سلام ببخشید الکل چگونه کشف شد و کاشفش که بود
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
ابوبکر زکریای رازی
یک طرح مدرن از نیمرخ رازی
زادهٔابوبکر محمّد بن زکریا رازی۲۴۳ خورشیدی
شعبان ۲۵۱
۲۷ اوت ۸۶۵
ری، ایران
درگذشت۹ آبان ۳۰۴
۵ شعبان ۳۱۳
۳۱ اکتبر ۹۲۵
ری، ایران[۱]
ملیتایرانی
شاگردیحیی بن عدی
استاد
ابوبکر محمّد بن زَکَریا رازی (۲۵۱ ه. ق – ۳۱۳ ه.ق معادل ۲۴۳−۳۰۴ ه.ش)[۵] همهچیزدان،[۶] پزشک، فیلسوف و شیمیدان ایرانی[۷][۸][۹] است. رازی آثار ماندگاری در زمینهٔ پزشکی و شیمی و فلسفه نوشتهاست و بهعنوان کاشف الکل، جوهر گوگرد (اسید سولفوریک)[۱۰] و نفت سفید[۱۱] مشهور است. وی همچنین دربارهٔ کیهانشناسی، منطق و ریاضیات نیز آثاری دارد.[۱۲]
بهگفتهٔ جرج سارتن، که به پدر علم تاریخ مشهور است، رازی «بزرگترین پزشک ایران و جهان اسلام در زمان سدههای میانه بود». پرویز اذکایی و جوئل کریمر در کتاب احیای فرهنگی در عهد آل بویه رازی را شخصیتی دانستهاند که بر قلهٔ انسانگرایی ایرانی ایستادهاست.[۱۳]
به پاس زحمات فراوان رازی در داروسازی روز پنجم شهریورماه (۲۷ اوت)، روز بزرگداشت رازی شیمیدان بزرگ ایرانی و روز داروساز نامگذاری شدهاست.
نام وی محمد و نام پدرش زکریا و کنیهاش ابوبکر است. هر چند ابوبکر نام است و به عنوان کنیه استفاده نمیشود. مورخان شرقی در کتابهایشان او را محمد بن زکریا رازی خواندهاند، اما اروپاییان و مورخان غربی از او به نامهای رازس Rhazes=razes و الرازی Al-Razi در کتابهای خود یاد کردهاند. بهگفتهٔ ابوریحان بیرونی وی در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی و ۲۴۴ شمسی) در ری زاده شد و دوران کودکی و نوجوانی و جوانیاش در این شهر گذشت. چنین شهرت دارد که در جوانی عود مینواخته و گاهی شعر میسرودهاست. بعدها به زرگری و سپس به کیمیاگری روی آورد. وی در سنین بالا علم پزشکی را آموخت. بیرونی معتقد است او در ابتدا به کیمیا اشتغال داشته و پس از آن که در این راه چشمش بر اثر کار زیاد با مواد تند و تیزبو آسیب دید، برای درمان چشم به پزشکی روی آورد.[۱۴] در کتابهای مورخان اسلامی آمدهاست که رازی پزشکی را در بیمارستان بغداد آموختهاست. در آن زمان، بغداد مرکز بزرگ علمی دوران و جانشین دانشگاه جندیشاپور بودهاست و رازی برای آموختن علم به بغداد سفر کرد و مدتی نامعلوم در آنجا اقامت گزید و به تحصیل علم پرداخت و سپس ریاست بیمارستان «معتضدی» را بر عهده گرفت. پس از مرگ معتضد، خلیفهٔ عباسی، به ری بازگشت و عهدهدار ریاست بیمارستان ری شد و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران مشغول بود. رازی در آخر عمرش نابینا شد، دربارهٔ علت نابینا شدن او روایتهای مختلفی وجود دارد؛ بیرونی سبب کوری رازی را کار مداوم با مواد شیمیایی چون بخار جیوه میداند.
