gone بازی سختی نیست و دلیلش هم این است که دیکن خیلی سخت کشته میشود. البته فعلا در مورد فریکرهای عجیب و غریب صحبت نکردهایم. بین فریکرهای معمولی، گروههای دشمن و حیوانات درنده، در همان چند ساعت اول بازی متوجه میشوید که سومی خطرناک تر است. نکته مهم در طول بازی این است که بدانید استفاده از تاکتیک مخفیکاری به شما کمک بزرگی میکند. دیکن همیشه به همراه خود سنگ دارد و به کمک این سنگها، میتوانید ایجاد حواس پرتی کنید. یعنی یک نفر را در نظر بگیرید و با پرتاب یک سنگ وی را از دیگر نیروهای دشمن دور کنید و سپس از پشت او را بکشید. استفاده از این روش بی سر و صدا دو مزیت دارد، اول این که میتوانید در امنیت بیشتری باشید و نفرات بعدی را هم به همین ترتیب بکشید و دوم آن که به مشکل احتمالی کمبود مهمات برنخواهید خورد. بعضی از فعالیتهای جانبی بازی هم کشتن تعدادی از نیروهای دشمن در یک محدوده کوچک است. روند مخفی کاری بازی هم شباهت زیادی به سه گانه Tomb Raider دارد و تنها کافی است که از پشت به دشمن نزدیک شده و وی را بکشید. البته همیشه کار به این سادگی نیست و با پیشروی در بازی به چیزهای جدیدی خواهید رسید. به طور کلی اما مخفیکاری در بازی از اهمیت بالایی برخوردار است. این را زمانی متوجه میشوید که به مراحل نیروهای Nero برسید. در اینگونه مراحل شما باید خود را به نزدیکی افرادی خاص برسانید و صحبتهای آنها را بشنوید. این گونه مراحل اگرچه شامل مرگ و خونریزی و بخش اکشن نیستند، ولی گوش دادن به صحبتهای محققان ( شاید هم دکترها و یا دانشمندان ) Nero کار جذاب و هیجان انگیزی است.
گان پلی بازی عالی است! اگرچه کشتن دشمنان با تفنگ در بیشتر اوقات کار خطرناکی است، ولی جذاب و لذت بخش است و به خطرش میارزد!
دیکن میتواند به خوبی از سیستم ساخت و ساز استفاده کند. شما میتوانید به راحتی مولوتوف Craft کنید اگر منابع لازم را در اختیار داشته باشید. یا میتوانید برای خود بانداژ تهیه کنید که البته پیش از آن باید مطمئن شوید که منابع مورد نیاز را فراموش نکردهاید. البته تمامی این منابع به وفور در محیط بازی یافت میشوند و معمولا به مشکل خاصی برخورد نخواهید کرد. میتوان با کمی اغراق گفت که پیدا کردن تیر برای سلاحهایتان دشوارتر از ساختن مواد منجفرهای مثل مولوتوف است. خوشبختانه در بازی Days Gone طیف گستردهای از انواع سلاح گرم و سرد گنجانده شده است. اتفاقا به لطف همین سیستم ساخت و ساز میتوانید سلاحی جدید خلق کنید. مثلا یک چوب بیسبال را با سیم خاردار ترکیب کرده و سلاحی مرگبار ایجاد کنید که برای کشتن یک فریکر فقط به سه ضربه نیاز دارد. به صورت پیش فرض، دیکن یک چاقو در دست دارد که به عنوان سلاح سرد از آن استفاده میکند ولی اگر در محیط چیز دیگری پیدا کنید، میتوانید از آن هم استفاده کنید. چاقوی دیکن هرگز خراب نمیشود و برخلاف بقیه سلاحهای سرد، محدودیت طول عمر ندارد. بقیه وسایلی که از آنها به عنوان اسلحه استفاده میکنید طول عمر مشخصی دارند و زمانی که سلامتی آنها از ۱۰۰ به صفر برسد غیر قابل استفاده شده و روی زمین میافتند. این موضوع در مورد بعضی از وصلههایی که به سلاحهای گرم متصل می کنید هم صادق است. مثلا صدا خفه کن طول عمر مشخصی دارد و بعد از مدت زمانی، از بین میرود. در مجموع استفاده از سلاحهای سرد ایده بهتری است و خطرات کمتری دارد. ایجاد صدا باعث جلب توجه میشود و فریکرهای دیگر هم به سمت شما حملهور میشوند. به طور کلی بازی دست شما را در استفاده از مخفی کاری باز گذاشته است. میتوانید بدون ایجاد سر و صدا و به حالت Crouch راه بروید. میتوانید از سنگ استفاده کنید و حواس دشمن را پرت کنید و یا حتی لای گیاهان خود را قایم کرده یا پشت ماشین یا تکه سنگی مخفی شوید. از این نظر بازی به شما آزادی عمل میدهد و در عین حال میتوانید راه دوم را انتخاب کنید و با مولوتوف و انواع تفنگ به جان فریکرها بیفتید. حتی بعدا خواهید توانست که صدای موتور خود را هم کمتر کنید تا سختتر شنیده شوید. تواناییهای مخفی کاری دیکن در بازی قابل ارتقا دادن هستند. استفاده از المانهای نقش آفرینی به شما این امکان را میدهد تا دیکن را باب میل خودتان تقویت کنید. گاهی اوقات مشکل استفاده از سلاح گرم، کمبود مهمات است. دشمنان شما خودشان هم معمولا آن قدر مهمات ندارند که با کشتنشان چیز چشمگیری نصیبتان شود. در محیطهایی که احتمال جنگیدن وجود دارد، مواد اشتعال زایی پیدا میشوند که میتوانید با شلیک به آنها گروه زیادی از زامبیها را در آتش بسوزانید. در تمامی محیطهای مبارزاتی اینگونه مواد پیدا میشوند و از این نظر، بازی دقیقا مشابه The Division 2 است. سلاحها نیز همان طور که اشاره شد از تنوع خوبی برخوردار هستند و حتی تیر و کمان نیز در بازی حاضر است. سیستم مبارزات تن به تن یا همان Melee بازی چندان عمیق طراحی نشدهاند و صرفا به زدن چند دکمه محدود میشوند. البته باز هم این مشکل قابل چشم پوشی است و میتوانید بدون سخت گیری از کنار آن رد شوید.
