ممنون میشم کمکم کنید بدانم کدام بازیگر ایرانی برنده اسکار شده
اصغر فرهادی کارگردان و فیلمنامه نویس ایرانی است. سال ۲۰۱۲ فیلم جدایی نادر از سیمین وی برندهٔ جایزهی اسکار بهترین فیلم خارجیزبان شد و همزمان، نامزد دریافت جایزهي اسکار بهترین فیلمنامه غیراقتباسی (اورژینال) برای این فیلم شد. وی همچنین در سال ۲۰۱۲ برنده جایزۀ بهترین فیلم خارجی گلدن گلوب به خاطر کارگردانی و نویسندگی فیلم جدایی نادر از سیمین شد. فرهادی در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶، جایزۀ بهترین فیلمنامه جشنواره فیلم کن را برای نگارش فیلمنامه فیلم فروشنده دریافت کرد. همچنین در هشتاد و نهمین دوره جوایز اسکار، فروشنده به نویسندگی و کارگردانی وی توانست جایزه اسکار بهترین فیلم خارجیزبان را کسب کند.
تمامی فیلمهای اصغر فرهادی دارای جذابیت خاصی هستند که یکی از مهمترین دلایل جذابیت خاص فیلمهایش ضربآهنگ داستان فیلم است. فرهادی همیشه در روایت داستانی فیلم خود از یک ضربآهنگ آرام و نرمال استفاده میکند و این ضربآهنگ نرمال بهراحتی مخاطب را با خود همراه میکند و حتی به هیجان میآورد و به سمت و سوی شک، تردید، دودلی و عدم قطعیت میبرد. مخاطب در فیلمهای فرهادی هر چه قدر سعی میکند که روند داستانی فیلم را حدس بزند ناتوان میماند. این ضربآهنگ زیبای داستانی در اثر او به نام “جدایی نادر از سیمین” به وضوح زیباتر و آهنگینتر و قویتر نسبت به آثار قبلیاش حس میشود. در ابتدای فیلم ما شاهد حضور نادر و سیمین (پیمان معادی و لیلا حاتمی) در دادگاه هستیم که میخواهند مشکلشان به طریقی حل شود. اما مشکل چیست؟ اینکه سیمین میخواهد به خارج مهاجرت کند و از همسرش میخواهد که همراه او بیاید و یا اینکه حداقل اجازه دهد که دخترشان ترمه (سارینا فرهادی) را همراه خود ببرد اما نادر به هیچ کدام راضی نیست. مهمترین دلیلی که نادر برای همراه نشدن با زنش عنوان میکند پدر پیرش است که آلزایمر دارد و محتاج مراقبت دایمی است. اعتبار ویزا هم رو به پایان است و چهل روز به پایان اعتبار آن باقی مانده. نادر حتی با طلاق دادن سیمین مشکلی ندارد اما اصلاً رضایت نمیدهد که ترمه به همراه سیمین کشور را ترک کند. دراین قسمت ما یک گره ساده داستانی داریم.سیمین بعد از اینکه از حل و فصل شدن قضیه توسط دادگاه ناامید میشود قصد میکند که خانه را ترک کند.
در زمان ترک خانه از سوی سیمین، زنی جهت نگهداری پدر نادر استخدام میشود که از ظواهر و رفتارهایش انسانی معتقد و مذهبی نمود میدهد. و این در صحنهای که پیرمرد اختیار دفع مزاج ندارد، کاملاً مشهود میشود به صورتیکه حتی برای دست زدن به پیرمرد با دفتر مرجع تقلید خود تماس میگیرد تا ببیند آیا دست زدن به پیرمرد اشکال دارد یا خیر؟
بعدش شاهد دیالوگ بین خانم قهرایی (مریلا زارعی) معلم خصوصی ترمه و راضیه (ساره بیات) هستیم که درباره بارداری صحبت میکنند و نادر هم در آشپزخانه حضور دارد. راضیه به دلیل ناتوانی در نگهداری پدر نادر قصد انصراف از کار را دارد. و در لحظه خداحافظی پیشنهاد میدهد که حجت (شهاب حسینی) شوهرش برای نگهداری پدر نادر به منزل آنها بیاید.
