0

مهمترین تحول تاریخ ایران چه بود؟

تحول بزرگترین تحول تحول تاثیر گذار ایران تاریخ عصر ایران
ثبت شده 3 سال پیش توسط راضیه سادات شریفی ویرایش شده در 1400/3/15

کسی میدونه مهمترین تحول توی تاریخ ایران چی بوده؟


3 جواب

0
3 سال پیش توسط: پریسا قلی زاده

ایران قاجاری

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

این مقاله دربارهٔ دولت حاکم بر ایران است. برای دودمان حاکم بر آن، دودمان قاجار را ببینید.

ممالک محروسه ایران

 

دولت عِلّیهٔ ایران
ایران قاجاری

۱۷۹۶–۱۹۲۵

پرچم ایران قاجاری

پرچم دولتی ایران در واپسین سال‌های دوره فرمانروایی قاجاریان[۱]

نشان ملی ایران قاجاری

نشان ملی

سرود: سلام شاه

فهرست

0:00


سلامتی دولت علیه ایران

فهرست

0:00

نقشهٔ ایران در سدهٔ ۱۹ میلادی (مناطق هاشور خورده به رنگ قرمز در دوران سلطنت دودمان قاجار از ایران جدا شد)

نقشهٔ ایران در سدهٔ ۱۹ میلادی (مناطق هاشور خورده به رنگ قرمز در دوران سلطنت دودمان قاجار از ایران جدا شد)

وضعیتشاهنشاهی

پایتختتهران

زبان(های) رایج
زبان فارسی (زبان رسمی)[۲][۳]
زبان ترکی آذربایجانی (ادبیات درباری و زبان مادری )[۴]

حکومتپادشاهی مطلقه (۱۷۹۶–۱۹۰۶)
پادشاهی مشروطه (۱۹۰۶–۱۹۲۵)

شاهنشاه، خاقان[۵] 

• ۱۷۹۶–۱۷۹۷

آقامحمدخان قاجار[۶] (نخستین)

• ۱۹۰۹–۱۹۲۵

احمدشاه قاجار (واپسین)

نخست‌وزیر 

• ۱۹۰۶

نصرالله مشیرالدوله (نخستین)

• ۱۹۲۳–۱۹۲۵

رضاخان سردارسپه (واپسین)

تاریخ 

• آغاز سلسله قاجار

۱۷۹۶

• عهدنامه گلستان

۱۸۱۳

• عهدنامه ترکمانچای

۱۸۲۸

• معاهده پاریس

۱۸۵۷

• پیمان آخال

۱۸۸۱

• جنبش مشروطه ایران

۱۹۰۶

• به قدرت رسیدن دودمان پهلوی

۱۹۲۵

واحد پولقران[۷]

پیشینپسین

زندیه

پادشاهی کارتلی-کاختی

افشاریان

امپراتوری درانی

خانات آذربایجان ایران

دودمان پهلوی

امپراتوری روسیه

امروز بخشی از

کشورهای امروز[نمایش]

تاریخ ایران

Persépolis, Irán, 2016-09-24, DD 56.jpg

گسترش

ایران پیش از تاریخ

گسترش

دوران باستان کلاسیک

گسترش

دوران میانه

گسترش

دوران معاصر اولیه

گسترش

دوران معاصر

گسترش

جستارهای وابسته

گاه‌شمار تاریخ ایران
رده:تاریخ ایران
نشان درگاه درگاه ایران

ایران قاجاری نامی مستعار است که اشاره به دوره‌ای ۱۳۰ ساله از تاریخ ایران میان سال‌های ۱۱۷۵ تا ۱۳۰۴ خورشیدی و تحت سلطه دودمان قاجار دارد. نام‌های رسمی ایران در این دوره دولت عِلّیهٔ ایران و ممالک محروسه ایران بود[۸][۹] و در جهان غرب مانند دوره‌های پیشین از ایران به عنوان پارس یاد می‌شد.[۱۰] بنیان‌گذار ایران قاجاری، آقامحمدخان قاجار است. او پس از فتح قفقاز و سرکوب کلیه امراء و حکام داخلی در تهران مستقر شد و آن را پایتخت نامید. آشنایی با تمدن غرب و معاهده‌های مهم موجب آغاز انقلاب مشروطه شد. بعد از انقلاب مشروطه که در زمان مظفرالدین شاه انجام شد، محمدعلی شاه پادشاه بعدی، با آن مخالفت کرد و مجلس را به توپ بست. کشمکش‌های داخلی و خارجی موجب ناآرامی در مملکت شد و آخرین پادشاه قاجار، احمدشاه قاجار بود که در سال ۱۳۰۴ برکنار شد و رضاشاه پهلوی شاه ایران شد.[۱۱]

 

محتویات

تلاش برای پادشاهی[ویرایش]

پس از شورش افغان‌ها و فروپاشی حکومت صفویه، شاه تهماسب دوم - پادشاه آواره صفوی - پس از مدتی به مازندران گریخت و فتحعلی‌خان قاجار خدمت وی را پذیرفت. فتحعلی خان قاجار سردار سپاه تهماسب دوم شد و در حقیقت تهماسب بازیچه‌ای در دست فتحعلی خان بود. اما با پیوستن نادر به سپاه تهماسب، فتحعلی خان مقام پیشینش را از دست داد و در مشهد به تحریک نادر کشته شد.

پس از فتحعلی خان، پسر دوازده ساله‌اش محمدحسن‌خان قاجار جای او را گرفت؛ ولی نادر شاه افشار در زمان حکومتش برای جلوگیری از به قدرت رسیدن محمدحسن خان که در هنگام قتل پدر ۱۲ سال بیش نداشت یوخاری‌باشها که ساکنین بالادست رود گرگان بودند را به حکمرانی منصوب کرد تا بدین ترتیب با ایجاد شکاف و چندگانگی میان طوایف قاجار، نگران ناآرامی‌های داخلی نگردد و آشاغی باش‌ها زیر نظر حکومت ایشان گردند.

پس از مرگ نادرشاه در سال ۱۱۲۶ هجری خورشیدی، طایفه قاجارهای استرآباد به سردمداری محمدحسن خان در پی به دست آوردن پادشاهی برآمدند. اما در نهایت از کریم خان زند شکست خوردند و محمدحسن خان در نبرد با سپاه صادق خان زند کشته شد. فرزندان او از جمله آقامحمد خان و حسینقلی خان جهانسوز به عنوان گروگان در دربار زندیه نگهداری شدند. یک بار حسینقلی خان که از سوی کریم خان زند برای سرکوبی حاکم استرآباد فرستاده شده بود، در سمنان یاغی شد، ولی به دست زکی‌خان زند کشته شد.

تشکیل حکومت پادشاهی قاجاریه[ویرایش]

نوشتار اصلی: آقامحمدخان قاجار

نقشه ایران در دوره قاجاریه از کتاب اطلس تاریخی ایران، نشر دانشگاه تهران

هنوز مراسم خاکسپاری کریم خان (۱۱۹۳هجری قمری) پایان نیافته بود که سران حکومت برای کسب قدرت به کشمکش پرداختند. سرانجام در سال ۱۲۰۳ هجری قمری لطفعلی خان فرزند جعفرخان به قدرت رسید. شش سالی که لطفعلی خان به ظاهر قدرت را در دست داشت جز درگیری با مخالفان کار دیگری نداشت. در این دوران کشمکش‌های داخلی زندیه باعث شده بود، سران ایل قاجار که در شمال ایران، نواحی گرگان و مازندران علی‌الخصوص در استرآباد نفوذ داشتند، به سوی گرفتن قدرت خیزبردارند و پس از آخرین درگیری‌های بین لطفعلی خان و آقامحمدخان، خان قاجار به شیراز لشکرکشی کرد و پایتخت آخرین بازمانده دودمان زند را محاصره کرد.

دو ماه محاصره، باعث کمبود مواد غذایی برای سربازان و چارپایان قجرها شد و آن‌ها به ناگزیر به تهران بازگشتند. لطفعلی خان به خیال پیشگیری از حمله مجدد وی به کرمان لشکرکشی کرد تا بر آنجا مسلط شود و راه نفوذ خان قاجار را سد کند. اما وی در این حمله موفق نبود و به شیراز بازگشت. این شکست سیاسی آثار بدی در درون نظام زندیه گذاشت و برخی سران و قدرتمندان درون حکومت به دلیل عدم کفایت لطفعلی خان به فکر توطئه علیه وی افتادند.

سرانجام با لشکرکشی آقا محمدخان به شیراز، با نوعی حیله جنگی لطفعلی خان شکست خورد و به کرمان گریخت. آقا محمد خان در سال ۱۲۰۶ هجری قمری در عمارت کلاه فرنگی شیراز به تخت نشست. طی دو سال بعد میان این دو رهبر نبردهای پراکنده یی رخ داد تا لطفعلی خان سرانجام در ۱۲۰۸ بر کرمان مسلط شد. این خبر آقامحمدخان را برانگیخت که کار وی را یکسره کند؛ لذا در تابستان همان سال وی با لشکری مجهز به کرمان حمله برد و پس از نه ماه از محاصره شهر در حالیکه اردوی قاجار به شدت خسته شده بود و خان قاجار قصد مراجعه به تهران و دست بردار شدن از حکومت زندیه را داشت، با خیانت عده‌ای از داخل شهر کرمان و بازکردن یکی از دروازه‌های شهر و با شکست لطفعلی خان کرمان را تسخیر کرد و به کشتار و قتل‌عام مردم آن دیار پرداخت. بسیاری از مردم را کور کرد و عده زیادی را به طرز فجیعی به قتل رساند. لطفعلی خان نیز که به بم گریخته بود توسط حاکم آنجا دستگیر و تسلیم آقا محمد خان شد. به دستور وی ابتدا لطفعلی خان را کور کرده و به طرز فجیعی به قتل رساندند. بدین سان سلسله زندیه به نقطه پایان خود رسید.

اقدامات و رخدادهای مهم در دوران حکومت قاجاریه[ویرایش]

در زمان این دودمان حکومت‌های استانی در مناطق گوناگون سرزمین ایران با جنگ یا مصالحه از میان رفتند و جای خود را به سامانه‌ای فدرالی با تبعیت از دولت مرکزی دادند و «کشور» ایران به مفهوم مدرن برای اولین بار شکل گرفت.[۱۲][۱۳] رنگ‌ها و ترتیب آن‌ها در پرچم کنونی ایران در زمان زمان پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار و در زمان صدارت امیرکبیر مدون گردید و برای اولین بار نیز در دوران صدارت امیرکبیر به سال ۱۸۴۹ در سفارت ایران در لندن، پرچم شیر و خورشید ایران برافراشته شد.