رازی در سال ۳۱۳ (قمری)[۱۵] (۳۰۴ شمسی) در ری درگذشت.[۱۶] مکان اصلی آرامگاه رازی تا امروز ناشناخته ماندهاست.[۱]
کتابهایی در تقبیح مذاهب و در باب روشهای شیادی پیامبران، به رازی منسوب است که اگرچه امروز خودشان موجود نیستند، اما بخشهایی از آنها در آثار دیگران بحث و بررسی شدهاند. به گفتهٔ بیرونی، رازی نه تنها اسلام که تمامی مذاهب را تقبیح کرد. او تمامی کسانی را که از ابتدا ادعای پیغمبری کردند، شیادانی میدانست که در بهترین حالت بیماری روانی داشتهاند. وی همچنین قرآن را مجموعهای از افسانههای سراسر تناقض میخواند که هیچ اطلاعات مفید و بدردبخوری ندارد.[۱۷][۱۸][۱۹] هانری کربن در مقدمهای که بر جامعالحکمتینِ ناصرخسرو نوشته (بخشی از آن با نامِ «نقد آراء محمد زکریا رازی در جامعالحکمتین» به فارسی ترجمه شدهاست)، میگوید وی نبوت و وحی را نفی میکرد و ضرورت آن را نمیپذیرفت.[۲۰] در تفکر رازی همهٔ انسانها قدرت و توانایی رسیدن به معرفت و دانایی را دارند، و لذا از لحاظ توانایی کسب معرفت با هم برابرند و بر یکدیگر هیچ برتریای ندارند. از دیدگاه او مقتضای حکمت و رحمت الهی این است که انسانها همگی به منافع و مضار خود صاحب علم باشند و اگر خدا قومی را به نبوت اختصاص دهد، به این معناست که آنها را بر دیگر انسانها برتری داده و این برتری باعث جنگ و دشمنی و در نهایت هلاکت انسانها میشود که این با حکمت و رحمت الهی سازگاری ندارد.[۲۱] کتب زیر به این اعتقاد وی اشاره دارند.[۲۲][۲۳]
دو کتاب بالا اکنون در دست نیست. اما جنیفر مایکل در کتابش نقلقولهایی از کتب بالا میآورد.[۲۷] همچنین احمد بیرشک مینویسد: «از تعلیمات او این بود که همهٔ آدمیان سهمی از خرد دارند که بتوانند نظرهای صحیح دربارهٔ مطالب عملی و نظری بهدست آورند، آدمیان برای هدایت شدن به رهبران دینی نیاز ندارند؛ درحقیقت دین زیانآور است و مسبب کینه و جنگ. نسبت به همهٔ مقامات همهٔ سرزمینها شک داشت».[۲۸]
رازی دربارهٔ قرآن میگوید:
تو ادعا میکنی که معجزهای که [نبوت محمد را اثبات میکند] حاضر و در دسترس است، یعنی قرآن. تو میگویی که هر کس انکارش میکند یکی مشابه اش را بیاورد. در واقع ما میتوانیم هزاران مشابه اش را بیاوریم از آثار لفاظان، فصیح گویان و شاعران که بسیار بهتر از قرآن جملهبندی شدند و مفاهیم را موجزتر میرسانند. آنها معانی را بهتر میرسانند و وزن شعری بهتری دارند. آنچه تو میگویی ما را شگفت زده میکند. تو دربارهٔ کتابی سخن میگویی که [مشتی] افسانهٔ باستانی را بازگویی میکند و در عین حال سراسر تناقض است و هیچ اطلاعات یا توضیح مفید و بهدردبخوری ندارد و آنگاه تو میگویی چیزی شبیه آن بیاور؟[۲۹][۳۰][۳۱]
وی را هیچگاه به دلیل دیدگاههای ضددینی که داشت زندانی یا اعدام نکردند اما نوشتارهای دینیش مورد سانسور قرار گرفتند و از میان رفتند.[۱۲] گروهی معتقدند این تفکرات رازی موجب خشم علمای اسلامی علیه او شد و او را ملحد خواندند و آثار او را رد کردند و دست به نابودی آنها زدند. ابوحاتم رازی در کتاب اعلام النبوه نوشتهاست که این ملحد با عقل معیوب و نفس و رأی ضعیف خود کلامی در ابطال نبوت تصنیف کردهاست.[۳۲] کسانی چون ناصرخسرو، ابن حزم و موسی بن میمون او را نادان و مهوس بیباک و سخنان او را دعاوی و خرافات بیدلیل، هوس و هذیانات خواندهاند.[۳۳] ابن قیم الجوزیه میگوید: «رازی از هر دینی بدترین چیزهای آن را برگزید و کتابی در ابطال نبوات و رسالهای در ابطال معاد تألیف کرد و مذهبی ساخت که از مجموع عقائد زندیقان عالم ترکیب یافته بود».[۳۴] افراد زیادی بر باورهای رازی رد نوشتهاند و برخی از باورهای رازی را در این ردیهها نقل کردهاند. ذبیحالله صفا از ۱۲ نفر که بر آرای رازی رد نوشتهاند نام میبرد.[۳۵]