حضور راضیه در خانه موجب اتفاقات ریزی میشود که همین اتفاقات ریز و به ظاهر بیاهمیت درسکانسهای بعدی از اهمیت خاصی برخوردار میشود مثل این که زن در موقع نظافت، آشغالها را به دختر کوچکش میدهد که به خارج از خانه منتقل کند که در راه مشمع آشغال پاره میشود و دختر هم راه پلهها را کثیف میکند و هم لباس خودش را. زن زمانیکه مشغول این نظافتهاست متوجه خروج پیرمرد از خانه میشود و به دنبال او میرود. زن پیرمرد را میبیند و زمانیکه به سمت او میرود کات میخورد. در اینجا ذهن مخاطب این است که چه کات بیجایی اما اصغر فرهادی در کات دادن و روایت نکردن لحظه به لحظه تبحر خاصی دارد. درواقع اصغر فرهادی دراین قسمت فیلم به خوبی از تکنیک پیدا و پنهان داستانی استفاده میکند. درصحنه بعد ما شاهد حضور همگی درخانه هستیم و به خیال آنکه همهچیز به خیر گذشته است ادامه فیلم را دنبال میکنیم.
مرضیه در هنگام خانه رفتن در اتوبوس کمی حالش بد میشود که تا حدی نشاندهنده شرایط حاملگی است که در ادامه ما متوجه چیزهای دیگری میشویم. روز بعد مرضیه در مواجهه با همسایه نادر که که از کثیف بودن پلهها ناراحت است میگوید که “داشتم آشغالها رو میبردم سرم گیج رفت” و قول میدهد که خودش نظافت میکند.
بعد ما شاهد ورود نادر و ترمه به خانه هستیم که کسی در را به رویشان باز نمیکند. به هرحال وارد خانه شده و متوجه عدم حضور راضیه میشوند و پی میبرند که او خانه را ترک کرده و پدر نادر را به تخت بسته تا مبادا خانه را ترک کند یا حرکتی خطرناک کند. پدر نادر با اینکه درشرایطی سخت گرفتار شده، جان سالم بهدر میبرد.
بعد نادر متوجه کم شدن پولهای درون کشو میشود. راضیه و دخترش از راه میرسند که با اعتراض نادر مواجه میشود و عنوان میکند که کار ضروری پیش آمده بود که باید خانه را ترک میکرد. نادر به راضیه تهمت میزند که از کشو پول برداشته است و با هم جروبحثشان میشود. نادر با عصبانیت راضیه را از خانه بیرون میکند و دراین کشاکش کمی هم او را هل میدهد. در اینجا هم ما با یک کشمکش فیزیکی نه چندان سخت رو به رو هستیم اما همین کشمکش مسئله اصلی داستانی فیلم را به دوش میکشد.
در سکانس بعدی سیمین از نادر درخواست میکند که به دیدنش برود و در این دیدار درگیری با راضیه را پرس و جو میکند و سیمین میگوید که از خواهرشوهر راضیه شنیده که نادر اورا زده و او در بیمارستان بستری است. آنها به بیمارستان مراجعه میکنند اما متوجه میشوند که مورد اتهام کشتن بچه راضیه قرار دارند. و نادر و حجت باهم درگیر میشود.
راضیه و حجت به دادگاه مراجعه میکنند و راضیه عنوان میکند که نادر میدانسته او حامله است اما رعایت حالش را نکرده. اما نادر عنوان میکند که اطلاعی نداشته است. نادر در این کشاکش نیز شاکی است که چرا راضیه، پدر نادر را به تخت بسته است و خانه را ترک کرده. نادر با تعیین وثیقه از سوی دادگاه بازداشت میشود و مادر زن او میآید و برایش وثیقه میگذارد.در دادگاهی بعدی خانم قهرایی معلم خصوصی ترمه به دادگاه میآید که شهادت بدهد که در زمان مکالمه درباره بارداری راضیه، نادر در اتاق حضور نداشته و چیزی نشنیده است. تا اینجای داستان ما دو کفه متعادل تهمت داریم که تقریباً به صورت مساوی قرار دارند اما به سمت خاصی سنگینی نمیکند و حتی با اقرار خانم قهرایی کمی از بار کفه نادر کم میشود.
در سکانس بعدی ما شاهد چیز دیگری هستیم که باز تعادل ذهنی مخاطب را به هم میریزد و آن هم این است که ترمه به نادر میگوید که تو میدانستی او حامله بوده و چون زمانی که سیمین به نادر میگوید که راضیه بچهاش سقط شده تعجبی از بارداری او نداشته است. دراینجا وزنه اتهام به سمت نادر سنگین میشود.