هم‌زمان با دوران حکومت قاجاریه که مصادف با اوج انقلاب صنعتی در اروپا بود، ایران با دنیای غرب آشنا گردید. بسیاری از دستاوردهای دنیای صنعتی همچون کارخانه‌های تولید انبوه، تولید الکتریسیته، چاپخانه، تلگراف، تلفن، چراغ برق، شهرسازی مدرن، راهسازی مدرن، خط آهن، سالن اپرا (که در ایران به سالن تعزیه تغییر کاربری داد) در کشورهای صنعتی بوقوع پیوسته بودند، بنابراین در ایران نیز تلاش گردید که مشابه آن‌ها به اجرا گذاشته یا احداث گردد. تمامی اولین اقدامات در جهت مدرنیزاسیون با کوشش‌های عباس میرزا در تبریز آغاز شد اما به علت مرگ نابه هنگام وی عقیم ماند و بعدها امیرکبیر این اقدامات را در تهران پی گرفت. مدرسه دارالفنون در زمان صدارت امیرکبیر، در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسهٔ جدید ایران بود. شاهزادگان قاجار نخستین دانشجویان دارالفنون بودند. در دارالفنون اصول علمی جدید و دانش‌های مهندسی، پزشکی و فنون به جوانان آموزش داده می‌شد و بسیاری از معلم‌های آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چون اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند.[۱۴] اعزام اولین گروه‌ها از دانشجویان ایرانی به اروپا جهت تحصیل در شاخه‌های پزشکی و مهندسی در زمان حکومت قاجاریه و توسط عباس میرزا انجام پذیرفت.

در طی قرارداد بازسازی ارتش ایران جهت مقابله با ارتش امپراتوری روس در زمان حکومت فتحعلی‌شاه قاجار و پس از قرارداد نظامی‌اش با ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه بازسازی ارتش با روش مشق و تجهیز آن به جنگ‌افزار نوین اروپایی آغاز شد. در دوره قاجاریه با همت و تلاش عباس میرزا و سپس امیر کبیر، سازمان ارتش ایران مجدداً به صورت منسجم و هماهنگی درآمد و ارتش ایران به ده تومان تقسیم شد که هر تومان متشکل از چهار تا یازده فوج و فرمانده هر فوج یک سرتیپ بود. بعد از شکست ایران از روسیه و تشکیل دیویزیون قزاق در ایران، به‌طور کلی نیروی زمینی ارتش را بخش‌های زیر تشکیل می‌دادند:

۱- قشون جنوب ایران

۲- دیویزیون قزاق

۳- بریگاد مرکزی

۴- نظام ایالات و ولایات

۵- قوای داوطلب شرقی

۶- ژاندارمری

۷- امنیه و قوای مشابه

۸- پلیس منظم

۹- پلیس ایالات و ولایات.

در زمان این سلسه و بعد از کشمکش بسیار بین شاهان قاجار و آزادی خواهان، جنبش مشروطه در ایران برپا شد و سرانجام ایران دارای مجلس (پارلمان) شد و بخشی از قدرت شاه به مجلس واگذار گردید. احمد کسروی می‌نویسد: «در زمان قاجار، ایران بسیار ناتوان گردید و از بزرگی و جایگاه و آوازه آن بسیار کاسته شد و انگیزه این بیش از همه یک چیز بود و آن اینکه جهان دیگر شده و کشورها به تکان آمده، ولی ایران به همان حال پیشین خود بازمی‌ماند.». کسروی در ادامه می‌افزاید: «اینان خود کاری نمی‌کردند و دیگران را هم نمی‌گذاردند. در زمان محمدشاه قاجار، میرزا ابوالقاسم قائم مقام وزیر کاردانی بود و به شایستگی کارها را پیش می‌برد؛ ولی محمد شاه او را کشت و جایش را به حاجی میرزا آقاسی داد. در زمان ناصرالدین شاه، میرزا تقی خان امیرکبیر به پیراستن و آراستن ایران می‌کوشید …، ولی ناصرالدین شاه او را کشت …، سپس هم حاجی میرزا حسین خان سپهسالار به کارهایی برخاست …، ولی ناصرالدین شاه او را نگه نداشت و مردم نیز ارج او و کارهایش را ندانستند». از اوائل پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار ناخشنودی مردم از ستم وابستگان حکومت رو به افزایش بود. تأسیس دارالفنون و آشنایی تدریجی ایرانیان با تغییرات و تحولات جهانی، اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی را نیرو بخشید.[۱۵] کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزا رضا کرمانی که آشکارا انگیزه خود را قطع ریشه ظلم و نتیجه تعلیمات سیدجمال الدین دانسته بود، کوشش بیشتر در روند مشروطه خواهی را سبب شد.[۱۶]

مهم ترین قراردادهای منعقد شده ایران و انگلستان در دوره قاجار[ویرایش]

 

از سلسله مباحث

ایران قاجاری
(۱۷۹۶–۱۹۲۵)

Lion and Sun (Qajar Dynasty).svg

گسترش

پادشاهان

گسترش

نخست‌وزیرهای مشهور

گسترش

چهره‌های سرشناس

گسترش

رویدادهای مهم

گسترش

جنبش مشروطه

نشان درگاه درگاه ایران

نوشتار اصلی: امتیازات و قراردادها در دوره قاجار

نام قراردادنام شاه ایرانتاریخ انعقاد قرارداد

قرارداد مجملفتحعلی شاه۱۱۸۸ شمسی

قرارداد مفصلفتحعلی شاه۱۱۹۱ شمسی

قرارداد تهرانفتحعلی شاه۱۱۹۳ شمسی

قرارداد پاریسناصرالدین شاه۱۲۳۶ شمسی

امتیاز تلگرافناصرالدین شاه۱۲۴۱ شمسی

امتیاز رویترناصرالدین شاه۱۲۵۰ شمسی

امتیاز کشتیرانی در کارونناصرالدین شاه۱۲۶۷ شمسی

امتیاز لاتاریناصرالدین شاه۱۲۶۷ شمسی

امتیاز بانک شاهنشاهیناصرالدین شاه۱۲۶۷ شمسی

امتیاز توتون و تنباکوناصرالدین شاه۱۲۶۸ شمسی

قراردادهای منعقد شده بین ایران و انگلستان در دوره قاجار یکی از رویدادهای مهم در آن زمان بوده است که آشنایی با آنها، باعث فهم بهتر آن دوران می‌گردد.

جنگ با روسیه و از دست دادن غیرقابل جبران سرزمین‌ها[ویرایش]

در ۱۲ سپتامبر ۱۸۰۱، چهار سال پس از مرگ آقا محمد خان قاجار، روسها زمان را مناسب دیدند و کارتلی-کاختی (گرجستان شرقی) را ضمیمه خاک خود کردند. در سال ۱۸۰۴، روسها با حمله به شهر گنجه در ایران، هزاران نفر از ساکنان آن را قتل‌عام و اخراج کردند بدین ترتیب جنگ ایران و روسیه (۱۸۱۳–۱۸۰۴)آغاز می‌شود.[۱۷] در زمان فتحعلی شاه (حدود ۱۸۳۴–۱۷۹۷)، قاجارها برای جنگ علیه امپراتوری متجاوز روسیه عزیمت کردند، که مشتاق تصرف اراضی ایران در منطقه بودند.[۱۸]

پایان حکومت قاجار[ویرایش]

اندکی پس از کودتای ۱۲۹۹ و قدرت گرفتن سردار سپه، احمدشاه به اروپا رفت. پس از خروج احمدشاه از ایران عوامل رضاخان، اندیشه الغای سلطنت و رئیس‌جمهور شدن سردار سپه را پیش آوردند که با مخالفت و مقاومت شدید برخی از سیاسیون، روحانیان و مردم، طرح جمهوری با شکست روبرو شد. پس از اعلام وفاداری سردار سپه به احمدشاه، وی به ایران بازگشت اما بار دیگر پس از نخست‌وزیری سردار سپه به اروپا رفت.

سرانجام سید محمد تدین نایب رئیس مجلس پنجم شورای ملی در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی، لایحه‌ای را به مجلس ارائه نمود که با تصویب آن توسط نمایندگان مجلس، احمد شاه از سلطنت خلع شد و حکومت موقت «در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به رضاخان پهلوی» سپرده شد و «تعیین تکلیف حکومت قطعی» به مجلس مؤسسان واگذار شد. سپس با تشکیل مجلس مؤسسان ی که سردار سپه ترتیب داده بود با از قدرت برکنار کردن آخرین «شاه» دودمان قاجار شاهنشاهی قاجاریان را به پایان رساند. در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران به «رضا شاه پهلوی» واگذار شد. مراسم تاجگذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد.

روز نهم آبان ۱۳۰۴ با تصویب ماده واحده‌ای در مجلس شورای ملی ایران، رسماً انحلال سلسله قاجار اعلام شد.

سرانجام در نهم آبان ۱۳۰۴، ماده واحده‌ای توسط سید محمد تدین، نایب رئیس مجلس شورای ملی که از هواداران رضاخان بود، به مجلس ارائه گردید که در آن، خلع قاجاریه از سلطنت و سپردن حکومت موقت به رضاخان خواسته شده بود. این ماده واحده در همان روزِ طرح، در مجلس تصویب شد.

۱۰ روز پس از خلع احمدشاه از سلطنت، سفیر انگلستان نزد رضاخان رفت و طی یادداشتی از سوی دولت انگلستان حکومت وی را به رسمیت شناخت. فردای همان روز نیز سفیر شوروی نزد رضاخان رفته و به رسمیت شناختن حکومت او را توسط دولت متبوعش اعلام کرد.

با این حمایت همه‌جانبه از سوی دولتهای بزرگ خارجی، رضاخان روز ۱۵ آذر ۱۳۰۴ مجلس مؤسسان را با نطق خود افتتاح کرد. این مجلس پس از یک هفته بحث، رضاخان را به پادشاهی ایران برگزید و سلطنت را در خانواده او موروثی کرد.