برخی از محققین،[کدام؟] در رد بیدینی وی اظهار میدارند که در کتابهای مهم او مانند «الحاوی» عبارات فراوانی وجود دارد که مسلمان بودن او را تأیید میکند در ظاهر آثار باقی مانده از او که مسلّماً از تألیفاتش میباشد، عبارتی که مبیّن اعتقاد رازی به عدم نیاز به نبوّت و وحی و شریعت باشد، دیده نشد، بلکه بر خلاف آن، عبارات و کلمات زیادی در آنها وجود دارد که اعتقادش به اسلام را میتوان از آنها برداشت کرد. تنها منبعی که برای شناخت این جنبه از اعتقادات رازی در دست است، کتاب «اعلام النبوه» اثر ابوحاتم رازی دانشمند اسماعیلی همزمان با محمد (بن زکریا) رازی است؛ البته، در این کتاب نامی از رازی نیست، بلکه موارد نقل قول شده منسوب به رازی با جملهٔ «قال الملحد» بیان گشتهاست.[۳۶] باور این گروه مبنی[کدام؟] بر عدم الحاد محمد بن زکریا رازی و حتی دین دار یا شیعه بودن وی؛ بر استدلالهای استوار است که برخی از آنها عبارتاند از:[۳۷][۳۸][۳۹]
مطهری در تألیفات خود اظهار داشته که چون تمام کتابهای رازی در دسترس نیست، نمیتوان پیرامون او اظهار نظر قطعی کرد، اما از مجموعه قرائن به دست میآید که او منکر نبوت نبوده، بلکه با مدعیان دروغین نبوت در ستیز بودهاست. محال است مناظرات رازی با ابوحاتم در منزل یکی از بزرگان ری و در حضور اکابر و بزرگان شهر پیرامون ابطال اصل نبوت باشد و او همهٔ مذاهب را باطل اعلام کند و سپس در کمال احترام نیز زیست نماید. رازی سخت پایبند توحید و معاد و اصالت روح و بقای آن بودهاست و چگونه ممکن است کسی که اصول مبدأ و معاد را قبول دارد، نبوت را انکار کند، بلکه از آثار او به دست میآید که اندیشهٔ امامت، ذهن او را به خود مشغول کرده بودهاست و بدیهی است که اندیشهٔ امامت با منکر نبوت همراه نیست. به عقیدهٔ مطهری، استدلالهایی که به رازی در نفی نبوت نسبت داده شدهاست، آنقدر ضعیف است که در شأن مقام علمی او نیست. او احتمال شیعه بودن رازی را منتفی نمیداند بلکه بیان میکند؛ بعید نیست که رازی تا حدودی طرز تفکر شیعی امامی داشتهاست و همهٔ متفکرانی که چنین اعتقادی داشتند، از سوی دشمنان شیعه، به کفر متهم میشدند.[۴۰][۴۱]
نویسندهٔ خزینة الأصفیاء، او را از اکابر صوفیه میشمارد که پیوسته از خوف خدا در گریه بود. غلام سرور هندی در تاریخ وفات او سرودهاست:
چون شد از دنیا به فردوس برینحضرت بوبکر رازی اهل راز
وصل او بوبکر محبوب حبیبهست هم صوفیّ کامل پاکباز
هر یک از جملههای «ابوبکر محبوب حبیب» و «صوفی کامل پاکباز» ازنظر ابجدی ۳۱۰ است که ـ به گفتهای ـ اشاره به سال فوت اوست.[۴۲][۴۳]
وی همچنین انتقاداتی بر ادیان دیگر دارد. از جمله آثار انتقادی وی نسبت به ادیان دیگر، کتابی در «رد سیسن ثنوی» (ردی بر مانویت) است.[۴۴]
مهمترین سند تاریخی دربارهٔ تولد و مرگ رازی کتاب فهرست کتب رازی نوشتهٔ ابوریحان بیرونی است. در این کتاب، تولد رازی در ماه شعبان ۲۵۱ (قمری) ه.ق (سپتامبر ۸۶۵ م)(۲۴۴ شمسی) و مرگ او در پنجم شعبان ۳۱۳ ه.ق (۳۱ اکتبر ۹۲۵ م) (۳۰۴ شمسی) ثبت شدهاست. ضمناً «در این رساله ابوریحان علاوه بر آنکه صریحاً تاریخ تولد و وفات رازی را متذکر شده، مدت عمر او را به سال قمری شصتودو سال و پنج روز و به شمسی شصت سال و دو ماه و یک روز بهطور دقیق آوردهاست.»[۴۵]