نادر به خانه برمیگردد و با ترمه بیرون آمدن زن در خانه را مرور میکند و میگوید با شرایط راه پلهها امکان افتادن راضیه روی پلهها براثر هل دادن او صورت نگرفته. برای بررسی پلیس میآید و صحنه را بررسی میکند اما در این بررسی زن از اتفاق افتاده شده هم مطمئن نیست و عنوان میکند که حالش خیلی بد بوده و یادش نمیآید.
در این جای فیلم کفه اتهام که به ضرر نادر پایین رفته است به حالت مساوی با کفه راضیه برمیگردد. حجت به مدرسه میرود و خانم قهرایی را تهدید میکند و میگوید که با نادر و سیمین همدستی کرده و شهادت دروغ داده است.
ترمه باردیگر نادر را مورد اتهام قرار میدهد که این بار اتهامش سندیت بهتری دارد و میگوید گرفتن شماره تلفن راضیه از خانم قهرایی همان زمانی بود که درباره بارداری حرف میزده و این در حالی است که نادر از ردو بدل شدن شماره تلفن ابراز آگاهی میکند اما از باردار بودن راضیه خیر و این تناقضگفتاری موجب اعترافش میشود و میگوید که میدانسته اما برای روبه رو نشدن با مشکلات این حرف را زده است. و اینجا بازهم کفه اتهام به سمت نادر سنگینتر میشود.
نادر به دادگاه مراجعه میکند و درباره مزاحمت شوهر مرضیه برای ترمه شکایت میکند اما قاضی شکایت او را مستند نمیداند و عنوان میکند که خانم قهرایی شهادت خود را پسگرفته است. قاضی ترمه را برای پرسیدن سوالی احضار میکند و سوال این است که آیا پدرش از باردار بودن مرضیه مطلع بوده یا نه؟ که عنوان میکند که پدرش خبر نداشته است.
سیمین به دیدن حجت میرود تا از او رضایت بگیرد و قضیه را با پرداخت دیه کمتر تمام کنند و فیصله بدهند. حجت با کمی کشمکش قبول میکند که دیه را بگیرد و رضایت بدهد. همهچیز در ذهن مخاطب رو به جرم نادر و پرداخت دیه است که راضیه به سراغ سیمین میرود و عنوان میکند مطمئن نیست که بچه بر اثر هل دادن نادر سقط شده باشد. و تعریف میکند که در زمان بیرون رفتن پدر نادر ماشین به او زده و این همان جایی است که ما متوجه میشویم کات درستی به روایت داستانی فیلم خورده است اگر در آن قسمت داستان فیلم ما نشانی از تصادف زن میدیدیم تقریباً دیدن باقی فیلم چندان کششی نمیتوانست داشته باشد. راضیه عنوان میکند که دیه نمیخواهد و آنها نباید دیه پرداخت کنند چون او حاضر به گرفتن نیست و جرأت اعتراف به حجت را هم ندارد چون حجت تهدید اصلی است و امکان دارد با فهمیدن چنین جریانی مشکل آفرین بشود. سیمین هم قبول میکند که چیزی نگوید. نادر هم به هرحال راضی میشود که دیه را بپردازد و به خانه راضیه و حجت میرود. در زمانیکه میخواهد چک را بدهد، درخواست میکند که راضیه قسم بخورد که او عامل سقط بچه بوده و اتفاق دیگر نیفتاده. او از این کار امتناع میکند. حجت هم از جریان مطلع میشود و با حالتی دیوانهوار خانه را ترک میکند. در اینجا نادر هم متوجه میشود که عامل سقط جنین نبوده و خانه را ترک میکنند.
در صحنه نهایی ترمه به همراه نادر و سیمین در دادگاه حضور دارد و قرار است که بودن با یکی از آنها را به دیگری ترجیح بدهد اما درخواست میکند که پدر و مادرش از اتاق دادگاه خارج شوند و ما شاهد حضور زن و مرد در راهروی دادگاه هسیتم. یکی از بدترین مشکلات سینمای ایران عدم روایت درست داستان فیلم است و خوشبختانه اصغر فرهادی روایتگر خوبی است. اگر کارگردانان و فیلمنامهنویسان بدانند که تعلیق را به چه صورت و با چه نشانههایی در فیلم اجرا کنند، جذابیتهای خاصی به فیلم اضافه خواهد شد.
لطفا شکیبا باشید ...