۲۲ آذر ۱۳۰۴، از سوی مجلس مؤسسان، سلطنت دایمی در ایران به رضاخان و خانواده اش واگذار شد. این واگذاری دو هفته پس از اعلام انقراض سلسله قاجار و به دنبال تشکیل جلسه و تغییر اصول ۳۶، ۳۷، ۳۸ و ۴۰ متمم قانون اساسی صورت گرفت. خبر این انتصاب، روز ۲۳ آذر توسط میرزا حسن خان مشارالملک وزیر خارجه وقت به تمام سفارتخانه‌های ایران ابلاغ شد.

شاهان قاجار[ویرایش]

نوشتار اصلی: فهرست شاهان قاجار

صدراعظم های ایران در دوره قاجار[ویرایش]

نام پادشاهنام صدر اعظموقایع مهم زمان صدر اعظمعاقبت کار صدر اعظم

آقا محمدخانحاج ابراهیم خان کلانتررویگردانی از خاندان زندیه و کمک به آقا محمدخان برای تاسیس سلسه ی قاجاریهتا پایان پادشاهی آقا محمدخان منصب خود را حفظ کرد.

فتحعلی شاه۱.حاج ابراهیم خان کلانتر۱. سرکوب مدعیان پادشاهی و کمک به فتحعلی شاه برای رسیدن به پادشاهی

۲. جلوگیری از لشکر کشی فتحعلی شاه به افغانستان

در سال ۱۱۷۹ شمسی به فرمان فتحعلی شاه به همراه خانواده و

نزدیکانش به شکل وحشتناکی به قتل رسید.

۲. میرزا شفیع مازندرانی۱. وقوع جنگ های ایران و روس

۲. تلاش برای ایجاد روابط خارجی

۳. توجه به اماکن متبرکه و شعائر اسلامی

در سال ۱۱۹۸ شمسی به مرگ طبیعی از دنیا رفت.۳.حاجی محمدحسین صدر اصفهانی۱. انعقاد عهدنامه ارزنه الروم اول با حکومت عثمانی

۲. تشکیل وزارت امور خارجه

در سال ۱۲۰۲ شمسی به مرگ طبیعی از دنیا رفت.۴.عبدالله خان امین الدوله۱. افزایش نارضایتی به سبب شکست از روسیه

۲. قتل گریبایدوف سفیر روس در تهران

در سال ۱۲۲۶ شمسی در نجف به مرگ طبیعی از دنیا رفت.۵.الهیار خان آصف الدوله۱. شروع دوره ی دوم جنگ های ایران و روس

۲. انعقاد قرارداد ننگین ترکمنچای

به دلیل کارشکنی در جریان جنگ های ایران و روس تنبیه و در

زمان محمدشاه به عراق تبعید شد و در آنجا از دنیا رفت.

محمدشاه۱.میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی۱. کمک به محمدشاه برای رسیدن به پادشاهی

۲. اصلاح امور مالی کشور

۳. مخالفت با سیاست های استعماری روسیه و انگلیس

در سال ۱۲۱۴ شمسی به فرمان محمدشاه در باغ نگارستان تهران

به قتل رسید.

۲.حاجی میرزا آقاسی ایروانی۱. ظهور علی محمدباب و آقاخان محلاتی

۲. طغیان سالار الدوله

۳. انعقاد عهدنامه ارزنه الروم دوم با عثمانی

در سال ۱۲۲۸ شمسی در عراق به مرگ طبیعی از دنیا رفت.ناصرالدین شاه۱. میرزا تقی خان فراهانی (امیر کبیر)۱. کمک به ناصرالدین میرزا برای رسیدن به قدرت

۲. خاتمه دادن به شورش سالار الدوله و باب

۳. انجام اصلاحات در زمینه های مختلف

۴. درپیش گرفتن نقش فعال در سیاست خارجی

در سال ۱۲۳۱ شمسی به فرمان ناصرالدین شاه در حمام فین

کاشان به قتل رسید.

۲. میرزا آقا خان نوری۱. انعقاد قرارداد پاریس و جدایی افغانستان از ایران

۲. ایجاد روابط دوستانه با انگلستان

در سال ۱۲۴۳ شمسی در نهایت فلاکت و بدبختی در شهر قم

از دنیا رفت.

۳. میرزا محمدخان سپهسالار۱. دادن امتیازات شیلات به روسیه

۲. احداث سیم تلگراف

در سال ۱۲۴۶ شمسی به مرگ طبیعی در مشهد از دنیا رفت.۴.میرزا حسین خان سپهسالار (مشیرالدوله)۱. تشویق ناصرالدین شاه برای سفر به اروپا

۲. دادن امتیاز رویتر به یک فرد انگلیسی

در سال ۱۲۶۰ شمسی به مرگ طبیعی در مشهد از دنیا رفت.۵. میرزا یوسف آشتیانی مستوفی الممالک۱. سفر دوم ناصرالدین شاه به اروپا

۲. اختلاف ایران و انگلیس بر سر ناحیه کوهک سیستان

در سال ۱۲۶۵ شمسی از دنیا رفت.۶. میرزا علی اصغرخان اتابک (امین السطان)۱. سفر سوم ناصرالدین شاه به اروپا

۲. دادن امتیاز لاتاری

۳. واگذاری امتیاز تالبوت

در سال ۱۲۸۶ شمسی به دلیل همکاری با محمدعلی شاه،

توسط انقلابیون مشروطه ترور شد.

محمد علی شاهبه توپ بستن مجلس توسط ولادیمیر پلاتونوویچ لیاخوف

وضعیت انسجام ملی[ویرایش]

بنابر نظریه‌ای که توسط عباس امانت در یک سخنرانی در دانشگاه لس آنجلس بیان گشته آمده‌است که: «به علت مشکلات روی داده در دوره افشاریه و دوره زندیه سرزمین ایران دارای ناامنی‌های داخلی (مانند ناامنی‌های جاده‌ای) بود و ارتباط با خارج از کشور از جنوب و شمال ایران کاهش یافته بود و زمانی که دولت قاجاریه به وجود آمد ایران از نظر اقتصادی و سیاسی در وضعیت بدی به‌سر می‌برد و اولین انسجام ایران به شکل امروزی مدیون آقا محمدخان قاجار است هرچند که در زمان پادشاهان بعدی قاجاریه بخش‌هایی از ایران جدا شدند ولی خاک اصلی به صورت یک دولت متحد از زمان آقا محمدخان قاجار به بعد شکل گرفت و از نظر مورخان آن دوره وی به عنوان قهرمان ایران شناخته می‌شد و با وجود آغاز جنگ‌های عقیدتی که از زمان وی آغاز شد ولی ایران از نظر جنگ‌های داخلی به ثبات نسبی‌ای رسید».[۱۹]

در مقابل نظریه مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران در این جهت است که: «عدم مشروعیت و مقبولیت ملی و شیوه حکومتی آقامحمدخان و جانشینانش دفاع ملی ایرانیان را در مقابل بیگانگان خدشه‌دار کرد. در تهاجم انگلیسیها در جریان جنگ‌های هرات و حملات روسها، عنصر تهاجمی ذاتی ایرانیها و قومیتهای مسلح میان دفاع از حکمران غیرمسئول و قوای بیگانه دچار تضاد و تزلزل جدی می‌شد و همین امر کار بیگانگان را در ورود به خاک ایران با همه تدارکات اندکشان موفق جلوه می‌داد و دولتمردان را وادار به عقد معاهدات ویرانگر می‌کرد. حذف یا عدم تحمل عنصر دیوانسالاری ایرانی در جای جای حکمرانی این سلسله هویداست. حذف فیزیکی حاج ابراهیم کلانتر، قتل قائم مقام (فراهانی) و امیرکبیر و حذف سیاسی سایر رجال آشنا به هویت و جایگاه شایسته مردم ایران را که امیدهایی برای نجات مردم و حتی هدایت خود حکمرانان بودند، باید از نمونه‌های بارز این شیوه حکمرانی غیر بومی و غیر ملی حاکمان این عصر به‌شمار آورد».[۲۰]

جنگ‌ها[ویرایش]

نوشتار اصلی: جنگ‌های ایران و روسیه در دوره قاجار

مرزهای ایران در اواخر دوره قاجار در نقشه ایران و توران در دوره قاجاریه

دوران قاجار مصادف بود با دوران استعمار و جهانگشایی امپراطوری‌های مدرن. در این دوران ایران درگیر جنگ‌های متعددی شد و سال‌ها مقابل روس‌ها و انگلیسی‌ها مقاومت کرد. با اینکه ایران در دوران قاجار بر خلاف کشورهای منطقه هرگز مستعمره نشد ولی بخش‌هایی از خاک خود را در این جنگ‌ها به‌ویژه با روسیه از دست داد. [۳]

دو جنگ بزرگ بین ایران و روسیه تزاری در زمان پادشاهی فتح‌علی‌شاه قاجار روی داد. این جنگ‌ها با شکست ایران از روسیه پایان یافت و بخش‌هایی از ایران (قفقاز) به قلمرو امپراتوری روسیه پیوست. در این جنگ‌ها ایران و روسیه معاهده گلستان و معاهده ترکمنچای را امضا کردند.

دو جنگ بین ایران و امپراتوری بریتانیا که در صدد گسترش امپراتوری بود در زمان پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار روی داد. در این جنگ‌ها ایران و انگلیس معاهده پاریس را امضا کردند

قحطی‌های بزرگ در ایران[ویرایش]

دوره قاجار شاهد دو قحطی بزرگ در تاریخ ایران بود.

قحطی ۱۲۵۰–۱۲۴۹[ویرایش]

نوشتار اصلی: قحطی ۱۲۵۰–۱۲۴۹ ایران

قحطی بزرگ ۱۲۵۰–۱۲۴۹ هجری شمسی (۱۲۸۸–۱۲۸۷ هجری قمری) (۱۸۷۰ تا ۱۸۷۱ میلادی) باعث تلفات جانی فراوانی در ایران گردید. برطبق برآوردها حدود یک دهم جمعیت ایران در این سال‌ها از گرسنگی مردند.