رازی، مردی خوشخو و در تحصیل کوشا بود. وی به بیماران توجه خاصی داشت و تا زمان تشخیص بیماری دست از آنها برنمیداشت و نسبت به فقرا و بینوایان بسیار رئوف بود. رازی، برخلاف بسیاری از پزشکان، که بیشتر مایل به درمان پادشاهان و امرا و بزرگان بودند، با مردم عادی بیشتر سروکار داشتهاست. ابنالندیم در کتاب الفهرست خود میگوید: «تفقد و مهربانی به همه کس، بهویژه فقرا و بیماران داشته، از حالشان جویا، و به عیادتشان میرفت و مقرریهای کلانی برای آنها گذاشتهبود.»[۴۶] رازی، در کتابی به نام صفات بیمارستان، این عقیده را ابراز میدارد که هر کس لایق طبابت نیست و طبیب باید دارای صفات و مشخصههای ویژهای باشد.[۴۷] رازی دربارهٔ جاهل عالمنما افشاگریهای متعددی صورت دادهاست و با افراد کمسواد که خود را طبیب مینامیدند و اطرافیان بیمار که در طبابت دخالت میکردند بهشدت مخالفت میکرد و بههمینسبب مخالفانی داشت.[۴۸]
نوشتار اصلی: فهرست شاگردان محمد زکریای رازی
دربارهٔ استادان و پیشکسوتهای رازی میان کارشناسان و تاریخنویسان اتفاق نظر وجود ندارد. گروهی او را در پزشکی شاگرد علی بن ربن طبری و در فلسفه شاگرد ابوزید بلخی میدانند و ابوالعباس نیشابوری را استاد وی در گیتیشناسی میپندارند[۴۹] اما عدهای دیگر بنا بر شواهد و دلایلی این موضوع را رد میکنند. ناصرخسرو در زادالمسافرین صفحهٔ ۹۸ از شخصی به نام ایرانشهری بهعنوان «استاد و مقدم» محمد زکریا نام میبرد اما هیچ نشانی از این شخص بهدست نیامدهاست. از این نامها به عنوان شاگردان رازی یاد شدهاست: یحیی بن عدی، ابوالقاسم مقانعی، ابن قارن رازی، ابوغانم طبیب، یوسف بن یعقوب، محمد بن یونس و ابوالحسن طبری.
نوشتار اصلی: فهرست آثار محمد زکریای رازی
درمورد آثار رازی در لغتنامهٔ دهخدا آمدهاست: ابنالندیم در کتاب «الفهرست» خود تعداد آثار رازی را یکصد و شصت و هفت و ابوریحان بیرونی در کتاب فهرست کتب کتاب در ریاضیات و نجوم، ۷ کتاب در تفسیر و تلخیص و اختصار کتب فلسفی یا طبی دیگران، ۱۷ کتاب در علوم فلسفی و تخمینی، ۶ کتاب در در مافوق الطبیعه، ۱۴ کتاب در الهیات، ۲۲ کتاب در کیمیا، ۲ کتاب در کفریات، ۱۰ کتاب در فنون مختلف که جمعاً بالغ بر یکصد و هشتاد و چهار مجلد میشود و ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء فی طبقات الاطباء دویست و سی و هشت کتاب از برای رازی برمیشمارد. محمود نجمآبادی استاد دانشگاه تهران کتابی به عنوان «مولفات و مصنفات ابوبکر محمد بن زکریا رازی» نوشتهاست که در سال ۱۳۳۹ بهوسیلهٔ انتشارات دانشگاه تهران چاپ شدهاست؛ در این کتاب فهرستهای ارائه شده توسط ابن الندیم و ابوریحان بیرونی و ابن قفطی و ابن اصیبعه با یکدیگر تطبیق داده شدهاست و در مجموع دویست و هفتاد و یک کتاب و رساله و مقاله فهرست شدهاست.
الحاوی • الکناش المنصوری • المرشد • من لایحضره الطبیب • کتاب الجدری و الحصبه • دفع مضار الاغذیه • الابدال و …
رازی پزشکی عالیقدر بود و در زمان خود شهرت بهسزایی داشت. رازی از زمرهٔ پزشکانی است که بعضی از عقاید وی در درمانهای امروزی نیز بهکار میرود، به ویژه در درمان بیماران با مایعات و غذا. پزشکان و پژوهشگران از کتابها و رسالات رازی در سدههای متمادی بهرهها بردهاند. ابنسینا رازی را در طب بسیار عالیمقام میداند و میتوان گفت برای تألیف قانون از الحاوی رازی استفاده فراوان کردهاست.