امروزه بعضی از کمپانیهای بزرگ سعی میکنند تا با اضافه کردن یک سری چیز منحصر به فرد به بازی خود، آن را خاصتر از بقیه جلوه دهند. حالا این چیز گاهی اوقات میتواند یک سلاح باشد، گاهی اوقات یک نوع لباس و حتی بعضی وقتها یک دیالوگ! برای روشنتر شدن قضیه بگذارید یک مثال بزنم. در Assassin’s Creed Rogue شخصیت اصلی بازی، شِی کورماک یک دیالوگ داشت که آن را همیشه به کار میبرد: I make my own luck یا الطائر و جمله معروف Talk to me or talk to god! اینها نمونههایی از دیالوگهایی هستند که به واسطه یک بازی یا شخصیت شهرت پیدا کردهاند. در Red Dead Redemption 2 اسب آرتور نقش مهمی را در بازی ایفا میکند. شما هیچ عنوانی را پیدا نخواهید کرد که در آن یک اسب تا این حد روی بازی تاثیرگذار باشد. حال در مورد دیزگان و دیکن، باید به موتور اشاره کنیم. این طور که پیداست، دیکن قبلا یک نظامی بوده و بعدا به عضویت انجمن موتورسواران در آمده است. از اینها گذشته، در طول بازی بارها او را با صفت Drifter خطاب میکنند و لباس و سر و وضعش هم نشان از موتورسوار بودن او دارد. حتی انگشتری که به دست دارد و اصلا نحوه آشناییاش با سارا نیز از همین حرفهاش نشات میگیرد. بازی Days Gone به نسبت دیگر بازیهای زامبی محور، از المانهای بقای کمتری استفاده میکند ولی یکی از این المانهای منحصر به فرد، سوخت موتور است. در ابتدای بازی متوجه میشوید که موتور دیکن اهمیت زیادی برای شما و خود شخصیت بازی دارد. همیشه باید این موتور در سلامت باشد. اگر موتور شما سوخت کافی نداشته باشد، حتی امکان فست تراول کردن نیز وجود نخواهد داشت. به این ترتیب باید شب تا صبح را در یک محیط پر از فریکر سر کنید و امیدوار باشید که هر چه سریعتر هوا روشن شود. مشکل این جاست که سوخت بر خلاف چیزهای دیگر، به راحتی یافت نمیشود و مکانهای مشخصی را باید برای این آیتم با ارزش در نظر داشته باشید. مثلا اولین کمپ Nero ای که کشف میکنید یکی از این مکانهاست. در چند ساعت ابتدایی بازی کار خیلی سختی برای گشت و گذار دارید چرا که سوخت موتور شما خیلی زود تمام میشود. به همین خاطر باید در کمپ کوپلند و در اولین فرصت گنجایش باک موتور خود را افزایش دهید. حتی ارتقا دادن یک لول، به شما کمک میکند تا با خیال آسودهتری به گشت و گذار بپردازید و شبها در دنیای پر از زامبی تنها نمانید. همچنین باید مراقب انجین موتور خود هم باشید. به طور کلی شخصی سازی موتور یکی از نکات مهمی است که در بازی وجود دارد و نباید آن را دست کم گرفت. حتی برای ورود به بعضی از مراحل باید موتورتان در سلامت کامل باشد و سوختش هم صد در صد باشد. بدون برخورداری از یک موتور سالم، حتی امکان فست تراول کردن هم از شما سلب میشود. همچنین برای ذخیره کردن بازی باید نزدیک موتورتان باشید. موتور شما در میانه راه خراب شود و یا سوختش به پایان برسد، عملا به مشکل می خورید. برای تعمیر موتور خود باید از آیتمی تحت عنوان Scrap استفاده کنید. این آیتم را میتوانید در صندوق عقب ماشینها یا جلوی آنها پیدا کنید. غالب ماشینهایی که در محیط بازی رها شدهاند شامل وسایل مفیدی برای دیکن هستند. مثلا ماشین پلیسها میتوانند مهمات شما را تامین کنند. همچنین ماشینهای آتش نشانی و ماشینهای شخصی از جمله دیگر جاهایی هستند که ارزش گشته شدن را دارند. به طور کلی و بنابر دلایلی که بالاتر در موردشان صحبت شد، Loot کردن در بازی اهمیت فراوانی دارد. حالا گاهی اوقات شما آدمها یا حیواناتی که میکشید را لوت میکنید و بعضی اوقات داخل خانهها و ماشینها را. آیتمهایی که پیدا میکنید را بعدا میتوانید در سیستم ساخت و ساز مورد استفاده قرار دهید و یا آنها را بفروشید و مقداری ارز رایج بازی به دست بیاورید.
لطفا شکیبا باشید ...