قحطی بزرگ ۱۲۹۸–۱۲۹۶[ویرایش]

نوشتار اصلی: قحطی ۱۲۹۸–۱۲۹۶ ایران

قحطی بزرگ ۱۲۹۸–۱۲۹۶ هجری شمسی (۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلادی) قحطی بزرگی بود که تلفات جانی فراوانی را در ایران سبب شد در این قحطی علاوه بر بی کفایتی شاهان قاجار دولت انگلیس متهم به نسل‌کشی می‌باشد. از دیدگاه مجد در این قحطی نزدیک به ۴۰٪ (در برخی دیگر از منابع ۲۵ درصد) از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سوءتغذیه و بیماری‌های ناشی از آن نابود شدند.[نیازمند منبع]

انقلاب مشروطه[ویرایش]

نوشتار اصلی: انقلاب مشروطه

از اوایل پادشاهی ناصرالدین شاه که ارتباط ایران با اروپا بیشتر شد و ایرانیان پی به سقوط تمدن بردند.

با کشته شدن ناصرالدین شاه و بازگشت روشن‌فکران از فرنگ زمینه تحول در ایران آغاز گردید. مردمی که در آغاز برای گرانی شورش کردند تبدیل به مردمی شدند که خواهان پایان یافتن استبداد و تأسیس عدالت خانه گشتند.

انقلاب مردم بالاخره در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ به پیروزی رسید و فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه امضا شد.

محمدعلی شاه مخالف مشروطه در صدد سرکوبی انقلاب برآمد وبا حمله به مجلس آن را به توپ بست و مشروطه خواهان را کشت. اما مردم بزرگ ایران در تبریز گیلان وبختیاری شورش کردند و پیروز مندانه به تهران آمدند و استبداد را شکست دادند.

محمدعلی شاه از پادشاهی برکنار شد و فضل‌الله نوری که حامی مشروطه مشروعه بود اعدام شد.

فرهنگ[ویرایش]

سنگ‌نگاره فتحعلی‌شاه

بنابر نظریه‌ای که توسط عباس امانت در یک سخنرانی در دانشگاه لس آنجلس بیان گشته آمده‌است که: «دولت قاجاریه باوجود نقاط ضعف گوناگون، در نیمه اول قرن نوزدهم به عنوان پشتیبان و پرورندهٔ یک فرهنگ شاخص و قابل توجه در طول تاریخ ایران یگانه بود و قاجاریه در مقایسه با کشورهای دیگر دنیای اسلام در خاورمیانه از جمله مصر و حتی دولت عثمانی کارنامه روشن و جذابی دارد».[۱۹]

در مقابل نظریه مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران در این جهت است که: «بی‌توجهی ذاتی آقامحمدخان قاجار (با انتساب خود به خاندانهای مغول) به هویت ایرانی، زبان پارسی، و شیوه‌های ایرانی حکمرانی که با هدایت عنصر ایرانی امثال نظام‌الملکها، خواجه‌نصیرها، جوینیها و کسانی که با پیروی از نظام دیوانسالاری ملی ایرانی اندکی از تندخوییهای مهاجمان ترک و تاتار می‌کاست، بعدها در اوج گرایشهای ملی در جهان، دست شاهان قاجار را در بسیج مردمی در چالشهای بزرگ ملی از این سرمایه بزرگ تهی کرد. تا جایی که مجبور شدند پس از کمرنگ شدن جنگجویی قاجارها بر اثر شرایط جدید جهانی به نیروی معنوی روحانیون تکیه نمایند، همان عنصری که بعدها در ماجرای مشروطه با پیوند با ملّیّون و تحصیل‌کردگان اروپا به زیان استبداد آن‌ها تمام شد و بعدها طومار پادشاهی آن‌ها را در هم پیچید».[۲۰]

نقش خاندان‌ها در فرهنگ قاجاریه[ویرایش]

تعدادی از خاندان‌های ایران در دوره قاجاریه با توجه به تداوم اعتقادی و ثروتی که داشتند در نشر و نگهداری فرهنگی خاص کوشا بودند به عنوان مثال:

اقتصاد[ویرایش]

واحد پول ایران در دوران قاجار «قِران» بود که از نقره ضرب می‌شد. هر قران بیست شاهی و هر شاهی پنجاه دینار ارزش داشت. یعنی هر قران برابر با هزار دینار بود. دو شاهی را صد دینار (صنار) و چهار شاهی را عباسی می‌گفتند. هر تومان نیز ده قران یا ده هزار دینار ارزش داشت. اصطلاح ریال در بعضی نقاط کشور رایج بود و به یک قران و پنج شاهی (۱٫۲۵ قران) گفته می‌شد. سکه‌های سیاه کم‌ارزشی هم با نام پول و قاز رایج بودند. هر دو پول یک شاهی و هر پنج قاز یک شاهی ارزش داشت.[۲۱]

حکومت قاجاریه با بحران‌های مالی منظم و متعدد روبرو بود، اولین موج بحران‌ها در دهه ۱۸۲۰م/۱۲۰۰ش شروع شد هنگامی که در اثر جنگ‌های ایران و روسیه هم بخش‌هایی از ایران جدا شد هم این کشور مجبور به پرداخت غرامت سنگین گردید، این بحران در دهه بعد به اوج رسید اما با اصلاحات مالی امیرکبیر از ۱۸۴۸م/۱۲۲۷ش تا ۱۸۵۱م/۱۲۳۰.ش بودجه متعادل و شدت بحران مالی کمتر شد. این وضعیت در دهه ۱۸۸۰م/۱۲۶۰ش عوض شد و ایران به یک بحران مالی مزمن دچار شد. آن‌چنان‌که لمبتون ادعا می‌کند: «از حکومت محمدشاه قاجار (۱۸۴۸–۱۸۳۴م/۱۲۲۷–۱۲۱۳ش) به بعد ایران مدام با بحرانهای مالی روبرو بوده‌است»[۲۲] غرامتی که ایران باید برای برهم زدن قرارداد انحصار تنباکو به شرکت بریتانیایی رژی می‌پرداخت و همچنین از بین رفتن تولید ابریشم به عنوان یکی از منابع اصلی درآمد دولت، آن را مجبور کرد برای اولین بار از خارجیان وام دریافت کند. اسراف شاه و حرم‌سرای او، فساد در دستگاه مالیاتی و سفرهای خارجی شاهان هم به این بحران‌ها دامن می‌زد. در دهه ۱۸۹۰م/۱۲۷۰ش کسری بودجه دولت به ۳۰۰ هزار تومان (۶۰ هزار پوند استرلینگ) رسید و این کسری ۱۵ سال بعد، ده برابر افزایش یافته بود و ایران در سال ۱۹۰۵م/۱۲۸۴ ش با سه میلیون تومان (۶۰۰ هزار پوند استرلینگ) کسری بودجه روبرو بود.[۲۳][۲۴] به دنبال بی‌ثباتی اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران پس از جنگ جهانی اول، در فاصله سال‌های ۱۲۹۷ تا ۱۲۹۹ هجری شمسی، فضای اجتماعی و سیاسی ایران بحرانی بود. همین امر موجبات کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ را فراهم آورد. پس از رسیدن رضاخان به مقام نخست‌وزیری کم‌کم فکر حمایت از صنایع داخلی و وطنی شکل گرفت و بهترین راهکار برای اجرای این هدف تعیین مالیات‌های سنگین برای کالاهای خارجی بود. تصویری از یک سند در فضای مجازی انتشار یافته‌است که ظاهراً به این نکته اشاره دارد که در دوره احمد شاه قاجار و در زمان نخست‌وزیری رضاخان مجلس قانون «استعمال البسه وطنی» را که چند ماه پیش‌تر تصویب کرده بود لازم‌الاجرا نمود و با حکم شاه قرار شد لباس مقامات و مستخدمین دولت از منسوجات داخلی تهیه شود و دستور به استفاده از لباس وطنی صادر گردید. برطبق متن حکمی که در تصویر نامبرده در فضای مجازی انتشار یافته، احمد شاه قاجار فرمان اجرای قانون استعمال البسه وطنی مصوب مجلس شورای ملی در ۱۳۰۱ شمسی را لازم‌الاجرا اعلام داشته‌است: «ما سلطان احمد شاه قاجار، مقرر می‌داریم ماده اول قانون استعمال البسه وطنی که ضمیمه این دستخط است مثل قوانین مملکتی به موقع اجرا گذارده شود.»[۲۵]

تجارت ایران با کشورها به هزار روبل ۱۹۱۳–۱۹۱۴ م/۱۲۹۲–۱۲۹۳ ش

کشورواردات ایراندرصدصادرات ایراندرصد

روسیه۶۴۰۰۰۵۵/۵۳۵۴۳۷۱۷۱/۵۷

بریتانیا و هند۳۲۰۳۲۲۷/۷۶۱۰۲۸۰۱۳/۵۳

عثمانی۴۰۲۱۳/۴۹۶۶۳۷۸/۷۴

آلمان۵۴۶۸۴/۷۴۵۳۱۰/۶۹

فرانسه۳۵۳۳۳/۰۶۸۲۶۱/۰۹

ایتالیا۱۰۰۸۰/۸۷۲۶۱۴۳/۴۴

بلژیک۲۷۴۰۲/۳۸۴۱۰/۰۵

اتریش - مجارستان۱۶۰۶۱/۳۹۱۳۰۰/۱۷

افغانستان۸۹۹۰/۷۸۵۳۴۰/۷

[۲۶]

جمع تجارت ایران با روسیه و بریتانیا به پوند استرلینگ ۱۸۷۵–۱۹۱۴ م/۱۲۵۴–۱۲۹۳ ش

سالبا روسیهبا بریتانیا

۱۲۵۴ش/۱۸۷۵محدود ۱ میلیون۱/۷ میلیون

۱۲۷۴ش/۱۸۹۵م۳/۴ تا ۳/۵ میلیون۳ میلیون

۱۲۸۳ش/۱۹۰۴م۳/۷۵ تا ۵/۵ میلیون۲/۵ تا ۳ میلیون

۱۲۹۳ش/۱۹۰۴م۱۲ میلیون۴/۵ میلیون

[۲۷][۲۸][۲۹][۳۰][۳۱][۳۲]