رازی و بیمارستان
ابن خلکان، کاستیلیونی و … از رازی به عنوان سر دستهٔ پزشکان عملی و کلینیسین نامبردهاند.[۵۰]
رازی و آزمایشهای پزشکی
میتوان گفت که رازی جزو اولین پزشکانی است که تجربه و آزمایش را وارد علم طب کردهاست.[۵۱]
استحالات شیمیایی به عنوان دارو
چنانکه میدانیم رازی قبل از طب به کیمیا مشغول بود و اطلاعات زیادی دربارهٔ مواد داشتهاست. او اولین کسی است که استحالات شیمیایی را وارد طب کردهاست.[۵۲]
رازی اولین کسی است که تشخیص تفکیکی بین آبله و سرخک را بیان داشتهاست.[نیازمند منبع] وی در کتاب آبله و سرخک خود به علت بروز آبله پرداخته و سبب انتقال آن را عامل مخمر از راه خون دانستهاست و ضمن معرفی آبله و سرخک بهعنوان بیماریهای حاد، نشانههایی از بیخطر یا کشنده بودن آنها را بیان میدارد و برای مراقبت از بیمار مبتلا به این بیماریها روشهایی را توصیه میکند از جمله به عنوان اولین طبیب استفاده از پنبه را در طب آورده و به منظور زخم نشدن بدن بیماران آبلهای از آن بهره میبرده و در مراقبت از چشمها و پلک و گلو و بینی این بیماران توصیه فراوان کردهاست. در کتاب آبله و سرخک رازی در مورد آبله و سرخک چه قبل از ظهور بیماری و چه بعد از آن و جلوگیری از عوارض بیماری به اندامهای بدن تدابیری آورده شدهاست.
رازی اسراف در دارو را بسیار مضر میداند، وی معتقد بودهاست تا ممکن است مداوا با غذا و در غیر اینصورت با داروی منفرد و ساده وگرنه با داروی مرکب به عمل آید. رازی میگوید: «هرگاه طبیب موفق شود بیماریها را با غذا درمان کند، به سعادت رسیدهاست.»[۵۳]
نقاشی غربی از رازی درحال دیدن قاروره (شیشهٔ ادرار) حاوی نمونه ادرار بیمار
وی بسیاری از داروها را روی جانوران آزمایش کرده و آثار آنها را ثبت و تشریح کردهاست و سپس برای بیماران تجویز میکردهاست.
اگرچه رازی به عنوان پزشک مشهور است اما بعضی از مورخان او را به نام «جراح» میشناسند. از مطالعهٔ آثار وی چنین برمیآید که در جراحی صاحبنظر بودهاست. وی دربارهٔ «سنگ کلیهها و مثانه» کتابی نوشته و در آن تأکید کردهاست در صورتی که درمان سنگ مثانه با راههای طبی مقدور نباشد، باید به عمل جراحی پرداخت و در این کتاب از اسبابی که با آن عمل سنگ مثانه را انجام میداده، نام بردهاست. رازی اولین طبیب یا پزشکی است که در عالم طب از سل مفصلی انگشتان صحبت کردهاست. در شکستهبندی و دررفتگیها قدمهایی برداشته و آثاری از خود به جا گذاشتهاست.
رازی از اولین افرادی است که بر نقش خوراک در تندرستی و درمان پافشاری بسیار دارد. رازی کتابی دربارهٔ خوراک دارد به نام «منافعالاغذیه و مضارها» که یک دورهٔ کامل بهداشت خوراک است و در آن از خواص گندم و سایر حبوبات و خواص و ضررهای انواع آبها و شرابها و مشروبات غیرالکلی و گوشتهای تازه و خشک و ماهیها و… سخن گفتهاست و فصلی در باب علل و جهات اشتها و گوارش غذا و ورزش و غذاهای گوارا و پرهیزهای غذایی و مسمومیتها دارد.
نخستین نوشتهٔ اختصاصی و مستقل راجع به بیماریهای کودکان به محمد بن زکریای رازی نسبت داده شدهاست و از این رو برخی همانند مورخ انگلیسی سایریل الگود او را پدر پزشکی کودکان قلمداد کردهاند.[۵۴]
برگ نخست کتاب رازی در پزشکی
رازی تحصیل شیمی را پیش از پزشکی شروع کردهاست و در آن آثاری چشمگیر از خود برجا گذاشتهاست. بیشتر تأثیر رازی در شیمی طبقهبندی او از مواد است. وی با آنکه کیمیاگری را باور دارد، پایهگذار شیمی نوین است؛ «هر چند که بعضی کیمیاگران معاصر در ایران نوعی از تبدل ناقص فلزات را به طلا «تبدل رازی» مینامند؛ ولی چون رازی از دیدگاه مراحل بعدی علم در نظر گرفته شود، باید او را یکی از بنیانگذاران علم شیمی بدانیم.»[۵۵] در کتاب «سرّ الاسرار» او میخوانیم که مواد را به دو دستهٔ فلز و شبه فلز (به گفتهٔ او جسد و روح) تقسیم میکند و اگر در این زمینه اشتباهاتی میکند، چندان گریزی از آن ندارد. برای نمونه جیوه را شبهفلز میخواند در صورتی که فلز بودن جیوه اکنون آشکار است.
کشفهای بسیار به رازی نسبت داده میشود از جمله:
رازی مانند جالینوس باور داشت که یک پزشک برجسته باید یک فیلسوف نیز باشد.[۱۲] رازی از تفکرات فلسفی رایج عصر خود که فلسفهٔ ارسطویی- افلاطونی بود، پیروی نمیکرد و عقاید خاص خود را داشت که در نتیجه مورد بدگویی اهل فلسفه همعصر و پس از خود قرار گرفت. رازی را میتوان برجستهترین چهرهٔ خردگرایی و تجربهگرایی در فرهنگ ایرانی نامید. وی در فلسفه به سقراط و افلاطون متمایل بود و تأثیراتی از افکار هندی و مانوی در فلسفهٔ وی به چشم میخورد. با این وجود هرگز تسلیم افکار مشاهیر نمیشد بلکه اطلاعاتی را که از پیشینیان بدست آورده بود مورد مشاهده و تجربه قرار میداد و سپس نظر و قضاوت خود را بیان میدارد و این را حق خود میداند که نظرات دیگران را تغییر دهد یا تکمیل کند. از آراء رازی اطلاع دقیقی در دست نیست جز در مواردی که در نوشتههای مخالفان آمدهاست. در نظر رازی جهان جایگاه شر و رنج است اما تنها راه نجات، عقل و فلسفهاست و روانها از تیرگی این عالم پاک نمیشود و نفسها از این رنج رها نمیشوند مگر از طریق فلسفه… در فلسفه اخلاق رازی مسئلهٔ لذت و رنج اهمیت زیادی دارد. از دید وی لذت امری وجودی نیست، یعنی راحتی از رنج است و رنج یعنی خروج از حالت طبیعی بهوسیلهٔ امری اثرگذار و اگر امری ضد آن تأثیر کند و سبب خلاص شدن از رنج و بازگشت به حالت طبیعی شود، ایجاد لذت میکند.
ویژگی رازی در این بود که بنای فلسفهاش را نه بر مبنای دو فرهنگ مسلط یونانی و اسلامی، که بر مبنای فلسفهٔ ایرانی و بابلی و هندی پایهگذاری کرده بود. مهمترین سؤال فلسفی او این بود: «اگر خداوند خالق جهان است، چرا پیش از خلق جهان، جهان را خلق نکرد؟»[۵۶]
در مابعدالطبیعه رازی پنج اصل وجود دارند که قدیم هستند و همین موجب شد که مسلمانان او را «دهری» بدانند: خالق، نفس کلی، هیولی اولی (ماده اولیه)، مکان مطلق، و زمان مطلق یا دهر.[۵۷]
کیهانشناسی رازی بر ۵ اصل ابدی استوار است: خالق، روح، فضا، زمان و ماده. در این سیستم خدا را نوعی «خالق» در نظر میگیرد که از «هیچ چیز» ایجاد نمیکند بلکه او ابتدا یک ماده پیش ماده را شکل میدهد، که به شیوهٔ اتمی تصور میشود.[۱۲]
مجسمهٔ محمد بن زکریا رازی در چهارطاقی دانشمندان ایرانی، وین، دفتر سازمان ملل متحد
دولت جمهوری اسلامی ایران در ژوئن ۲۰۰۹ به عنوان نشانی از پیشرفت علمی صلحآمیز ساختمان-مجسمهای به شکل چهارتاقی که ترکیبی از سبکهای معماری و تزئینات هخامنشی و اسلامی در آن دیده میشود را به دفتر سازمان ملل متحد در وین هدیه داد که در محوطهٔ آن در سمت راست ورودی اصلی قرار داده شدهاست. در این چهارتاقی مجسمههایی از چهار فیلسوف ایرانی خیام، ابوریحان بیرونی، زکریا رازی و ابوعلی سینا قرار دارد.[۵۸]
انستیتو رازی در استان البرز و دانشگاه رازی در کرمانشاه به افتخار وی نامگذاری شدهاند. ۵ شهریور مصادف با سال روز تولد محمد بن زکریا رازی در ایران به عنوان روز داروساز نامگذاری شدهاست.[۵۹]
یکی از محورهای مورد بحث در سمینار ریشناسی (۹ و ۱۰ بهمن ۱۳۷۳) مدفن محمد بن زکریای رازی بود و نویسندگانی مانند بیژن شهرامی معتقد بودند که احتمالاً محوطهٔ تاریخی برج طغرل آرامگاه وی است.[نیازمند منبع]
احمد ابوحمزه، ریشناس، محل دفن رازی را در امامزاده شعیب شهرری میداند.[۶۰]
زکریای رازی (نمایشنامه)، عبدالحی شماسی، نشر قطره، ۱۳۸۵، شابک: 0-627-341-964-978:ISBN.
همچنین مطالب این بخش براساس منابع و مآخذ کتابهای «محمد زکریا رازی»[۶۱] و «حکیم رازی»[۶۲] تنظیم شدهاست.