درآمد دولت ایران، ۱۹۰۷–۱۸۰۰م/۱۲۸۶–۱۱۷۹ش

سالبرآورد کنندهدرآمد به توماندرآمد به پوند استرلینگ

۱۸۰۷گاردان۲٬۰۰۰٬۰۰۰۲٬۰۰۰٬۰۰۰

۱۸۱۰–۱۸۱۱مالکوم----۳٬۰۰۰٬۰۰۰

۱۸۲۰فریزر۲٬۵۰۰٬۰۰۰۲٬۲۰۰٬۰۰۰

۱۸۳۶عیسوی۲٬۴۶۱٬۰۰۰----

۱۸۳۹–۱۸۴۰رابینو۳٬۴۰۲٬۶۱۵۱٬۸۳۵٬۹۹۴

۱۸۵۳–۱۸۵۴رابینو۳٬۳۶۸٬۵۵۸۱٬۱۵۳٬۱۶۳

۱۸۶۸تامسون۵٬۰۱۲٬۵۰۰۱٬۹۶۵٬۰۰۰

۱۸۷۶–۱۸۷۷رابینو۵٬۰۷۰٬۰۰۰۱٬۹۵۰٬۸۰۰

۱۸۸۸–۱۸۸۹کرزن۵٬۵۳۱٬۰۰۰۱٬۶۵۳٬۰۰۰

۱۹۰۷جمال‌زاده۸٬۰۰۰٬۰۰۰۱٬۵۳۸٬۰۰۰

[۳۳][۳۴][۳۵][۳۶]

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • سایکس، سرپرسی، تاریخ ایران (۲ جلد)، ترجمه سید محمدتقی فخرداعی گیلانی.
  • تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ا.آ. گرانتوسکی - م.آ. داندامایو، مترجم: کیخسرو کشاورزی، ناشر: مروارید ۱۳۸۵
  • ایران در جنگ جهانی اول، میروشنکف، ترجمه دخانیاتی، تهران ۱۳۴۴.
  • تاریخ، سال سوم راهنمایی، دفتر برنامه‌ریزی و تألیف کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۸۵.
  • تاریخ ۳، سال سوم آموزش متوسطه (نظام قدیم)، رشته علوم انسانی، دفتر برنامه‌ریزی و تألیف کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۷۲.
  • تاریخ ایران و جهان،رشته علوم انسانی،دفتر تالیف کتاب های درسی ابتدایی و متوسطه نظری،1395

پانویس[ویرایش]

  1.  http://www.crwflags.comIranian Empire (Qajar dynasty, 1905-1925).
  2.  Homa Katouzian, "State and Society in Iran: The Eclipse of the Qajars and the Emergence of the Pahlavis", Published by I.B.Tauris, 2006. pg 327: "In post-Islamic times, the mother-tongue of Iran's rulers was often Turkic, but Persian was almost invariably the cultural and administrative language"
  3.  Homa Katouzian, "Iranian history and politics", Published by Routledge, 2003. pg 128: "Indeed, since the formation of the Ghaznavids state in the tenth century until the fall of Qajars at the beginning of the twentieth century, most parts of the Iranian cultural regions were ruled by Turkic-speaking dynasties most of the time. At the same time, the official language was Persian, the court literature was in Persian, and most of the chancellors, ministers, and mandarins were Persian speakers of the highest learning and ability"
  4.  Ardabil Becomes a Province: Center-Periphery Relations in Iran, H. E. Chehabi,International Journal of Middle East Studies, Vol. 29, No. 2 (May, 1997), 235;"Azeri Turkish was widely spoken at the two courts in addition to Persian, and Mozaffareddin Shah (r.1896-1907) spoke Persian with an Azeri Turkish accent....".
  5.  Amanat, Abbas (1997), Pivot of the Universe: Nasir Al-Din Shah Qajar and the Iranian Monarchy, 1831-1896, Comparative studies on Muslim societies, I.B.Tauris, p. 10, ISBN 9781860640971
  6.  Āghā Moḥammad Khān. Encyclopaedia Britannica.
  7.  علی‌اصغر شمیم، ایران در دورهٔ سلطنت قاجار، ته‍ران: انتشارات علمی، ۱۳۷۱، ص۲۸۷
  8.  محمد امینی. «سفر از ممالک محروسه به فدرالیسم قومی-محمد امینی ، پژوهشگر تاریخ».
  9.  Charles Melville, ed. (27 January 2012). Persian Historiography: A History of Persian Literature. pp. 358, 361. ISBN 9780857723598.
  10.  Persia. Encyclopaedia Britannica.
  11.  «Fis - قاجار». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۱ ژوئن ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۶ مارس ۲۰۰۸.
  12.  «Encyclopaedia Iranica». ص. it is chiefly owing to his eighteen years of tireless conquest and consolidation that Iran (in its modern extent) was finally integrated under a single monarch and thus enabled to weather the storms of the ۱۹th and early ۲۰th centuries٫.
  13.  «School of Oriental and African Studies, university of London»www.soas.ac.uk. ص. Between ۱۷۸۵ and ۱۹۲۵, Iran was unified under the Qajar dynasty٫ In these ۱۴۰ years Iran made the transition from feuding tribal confederations to centralised monarchy and, finally, to constitutional parliament٫ The Qajars, originally a Turkic tribe, imposed unity on a country that had been in turmoil for much of the sixth century, rekindling an image of imperial splendour last seen under the Safavids in the ۱۷th century٫.
  14.  Dar ul-Funun (Persia)
  15.  Iranian Constitutional Revolution
  16.  نبوی رضوی، سید مقداد (۱۳۹۳). «دربار شاهی و قتل ناصرالدین شاه». تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش. ص. ۱۴۳.
  17.  Russia at War: From the Mongol Conquest to Afghanistan, Chechnya, and Beyond [2 volumes]
  18.  A Global Chronology of Conflict: From the Ancient World to the Modern Middle East (6 Vol. Set)
  19. ↑ پرش به بالا به:۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ از سرسره فتحعلیشاه تا تکیه دولت؛ آیا هنر در دوران قاجار رشد نکرد؟
  20. ↑ پرش به بالا به:۲۰٫۰ ۲۰٫۱ http://www.iichs.ir/s/706[پیوند مرده]
  21.  علی‌اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ته‍ران: انتشارات علمی، ۱۳۷۱، ص ۲۸۷
  22.  Lambton,Persian Trade,237.
  23.  Edward G.Brown,The Persian Revolution of 1909-1905,240
  24.  جان فوران، مقاومت شکننده:تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی: ترجمه احمد تدین، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ هفتم ۱۳۸۶، صص ۲۱۹–۲۱۷.
  25.  «قانون استعمال البسه وطنی، سنه 1301 شمسی»IRIB NEWS AGENCY | خبرگزاری صدا و سیما. ۲۰۱۸-۰۴-۰۱. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۰۴-۰۳.
  26.  Enterm,Russo-Persian Commercial Relation,64 Table.
  27.  Ashraf and Hekmat,Merchant and Artisan,734.
  28.  Platt,Finance,Trade and Politics,228.
  29.  Keddie,The impact of The West,93.
  30.  Rabino, An Economists Note on Persia,267.
  31.  Enterm,Russo-Persian Commercial Relation,8-9.
  32.  جان فوران، مقاومت شکننده:تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی: ترجمه احمد تدین، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ هفتم ۱۳۸۶، جدول ۱–۴، ص ۱۷۶.
  33.  Nashat,From Bazaar to Market,54.
  34.  Rabino,Banking in Persia,352.
  35.  Issawi,Population and Resources,389 note 46.
  36.  جان فوران، مقاومت شکننده:تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی: ترجمه احمد تدین، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ هفتم ۱۳۸۶، جدول ۴–۵، ص ۲۱۸.

.

0
3 سال پیش توسط: علی عرب بالاجلینی

 

ورود

 

از SHIFT+ENTER برای باز کردن منو (پنجره جدید) استفاده کنید. راهنما

 

ورود

دايرة المعارف كتابداري و اطلاع‌رساني

تاريخ‌نگاري ايران 

 


تاريخ‌نگاري ايران،

  1. مسير زماني تاريخ‌نگاري در ايران.

    در يك نگاه كلي، تاريخ‌نگاري ايران به دو دورة پيش از اسلام و دورة اسلامي قابل تقسيم است. سنت تاريخ‌نگاري و نگاه به تاريخ در هر دو دوره تفاوت‌هاي اساسي دارد. حفظ روايت گذشتگان و انتقال دانش به صورت روايي نه مكتوب،1 تبيين تاريخ در قالب ادبيّات به ويژه سروده‌هاي ديني، حماسه‌سرايي و بررسي اساطير در حماسه‌هاي ملي، متون ديني مانند اوستا2 خداي نامه‌ها (خوتاي‌نامگ) و اندرزنامه‌ها كه در منابع تاريخ‌نگاري دورة اسلامي مانند شاهنامة فردوسي تبلور يافت3 از ويژگي‌هاي تاريخ‌نگاري ايران دورة باستان مي‌باشند. برخي برآنند كه آن‌چه دربارة كيانيان بر جاي مانده نخستين شواهد از تكامل تاريخ مبتني بر ادبيات روايي است.4 از اين‌رو «قوم‌شناسي فرهنگي» و «اسطوره‌شناسي» با بررسي كتيبه‌ها، لوح‌ها، نقش‌هاي سفالينه‌ها و ابزارهاي نشان‌دار در  شناخت سپيده‌دم تاريخ‌نگاري اهميت فراوان دارند.5 كتيبه‌هاي دوران ايلامي*، كتيبه‌هاي سه زبانة شاهان هخامنشي، كتيبه‌هاي بازمانده از دورة ساسانيان از مهم‌ترين منابع تاريخ‌نگاري دوران باستان به شمار مي‌روند.6 آثاري مانند كارنامة اردشير بابكان، اندرزنامه‌ها و خداي‌نامه‌ها در دورة ساساني و به گونه‌اي بارز تاريخ‌نگاري با اهداف خاص ديني و سياسي7 از دورة خسرو انوشيروان (حك531-579م) نمونه‌هاي تأثيرگذار تاريخ‌نگاري پيش از اسلام در دورة اسلامي هستند.8