محمد زکریا رازی فیلسوف، عالم طبیعی، شیمیدان و پزشک بزرگ ایران اسلامی و ملقب به جالینوس المسلمین از مفاخر مشاهیر جهان و یکی از نوابغ روزگار قدیم است. مورخان شرقی در کتاب هایشان او را محمد بن زکریای رازی خوانده اند، اما اروپائیان و مورخان غربی از او به نام های رازس و رازی در کتاب های خود یاد کرده اند.
به گفته ابوریحان بیرونی وی در شعبان سال 251 هجری (865 میلادی) در ری متولد شده و دوران کودکی و نوجوانی و جوانی اش دراین شهر به تحصیلات در فلسفه و ریاضیات و نجوم و ادبیات پرداخت. چنین شهرت دارد که در جوانی عود می نواخته و گاهی شعر میسروده است. بعدها به کار زرگری مشغول شد و پس از آن به کیمیاگری روی آورد، وی در سنین بالا علم طب را آموخت.
ابوریحان بیرونی معتقد است او در ابتدا به کیمیا اشتغال داشته و سپس در اثر کار زیاد با مواد تند، تیز و بو چشمش آسیب دید، وی برای درمان چشم به پزشکی روی آورد. رازی در سی سالگی به بغداد رفت و چون بر بیمارستان مقتدر گذر کرد به طب دلبستگی یافت و به تحصیل این علم پرداخت و چون در آن چیره دست شد، به ری بازگشت و به خدمت منصوربن اسحاق حاکم ری در آمد و سرپرست بیمارستان ری شد. بعدها به بغداد رفت و ریاست بیمارستان مقتدر را بر عهده گرفت و شهرت وی در بغداد به جایی رسید که سابقه نداشت.
از مهم ترین آثار او یکی «الحاوی» است که به نظر از «قانون» ابن سینا مهمتر است.
این کتاب چند قرن مورد مطالعه و مراجعه، بلکه تنها کتاب اصلی درسی طب به شمار می رفته است و بزرگترین دانشنامه پزشکی است. الحاوی دائره المعارفی بوده که اکنون تمام آن در دست نیست. محمد رازی این کتاب را به صورت یادداشت های متعددی تهیه کرده بود و بعد از مرگ وی به دستور ابن عمید از روی یادداشت های او کتاب را استنساخ و تنظیم کردند. مقدار زیادی از نتایج آزمایش ها و مطالعات رازی در این کتاب جمع است. شیوه رازی در این کتاب چنین بوده که در آن نظریه های پزشکی طبیبان پیش از خود را با ذکر منبع و بدون تغییر گردآوری کرده است. ابوعلی سینا در تالیف قانون از این کتاب بهره فراوان برده است. این کتاب در 1297 میلادی به لاتین ترجمه شده و بارها در اروپا تجدید چاپ شد و جز کتاب های دانشکده پزشکی پاریس در 1395 بود.
اثر دیگر رازی «طب المنصوری» است که به نام منصور بن اسحاق حاکم ری تألیف و تنظیم شده است. طب المنصوری و برخی از رساله های طبی دیگر محمد رازی به زبان لا تین ترجمه و چاپ شده و مورد استفاده اروپاییان بوده است.
در این کتاب رازی از تشریح استخوان ها و عضلات، مغز، قلب، چشم، کلیه و مثانه، دستگاه گوارش، ستون فقرات و زوائد و سوراخ های آن، نخاع و غیره سخن گفته است. در مجموع این کتاب حاوی 10 مقاله در توضیح مفاهیم پایه ای پزشکی است و بعد از الحاوی مهمترین کتاب پزشکی وی است.
مقالهی ۹ام آن با نام «دربارهی درمان همه بیماریها از فرق سر تا نوک پا» بسیار مورد توجه بوده است و به طور جداگانه نیز در اروپا به چاپ رسیده است. این کتاب نخستین کتاب پزشکی چاپ شده به شیوه گوتنبرگ است.
کتاب «من لا یحضره الطبیب» اثر دیگر وی شامل دستورهای ساده برای معالجات گوناگون است.
کتاب دیگر او «برء الساعه» است.
در علم کیمیا باید رازی را سرآمد دانشمندان اسلامی دانست.
از کارهای مهم او که متکی به آزمایش های متعدد بوده، کشف جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) و الکل است. محمد رازی کتاب های متعدد در کیمیا به رشته تحریر در آورده است که از آن جمله «کتاب الاکسیر» و «کتاب التدبیر» را باید نام برد. این فیلسوف و پزشک نامی ایران علاوه بر علم وسیع کیمیا و پزشکی جهانگیر، در فلسفه نیز دارای تحقیقات عمیقی است که مورد توجه و اهمیت است. از کتاب ها و آثار فلسفی او اکنون جز تعداد معدودی در دست نیست، ولی آن چه از فهرست بیرونی و سایر مأخذ بر می آید. وی کتاب های متعدد در کلیات مسائل طبیعی و منطقیات و ما بعدا لطبیعیه داشته است و آنها عبارتند از کتاب های: سمع الکیان الهیولی الصغیر و الهیولی الکبیر.