    سير تاريخ‌نگاري دورة اسلامي متناسب با تحولات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي فراز و فرود محتوايي و شكلي داشته است اگر چه در دو قرن نخستين تاريخ‌نگاري ايران در پرتو فتوحات اعراب مسلمان قرار داشت اما همزمان با رستاخيز فرهنگي سده‌هاي سوم و چهارم‌ق، همراه با ساير دانش‌ها به نوعي اعتلاي علمي و كمال رسيد. نهضت ترجمه (سدة دوم)، ظهور سلسله‌هاي ايراني، نهضت‌ها و قيام‌هاي ايرانيان، تداوم انديشة ايرانشهري، ايرانيان ديوانسالار و بروز و رشد خردورزي و آزادانديشي از مهم‌ترين عوامل تأثيرگذار در اين اعتلاء بودند كه حتي چند سده بعد تا زمان روي كار آمدن سلسله‌هاي ترك مانند غزنويان و سلجوقيان را در برگرفت.9 دورة مغولان و حكومت ايلخانان بر ايران دوره‌اي ديگر از اعتلاي تاريخ‌نگاري در ايران بود كه وجود عطاملك جويني* (623-681م) خواجه رشيدالدين فضل‌الله همداني* (648-718ق) و دَهها مورخ نامدار ديگر مؤيد آن است10 كه اين روند در دوره‌هاي بعدي به ويژه، تيموريان،* صفويان*و افشاريان* تداوم يافت. در اين ميان تاريخ‌نگاري عصر صفويه به تأثير از تغيير مذهب رسمي از نظر سياسي ـ اجتماعي متحول شد و به ويژه در انواع تك نگاري، دودماني و تاريخ عمومي رواج يافت.11 اگر چه تحولات سياسي ـ مذهبي در سير زماني تاريخ‌نگاري ايران بر آن تأثير مي‌گذارده است اما در تاريخ‌نگاري دنياي اسلام، تاريخ‌نگاري ايرانيان تأثيرگذار بود.12 هر چند تبيين ساختارهاي سياسي و فرهنگي ايرانيان بيشتر مورد توجه مورخان بوده است. تاريخ‌نگاري در دورة قاجار به مانند ساير دانش‌ها و دستاوردهاي ايرانيان، در پرتو تحولات نوين جهاني قرار گرفت تا آن‌جا كه آن را به دو مرحلة «تاريخ‌نگاري سنتي» و «تاريخ‌نگاري جديد» تقسيم مي‌كنند.13

    جنگ‌هاي ايران و روس، حضور همه جانبة استعمارگران در ايران، جدايي بخش‌هاي مهمي از ايران و شيوة حكومت‌داري قاجاريه در تاريخ‌نگاري سنتي تأثير داشت كه برخوردار از تذكره‌نويسي، تراجم احوال و صنايع ادبي و به گونه‌اي وقايع‌نگاري بود. وقايع‌نگاري مشخصة اصلي تاريخ‌نگاري در آغاز دورة قاجاريه بود14 و در تحول آن اروپائيان كه تأليفاتي در تاريخ ايران انجام دادند و ايرانيان آگاه به دانش‌هاي جديد مؤثر بودند. تاريخ‌نگاري سنتي ايران از اواخر سدة 13ق متحول شد. اگر چه مورخاني مانند محمدحسن خان اعتمادالسلطنه ( ؟)، كه تاريخ‌نگاري به شيوة فرمايشي با تأكيد بر جغرافياي تاريخي ـ سياسي را مدّ نظر داشتند، به گونه‌اي روش‌هاي تحقيق نوين تاريخي را مورد توجه داشتند؛ اما تحول اساسي متناسب با ترجمة كتاب‌هاي تاريخي اروپائيان، برآمدن اكتشافات باستان‌شناسي، رمزگشايي زبان‌ها و خطوط باستان و بروز افكار ملي‌گرايانه و باستان‌گرايانه بود كه در آثاري مانند نامة خسروان (سدة 13ق) جلال‌الدين ميرزا پسر فتحعلي‌شاه، آثار ميرزا آقاخان كرماني،* «نمايندة طغيان عليه سنت تاريخ‌نويسي»،15 و آثار يوسف‌خان مستشار‌الدوله‌ (1240-1313ق) و آثار انتقادي ميرزا فتحعلي آخوندزاده (سدة 13ق) به عنوان نخستين جرقة انتقادي در روش تاريخ‌نگاري تجلي يافت.16 انتشار روزنامه‌ها، آموزش‌هاي نوين دارالفنون، مدرسة علوم سياسي و مدارس ديگر و بروز انديشه‌هاي روشنفكران كه در نهضت مشروطيت تجلي يافت راه را براي تحول تاريخ‌نگاري سنتي و بروز تاريخ‌نگاري نوين هموار ساخت. اعزام محصلان به اروپا، توسعة نهادهاي آموزشي، طرح تأليف كتاب‌هاي تاريخي براي مدرسه‌ها و نشر مجلات علمي از عوامل تحول در تاريخ‌نگاري در پايان دورة قاجار و آغاز دورة پهلوي بودند. در اين زمان، حسن پيرنيا، مشيرالدوله،* عباس اقبال آشتياني، سعيد نفيسي، احمد كسروي، غلامرضا رشيدياسمي، نصرالله فلسفي و... پيشگام و پايبند به اصول تاريخ‌نگاري علمي بودند و با تأكيد بر بينش و روش جديد تاريخ‌نگاري اروپائيان، حفظ استقلال در تاريخ‌نگاري ايران را در نظر داشتند و رشيد ياسمي نخستين رساله را دربارة اصول تاريخ‌نگاري، به نام آئين‌ نگارش تاريخ (1316ش) نوشت.17 بدون ترديد تأسيس دانشگاه تهران و ايجاد رشتة تاريخ با تأكيد بر تاريخ ايران، تصحيح متون تاريخي با تأكيد بر روش انتقادي، ترجمة تحقيقات ايرانشناسان خارجي و برگزاري نشست‌هاي علمي پيرامون تاريخ ايران، و انتشار مجلات تخصصي دربارة علوم انساني به ويژه تاريخ، از مهم‌ترين دلايل رشد تاريخ‌نگاري دوران پهلوي بوده است. چنان‌كه، خاطره‌نويسي توسط رجال سياسي و فرهنگي، تبيين تاريخ دوره‌هاي متأخر به ويژه دورة مشروطيت و تحقيق اسنادي تاريخ ايران از ويژگي‌هاي تاريخ‌نگاري آن دوره بود كه پس از انقلاب اسلامي نيز تداوم يافت. برخي از محققان دورة پهلوي تاريخ‌نگاري را بر مبناي انديشه و تحليل رويدادها انجام دادند، مانند؛ فريدون آدميت و برخي مانند عباس اقبال به تصحيح متون پرداختند.18 متناسب با تحولات سياسي دورة پهلوي و بروز تفكرات، گرايش‌هاي خاص حزبي مانند چپ در تاريخ‌نگاري ايران تأثير گذاشت كه تاريخ ايران نوشتة احسان طبري از آن نمونه است. پژوهش‌ در ابعاد مختلف تاريخي مانند، شخصيت‌ها، واقعات و حوزه‌هاي جغرافيايي، و بررسي عوامل تأثيرگذار در تحولات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي مورد توجه قرار گرفت. اگر چه توجه به تاريخ ايران باستان متناسب با سياست‌هاي خاص دورة پهلوي در پرتو كاوش‌هاي باستان‌شناسي سهم به‌سزايي از تاريخ‌نگاري اين دوره را به خود اختصاص داد، اما از زمان متحول‌شدن تاريخ‌نگاري در پايان سدة 13ق تا اين زمان تاريخ‌نگاري در حوزة انديشه و تاريخ ‌اجتماعي، چندان كه بايد رشد شايسته‌اي نداشت.19 پس از انقلاب اسلامي، برخي موضوع‌هاي تاريخي مانند وقايع دورة پهلوي و نهضت ملي شدن صنعت نفت كه به

    گونه‌اي «ممنوعيت تحقيق»20 داشت و نيز پژوهش‌هاي تاريخي دربارة اسلام، مذهب تشيع، عوامل و اشخاص تأثيرگذار در انقلاب اسلامي در اولويت تحقيق قرار گرفت و مراكز مختلف پژوهشي دربارة تاريخ معاصر ايران، و انقلاب اسلامي تأسيس شد. اما بايد اذعان كرد كه پژوهش‌هاي كنوني با توجه به تاريخ‌نگاري يك سدة اخير ايران، همچنان متأثر از اسناد آرشيو‌هاي داخلي و خارجي، فراز و نشيب‌هاي فراوان پيش‌رو دارند.

    2. سير زباني تاريخ‌نگاري ايران:

    تاريخ‌نگاري ايران در دورة باستان مطابق با تاريخ‌روايي متأثر از سروده‌هاي دوران اوستايي و پس از آن پهلوي و فارسي ميانه بوده است كه با بررسي در منابع غير تاريخ‌نگاري مانند سنگ ‌نبشته‌ها، گل نوشته‌ها و... مي‌توان ردي از زبان‌ تاريخ‌نگاري را بازيافت. اما پس از ورود اسلام به ايران، زبان فارسي در تلاقي با زبان عربي و تغييراتي كه در خط پيش آمد به گونه‌اي مطابق با سير زماني تحولاتي يافت اگر چه در سده‌هاي نخست تاريخ‌نگاري با تأكيد بر زبان فارسي پيوسته با پهلوي بود و آثاري مانند ترجمة ابوعلي بعلمي از تاريخ طبري (در 352ق) و تاريخ بيهقي از ابوالفضل بيهقي (وفات 470ق) و در كنار آن‌ها بر پاية تاريخ حماسي و منظوم كه در شاهنامة فردوسي* عينيت يافت، زمينه‌هاي اعتلاي زبان فارسي را در سدة سوم و چهارم ق به وجود آورد اما ورود واژگان و اصطلاحات عربي متأثر از دين رسمي ـ اسلام و پس از آن واژگان تركي و مغولي متأثر از حضور سلسله‌هاي تركزاد و ايلخاني، تحولات ساختاري در زبان تاريخ‌نگاري ايجاد كرد و تاريخ‌نگاري را از بهره‌مندي زبان سياسي و روان سدة سوم و چهارم‌ق با زبان پيچيده و متكلف سده‌هاي هفتم تا دوازدهم همراه كرد چنان‌كه آثاري مانند تاريخ وصاف‌‌الحضره شيرازي (تولد 663ق)، دُرّه نادري ميرزا مهدي‌خان استرآبادي (فوت ح1175-1180ق) نمونه‌هاي بارزي از تكلف در تاريخ‌نگاري مزّين به واژه‌ها و اصطلاحات عربي، تركي و مغولي و صنايع ادبي مي‌باشند. تقريباً از دورة بازگشت ادبي (اواخر سدة 13ق) زبان تاريخ‌نگاري نيز تحولاتي يافت و به مرور روان‌نويسي و به كار بردن واژگان فارسي به جاي واژگان پيچيده، مهجور و نامأنوس اولويت يافت و هم‌سان با تحولات نوين زبان فارسي پيش آمد، كه بيشتر از دورة پهلوي اول ـ رضاشاه ـ روان‌نويسي رواج بيشتر يافت و بعدها تحرير، روان‌نويسي و خلاصه‌نويسي، متون تاريخي مانند تاريخ وصاف‌الحضره شيرازي و گزيده‌نويسي متون مانند تاريخ بلعمي رواج يافت.21