مورخان طب و فلسفه در قدیم به تفاریق استادان رازی را سه تن یاد کردهاند:
ابن ربن طبری: زکریا در طب شاگرد وی بوده است.
ابوزیذ بلخی: حکیم زکریای رازی در فلسفه شاگرد وی بوده است.
ابوالعباس محمد بن نیشابوری: استاد محمد بن زکریا رازی در حکمت مادی (ماترلیسیم) یا گیتیشناسی بوده است. دانش شیمی ، پزشکی و طبیعت شناس بزرگ ایرانی را پدر شیمی یاد کرده اند، از آن رو که دانش کیمیایی کهن را به علم شیمی نوین دگرگون کرد.
*اخلاق و صفات رازی*
رازی مردی خوش خو و در تحصیل کوشا بود. وی به بیماران توجه خاصی داشت و تا زمان تشخیص بیماری دست از آنها برنمیداشت و نسبت به فقرا و بینوایان بسیار رئوف بود. رازی، برخلاف بسیاری از پزشکان، که بیشتر مایل به درمان پادشاهان و امرا و بزرگان بودند، با مردم عادی بیشتر سروکار داشتهاست. ابنالندیم در کتاب الفهرست خود میگوید: «تفقد و مهربانی به همه کس، به ویژه فقرا و بیماران داشته، از حالشان جویا، و به عیادتشان می رفت و مقرریهای کلانی برای آنها گذاشتهبود.»
رازی، در کتابی به نام صفات بیمارستان، این عقیده را ابراز میدارد که هر کس لایق طبابت نیست و طبیب باید دارای صفات و مشخصه های ویژهای باشد. رازی دربارهٔ جاهل عالم نما افشاگریهای متعددی صورت دادهاست و با افراد کم سواد که خود را طبیب می نامیدند و اطرافیان بیمار که در طبابت دخالت می کردند به شدت مخالفت میکرد و بههمینسبب مخالفانی داشت.
محل و تاریخ وفات محمد رازی به درستی مشخص نیست، بیرونی وفات او را در ماه شعبان سال 313 هجری نوشته است.
*الکل و رازی*
الکل (Alcohol)، مایعی است فرار، دارای طعم تند و سوزان و دو نوع است، یکی اتانوا که در تمام نوشابههای خمری شراب و امثال آنها وجود دارد و از شراب انگور یا کشمش گرفته میشود و آن را الکل سفید هم میگویند، دیگر متانول که از تقطیر چوب بهدست میآید و آن را عرق چوب هم میگویند و نمیتوان آن را نوشید و در صنعت و طب بهکار میرود. پاراسلوس اولین کسی بود که در مغرب زمین کلمه الکل (Alcohol) را برای الکل شراب به کار برد. ریشه این کلمه از رنگ سیاهی است که زنان در مشرق زمین به چشمان خود میزدند؛ یعنی ال-کحل (al-kuhl) یا همان سرمه که تدریجا بهصورت الکل (alcohol) امروزی در زبانهای غربی درآمده است
رازی اولین کسی بود که از الکل و فتیله دوطرفه در درمان مجروحان بهره جست و نیز در درمان تب از آب سرد استفاده کرد. درباره رازی نیز آمده است او نخستین کسی است که ماده شیمیایی H۲So۴ که امروزه آن را «اسیدسولفوریک» میگویند و در عربی «الزّاج الاخضر» نامیده میشود و پیشتر آن را «زیتالرّازی» نامیدند، کشف کرد. وی، آن را از گوگرد آهن استخراج کرده بود و روش استفاده از این ماده همچنان به همان صورت باقی است. همچنین رازی نخستین کسی بود که به استخراج الکل به روش تقطیر موفق شد و آن را کشف کرد. البته بهتر است آن را اتانول قلمداد كنیم زیرا الكل اصطلاحی است كه صدها ماده ی معروف دنیا چون اتانول و... را شامل می شود. در روش تقطیر محلولی مرکب از چند مایع مورد تبخیر قرار گرفته و سپس در جای دیگری سرد و در انتها جمع آوری می شود و اینگونه الكل خالص تهیه می شود. گرچه زكریای رازی با كشف الكل در جهان مشهور شد اما این داروساز نمی دانست كه این چنین ماده ای را قرار است، كشف كند، او در میان مطالعاتش با بررسی بسیار به كشف این ماده ی مهم دست یافت.
لطفا شکیبا باشید ...