    3. انواع تاريخ‌نگاري: اگر چه تاريخ‌نگاري ايران متكي به منابعي است كه انواع گوناگون دارد اما از يك نظر بايد توجه داشت كه منابع غير تاريخ‌نگاري مانند متون ادبي، جغرافياي تاريخي، سياسي، اداري و ديوانسالاري، تاريخ فرقه‌ها و ملل و نحل و متون ديني، شرح حال‌ها، اسناد، يافته‌هاي باستان‌شناسي و آثار و اشياء نشان‌دار مانند لوح‌ها و سكه‌ها، سفرنامه‌ها، خاطرات، منشآت، روزنامه‌ها، يادداشت‌ها و... كه برخي آنان را منابع جنبي تاريخ‌نگاري مي‌نامند،22 اگر چه به منظور تاريخ‌نگاري به وجود نيامده‌اند اما از آن‌جا كه اطلاعات فراواني به ويژه در سنجش روايت‌هاي تاريخ‌نگاري و تبيين تاريخ ارائه مي‌دهند اهميت فراواني دارند. انواع تاريخ‌نگاري در ايران عبارتند از:

    1. تاريخ‌نگاري عمومي، مبتني بر نگارش تاريخ از خلقت عالم و آدم و بيان سرگذشت پيامبران، تاريخ اساطيري ايران از كيومرث تا پايان ساسانيان و تاريخ اسلام، پيامبر اسلام(ص) و خلفا و سلسله‌هاي ايراني تا زمان هر مورخ و بيشتر متكي به سال‌شمار وقايع است. كهن‌ترين تاريخ عمومي ترجمه و تأليفي از تاريخ طبري است كه ابوعلي بلعمي در 352 به نام تاريخ بلعمي انجام داده و پس از آن، آثاري مانند زين‌الأخبار (تأليف 440ق) عبدالحي‌ گرديزي، نظام التواريخ (تأليف 674ق) قاضي بيضاوي، جامع التواريخ (تأليف 710ق) خواجه رشيدالدين فضل‌الله همداني، تاريخ گزيده حمدالله مستوفي (وفات 732ق)، روضة الصفا ميرخواند (وفات 903ق)، ناسخ‌التواريخ سپهر (وفات 1297ق)، تاريخ منتظم ناصري اعتمادالسلطنه (فوت 1313ق) و... در تاريخ‌نگاري عمومي تدوين شد.23

    2. تاريخ‌نگاري دودماني (سلسله‌اي)، كه مبتني بر بيان تاريخ سلسله‌هايي بوده و به دليل توجه دودمان‌هاي حكومت‌گر به آن رونق بسيار داشته و در هر زمان آثار چندي تدوين شده است.24

    مانند: راحة الصدور و آية السرور راوندي (سدة 6-7ق)

    تاريخ جهانگشاي عطاملك جويني، تاريخ آل‌مظفر (تأليف 823ق از محمود كتبي)، صفوة الصفا ابن بزاز (سدة هشتم ق)، تاريخ محمدي يا احسن التواريخ ساروي و...

    3. تك‌نگاري و بيان اقدامات يا سيرت اميران و سلاطين كه با تاريخ‌نگاري دودماني توأم مي‌شده است از ديگر انواع تاريخ‌نگاري است. مانند، سيرت جلال‌الدين مينكبري ( ؟) از محمد بن احمدسوي تاريخ مبارك غازاني( ؟) از خواجه‌ رشيد‌الدين فضل‌الله همداني، عالم‌آراي عباسي (؟) از اسكندر بيك‌منشي، جهانگشاي نادري (؟) از ميرزا مهدي‌خان استرآبادي و...

    4. برخي از تاريخ‌نگاري‌ها براي بيان وقايع خاص اختصاص يافته‌اند مانند تاريخ‌هاي مربوط به نهضت مشروطيت مانند تاريخ بيداري ايرانيان ميرزا محمد ناظم‌الإسلام كرماني(1280-1337ق) و آثار مربوط به نهضت ملي صنعت نفت.

    5. تاريخ‌نگاري محلي از مهم‌ترين انواع تاريخ‌نگاري است كه از شيوة خاصي پيروي نمي‌كند و در بيان آداب و رسوم، محيط فرهنگي، جغرافياي تاريخي و اوضاع اجتماعي يك بخش از ايران به ويژه در زمان نويسندة هر يك از اين تاريخ‌ها، اطلاعات مبسوطي ارائه مي‌دهد و گاه بيان سلسله‌هاي محلي را با عدم تمركزگرايي در بر‌مي‌گيرد هرات، بخارا، فارس، قزوين، كرمان، حوزة خليج فارس، خراسان، رويان و طبرستان، قم، اصفهان و… در اين نوع تاريخ‌نگاري صاحب آثار بسياري مي‌باشند.

    6. تاريخ‌نگاري منظوم نوعي مستقل اما در ارتباط با ديگر انواع تاريخ‌نگاري است كه نمونه‌هاي بسياري در ايران دارد مانند: غازان‌نامة خواجه نورالدين تبريزي (سدة هفتم ق)، تِمور (تيمور) نامه عبدالله هاتفي جامي (فوت 927م)، شاهنامة نادري از محمدعلي تولسي در دانشنامة جهان اسلام نام نويسنده را نظام‌الدين عشرت سيالكوتي نوشته‌اند (فردوسي ثاني) (سدة 12ق)، سالارنامه از ميرزا آقاخان كرماني و… . بي‌گمان شاهنامة فردوسي كه از منابع مهم در تاريخ منظوم اساطيري ايران است از مهم‌ترين اين نوع تاريخ‌نگاري است كه پيش از اسلام را در بر‌مي‌گيرد. تاريخ‌نگاري‌هاي منظوم بيشتر در قالب حماسي و توأم با توصيف‌هاي غير تاريخي تدوين شده‌اند اما در بررسي تاريخ ايران اهميت فراوان دارند.

http://portal.nlai.ir/EI/Wiki%20Pages/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%8A%D8%AE%E2%80%8C%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D9%8A%20%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86.aspx

0
3 سال پیش توسط: مینا سلطانی

 

ایران قاجاری نامی مستعار است که اشاره به دوره‌ای ۱۳۰ ساله از تاریخ ایران میان سال‌های ۱۱۷۵ تا ۱۳۰۴ خورشیدی و تحت سلطه دودمان قاجار دارد. نام‌های رسمی ایران در این دوره دولت عِلّیهٔ ایران و ممالک محروسه ایرانبود[۸][۹] و در جهان غرب مانند دوره‌های پیشین از ایران به عنوان پارس یاد می‌شد.[۱۰] بنیان‌گذار ایران قاجاری،آقامحمدخان قاجار است. او پس از فتح قفقاز و سرکوب کلیه امراء و حکام داخلی در تهران مستقر شد و آن را پایتخت نامید. آشنایی با تمدن غرب و معاهده‌های مهم موجب آغاز انقلاب مشروطه شد. بعد از انقلاب مشروطه که در زمان مظفرالدین شاه انجام شد، محمدعلی شاهپادشاه بعدی، با آن مخالفت کرد و مجلس را به توپ بست. کشمکش‌های داخلی و خارجی موجب ناآرامی در مملکت شد و آخرین پادشاه قاجار، احمدشاه قاجار بود که در سال ۱۳۰۴ برکنار شد و رضاشاه پهلوی شاه ایران شد.[۱۱]

ممالک محروسه ایران

 

دولت عِلّیهٔ ایران
ایران قاجاری

۱۷۹۶–۱۹۲۵

پرچم ایران قاجاری

پرچم دولتی ایران در واپسین سال‌های دوره فرمانروایی قاجاریان[۱]

نشان ملی ایران قاجاری

نشان ملی

سرود: سلام شاه

 


سلامتی دولت علیه ایران

 

نقشهٔ ایران در سدهٔ ۱۹ میلادی (مناطق هاشور خورده به رنگ قرمز در دوران سلطنت دودمان قاجار از ایران جدا شد)

نقشهٔ ایران در سدهٔ ۱۹ میلادی (مناطق هاشور خورده به رنگ قرمز در دوران سلطنت دودمان قاجار از ایران جدا شد)

وضعیتشاهنشاهی

پایتختتهران

زبان(های) رایج
زبان فارسی (زبان رسمی)[۲][۳]
زبان ترکی آذربایجانی(ادبیات درباری و زبان مادری)[۴]

حکومتپادشاهی مطلقه (۱۷۹۶–۱۹۰۶)
پادشاهی مشروطه (۱۹۰۶–۱۹۲۵)

شاهنشاه، خاقان[۵] 

• ۱۷۹۶–۱۷۹۷

آقامحمدخان قاجار[۶](نخستین)

• ۱۹۰۹–۱۹۲۵

احمدشاه قاجار (واپسین)

نخست‌وزیر 

• ۱۹۰۶

نصرالله مشیرالدوله(نخستین)

• ۱۹۲۳–۱۹۲۵

رضاخان سردارسپه(واپسین)

تاریخ 

• آغاز سلسله قاجار

۱۷۹۶

• عهدنامه گلستان

۱۸۱۳

• عهدنامه ترکمانچای

۱۸۲۸

• معاهده پاریس

۱۸۵۷

• پیمان آخال

۱۸۸۱

• جنبش مشروطه ایران

۱۹۰۶

• به قدرت رسیدن دودمان پهلوی

۱۹۲۵

واحد پولقران[۷]

پیشینپسین

زندیه

پادشاهی کارتلی-کاختی

افشاریان

امپراتوری درانی

خانات آذربایجان ایران

دودمان پهلوی

امپراتوری روسیه

امروز بخشی از

کشورهای امروز

تلاش برای پادشاهیویرایش

پس از شورش افغان‌ها و فروپاشی حکومت صفویه، شاه تهماسب دوم - پادشاه آواره صفوی - پس از مدتی بهمازندران گریخت و فتحعلی‌خان قاجار خدمت وی را پذیرفت. فتحعلی خان قاجار سردار سپاه تهماسب دوم شد و در حقیقت تهماسب بازیچه‌ای در دست فتحعلی خان بود. اما با پیوستن نادر به سپاه تهماسب، فتحعلی خان مقام پیشینش را از دست داد و در مشهد به تحریک نادر کشته شد.

پس از فتحعلی خان، پسر دوازده ساله‌اش محمدحسن‌خان قاجار جای او را گرفت؛ ولی نادر شاه افشار در زمان حکومتش برای جلوگیری از به قدرت رسیدن محمدحسن خان که در هنگام قتل پدر ۱۲ سال بیش نداشتیوخاری‌باشها که ساکنین بالادست رود گرگان بودند را به حکمرانی منصوب کرد تا بدین ترتیب با ایجاد شکاف و چندگانگی میان طوایف قاجار، نگران ناآرامی‌های داخلی نگردد و آشاغی باش‌ها زیر نظر حکومت ایشان گردند.

پس از مرگ نادرشاه در سال ۱۱۲۶ هجری خورشیدی، طایفه قاجارهای استرآباد به سردمداری محمدحسن خان در پی به دست آوردن پادشاهی برآمدند. اما در نهایت از کریم خان زند شکست خوردند و محمدحسن خان در نبرد با سپاه صادق خان زند کشته شد. فرزندان او از جمله آقامحمد خان و حسینقلی خان جهانسوز به عنوان گروگان در دربارزندیه نگهداری شدند. یک بار حسینقلی خان که از سوی کریم خان زند برای سرکوبی حاکم استرآباد فرستاده شده بود، در سمنان یاغی شد، ولی به دست زکی‌خان زند کشته شد.

تشکیل حکومت پادشاهی قاجاریهویرایش

نوشتار اصلی: آقامحمدخان قاجار

نقشه ایران در دوره قاجاریه از کتاب اطلس تاریخی ایران، نشر دانشگاه تهران

هنوز مراسم خاکسپاری کریم خان (۱۱۹۳هجری قمری) پایان نیافته بود که سران حکومت برای کسب قدرت به کشمکش پرداختند. سرانجام در سال ۱۲۰۳ هجری قمری لطفعلی خان فرزند جعفرخان به قدرت رسید. شش سالی که لطفعلی خان به ظاهر قدرت را در دست داشت جز درگیری با مخالفان کار دیگری نداشت. در این دوران کشمکش‌های داخلی زندیه باعث شده بود، سران ایل قاجار که در شمال ایران، نواحی گرگان و مازندران علی‌الخصوص در استرآباد نفوذ داشتند، به سوی گرفتن قدرت خیزبردارند و پس از آخرین درگیری‌های بین لطفعلی خان و آقامحمدخان، خان قاجار به شیراز لشکرکشی کرد و پایتخت آخرین بازمانده دودمان زند را محاصره کرد.

دو ماه محاصره، باعث کمبود مواد غذایی برای سربازان و چارپایان قجرها شد و آن‌ها به ناگزیر به تهران بازگشتند. لطفعلی خان به خیال پیشگیری از حمله مجدد وی به کرمان لشکرکشی کرد تا بر آنجا مسلط شود و راه نفوذ خان قاجار را سد کند. اما وی در این حمله موفق نبود و به شیراز بازگشت. این شکست سیاسی آثار بدی در درون نظام زندیه گذاشت و برخی سران و قدرتمندان درون حکومت به دلیل عدم کفایت لطفعلی خان به فکر توطئه علیه وی افتادند.

سرانجام با لشکرکشی آقا محمدخان به شیراز، با نوعی حیله جنگی لطفعلی خان شکست خورد و به کرمان گریخت. آقا محمد خان در سال ۱۲۰۶ هجری قمری در عمارت کلاه فرنگی شیراز به تخت نشست. طی دو سال بعد میان این دو رهبر نبردهای پراکنده یی رخ داد تا لطفعلی خان سرانجام در ۱۲۰۸ بر کرمان مسلط شد. این خبر آقامحمدخان را برانگیخت که کار وی را یکسره کند؛ لذا در تابستان همان سال وی با لشکری مجهز به کرمان حمله برد و پس از نه ماه از محاصره شهر در حالیکه اردوی قاجار به شدت خسته شده بود و خان قاجار قصد مراجعه به تهران و دست بردار شدن از حکومت زندیه را داشت، با خیانت عده‌ای از داخل شهر کرمان و بازکردن یکی از دروازه‌های شهر و با شکست لطفعلی خان کرمان را تسخیر کرد و به کشتار و قتل‌عام مردم آن دیار پرداخت. بسیاری از مردم را کور کرد و عده زیادی را به طرز فجیعی به قتل رساند. لطفعلی خان نیز که به بم گریخته بود توسط حاکم آنجا دستگیر و تسلیم آقا محمد خان شد. به دستور وی ابتدا لطفعلی خان را کور کرده و به طرز فجیعی به قتل رساندند. بدین سان سلسله زندیه به نقطه پایان خود رسید.

اقدامات و رخدادهای مهم در دوران حکومت قاجاریهویرایش

در زمان این دودمان حکومت‌های استانی در مناطق گوناگون سرزمین ایران با جنگ یا مصالحه از میان رفتند و جای خود را به سامانه‌ای فدرالی با تبعیت از دولت مرکزی دادند و «کشور» ایران به مفهوم مدرن برای اولین بار شکل گرفت.[۱۲][۱۳] رنگ‌ها و ترتیب آن‌ها در پرچم کنونی ایران در زمان زمان پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار و در زمان صدارت امیرکبیر مدون گردید و برای اولین بار نیز در دوران صدارت امیرکبیر به سال ۱۸۴۹ در سفارت ایران در لندن، پرچم شیر و خورشید ایران برافراشته شد.

هم‌زمان با دوران حکومت قاجاریه که مصادف با اوجانقلاب صنعتی در اروپا بود، ایران با دنیای غرب آشنا گردید. بسیاری از دستاوردهای دنیای صنعتی همچون کارخانه‌های تولید انبوه، تولید الکتریسیته، چاپخانه، تلگراف، تلفن، چراغ برق، شهرسازی مدرن، راهسازی مدرن، خط آهن، سالن اپرا (که در ایران به سالن تعزیه تغییر کاربری داد) در کشورهای صنعتی بوقوع پیوسته بودند، بنابراین در ایران نیز تلاش گردید که مشابه آن‌ها به اجرا گذاشته یا احداث گردد. تمامی اولین اقدامات در جهت مدرنیزاسیون با کوشش‌های عباس میرزا در تبریز آغاز شد اما به علت مرگ نابه هنگام وی عقیم ماند و بعدها امیرکبیر این اقدامات را در تهران پی گرفت. مدرسه دارالفنون در زمان صدارت امیرکبیر، در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسهٔ جدید ایران بود. شاهزادگان قاجار نخستین دانشجویان دارالفنون بودند. در دارالفنون اصول علمی جدید و دانش‌های مهندسی، پزشکی و فنون به جوانان آموزش داده می‌شد و بسیاری از معلم‌های آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چون اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند.[۱۴] اعزام اولین گروه‌ها از دانشجویان ایرانی به اروپا جهت تحصیل در شاخه‌های پزشکی و مهندسی در زمان حکومت قاجاریه و توسط عباس میرزا انجام پذیرفت.

در طی قرارداد بازسازی ارتش ایران جهت مقابله با ارتش امپراتوری روس در زمان حکومت فتحعلی‌شاه قاجار و پس از قرارداد نظامی‌اش با ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسهبازسازی ارتش با روش مشق و تجهیز آن به جنگ‌افزار نوین اروپایی آغاز شد. در دوره قاجاریه با همت و تلاش عباس میرزا و سپس امیر کبیر، سازمان ارتش ایران مجدداً به صورت منسجم و هماهنگی درآمد و ارتش ایران به ده تومان تقسیم شد که هر تومان متشکل از چهار تا یازده فوج و فرمانده هر فوج یک سرتیپ بود. بعد از شکست ایران از روسیه و تشکیل دیویزیون قزاق در ایران، به‌طور کلی نیروی زمینی ارتش را بخش‌های زیر تشکیل می‌دادند:

۱- قشون جنوب ایران

۲- دیویزیون قزاق

۳- بریگاد مرکزی

۴- نظام ایالات و ولایات

۵- قوای داوطلب شرقی

۶- ژاندارمری

۷- امنیه و قوای مشابه

۸- پلیس منظم

۹- پلیس ایالات و ولایات.

در زمان این سلسه و بعد از کشمکش بسیار بین شاهان قاجار و آزادی خواهان، جنبش مشروطه در ایران برپا شد و سرانجام ایران دارای مجلس (پارلمان) شد و بخشی از قدرت شاه به مجلس واگذار گردید. احمد کسروی می‌نویسد: «در زمان قاجار، ایران بسیار ناتوان گردید و از بزرگی و جایگاه و آوازه آن بسیار کاسته شد و انگیزه این بیش از همه یک چیز بود و آن اینکه جهان دیگر شده و کشورها به تکان آمده، ولی ایران به همان حال پیشین خود بازمی‌ماند.». کسروی در ادامه می‌افزاید: «اینان خود کاری نمی‌کردند و دیگران را هم نمی‌گذاردند. در زمان محمدشاه قاجار، میرزا ابوالقاسم قائم مقام وزیر کاردانی بود و به شایستگی کارها را پیش می‌برد؛ ولی محمد شاه او را کشت و جایش را به حاجی میرزا آقاسی داد. در زمان ناصرالدین شاه، میرزا تقی خان امیرکبیر به پیراستن و آراستن ایران می‌کوشید …، ولی ناصرالدین شاه او را کشت …، سپس هم حاجی میرزا حسین خان سپهسالار به کارهایی برخاست …، ولی ناصرالدین شاه او را نگه نداشت و مردم نیز ارج او و کارهایش را ندانستند». از اوائل پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار ناخشنودی مردم از ستم وابستگان حکومت رو به افزایش بود. تأسیس دارالفنون و آشنایی تدریجی ایرانیان با تغییرات و تحولات جهانی، اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی را نیرو بخشید.[۱۵] کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزا رضا کرمانی که آشکارا انگیزه خود را قطع ریشه ظلم و نتیجه تعلیمات سیدجمال الدین دانسته بود، کوشش بیشتر در روند مشروطه خواهی را سبب شد.[۱۶]

https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%82%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%B1%DB%8C

loader

لطفا شکیبا باشید ...