دریاچه ی آنجیکنی چرا اینقدر مرموزه و با ساکنان روستا چکار کرده؟
جو لابل شکارچی کانادایی وقتی حوالی نیمه شب دنبال سرپناهی برای خود میگشت. گذرش به دهکده آنجیکنی افتاد اما در کمال شگفتی هیچ اثری از موجود زنده ای نیافت. بنا به گفته لابل تعداد ساکنین این دهکده، بنا به افرادی که آنها را میشناختند بین ۳۰ تا ۲۰۰۰ نفر بودند.
کافه ترک - در طول تاریخ افراد زیادی هم زمان ناپدید شده اند. و این مسئله ای نیست که بسیار نادر باشد. ولی نکته ای که جای سوال دارد این است این افراد کجا می روند و اصولا چرا می روند هنوز پاسخی برای این پرسش ها وجود ندارد.
در طول تاریخ تحقیقات فراوانی برای یافتن این افراد صورت گرفته است که همگی با شکست خاتمه یافتند.
دریاچه آنجیکنی یکی از مرموز ترین نقاط قاره آمریکاست. دهکده آنجیکنی دقیقا دور تا دور دریاچه واقع شده است و مردمی که آنجا زندگی میکردند از راه ماهیگیری روزگار می گذراندند. بنا به روایتی ۲۰۰۰ نفر در این دهکده ساکن بودند تا نوامبر ۱۹۳۰ که همگی ناپدید شدند…
جو لابل شکارچی کانادایی وقتی حوالی نیمه شب دنبال سرپناهی برای خود میگشت. گذرش به دهکده آنجیکنی افتاد اما در کمال شگفتی هیچ اثری از موجود زنده ای نیافت. بنا به گفته لابل تعداد ساکنین این دهکده، بنا به افرادی که آنها را میشناختند بین ۳۰ تا ۲۰۰۰ نفر بودند. لابل در کمال وحشت متوجه شد این تعداد افراد بدون بردن ره توشه ای از دهکده رفته اند. آنها هیچ چیز با خود نبردند. سلاح ها، خوراکی ها حتی تمام لباس هایشان سرجایش بود. در این میان پلیس سوار نظام کانادا چند روز قبل از این اتفاق در آسمان نورهای عجیب و اجسام نامتعارف دیده و آنرا گزارش داده بود.
دقیقا در این دهکده چه اتفاقی افتاده است؟ در ارتباط با ناپدیدشدنشان پای خون آشام ها، موجودات فضایی و حتی ارواح سرگردان به میان آمد. یکی از سایت ها به نام RCMP در ارتباط با داستان گمشدن ۲۰۰۰ نفر در یک شب این داستان را افسانه شهری ندانست( افسانه هایی که جز خرافات چیزی نیستند) این سایت داستان دریاچه آنجیکنی را حقیقی قلمداد می کند.
اما با وجود نسخه های فراوان این چنینی، حرف و سخن های فراوانی که سالهاست در ارتباط با ساکنان این دهکده سر زبانهاست. باور کردن اینکه افسانه شهری نیست سخت به نظر می رسد. در انتها مطمئن باشید مسئول تمام این اتفاقات خون آشام ها نیستند!
1397-02-19
همه ی ما هر روز حداقل یک بار هم که شده اتفاقات عجیب را می شنویم که در سراسر جهان اتفاق افتاده است و از آن ها تعجب می کنیم اما باید بدانید که این اتفاق ها شاید صدها برابر عجیب تر در گذشته نیز افتاده اند! سال های سال پیش، مردم یک روستا ناپدید شدند ودیگر هم پیدا نشدند. در ادامه با ما در الی گشت همراه باشید تا به اتفاق یکدیگر سر از راز ناپدید شدن اسکیموها در بیاوریم.
مطالب مرتبط:عجیب ترین خرافات دنیا که تا به حال نشنیده اید!چرا روش دفن مردگان در شهر سوخته تا این حد عجیب بوده است؟
در مقدمه کمی اشاره کردیم. داستان و روایت امروز درباره ی ناپدید شدن اسکیموهای یک روستا است اما ساکنان این روستا تعداد کمی نبوده اند بلکه ۲ هزار اسکیمو در روستایی که بین مرز آمریکا و کانادا و در کنار دریاچه ی آنجی کوینی ساکن بودند به یک باره همه با هم نا پدید شده اند. این ۲ هزار نفر حتی هیچ وقت نه پیدا شدند و نه اثری از آنان یافت شد.
این دریاچه در منطقه ی نوینووت (Nunavut) کانادا واقع شده است و در اطراف رودخانه ی کازان جریان دارد. این دریاچه و صخره های آن دقیقا جایی بودند که اسکیموهای داستان ما در آن سکونت داشته اند. آن ها هم بر روی زمین های یخ زده ی اطراف دریاچه و هم بر روی صخره های بلند نزدیک به آن خانه هایی را ساخته و در آن ها زندگی می کردند.
جوئی لیبل (Joe Labelle ) اولین شخصی بود که در نوامبر سال ۱۹۳۰ میلادی با روستای خالی از سکنه ی اسکیموها مواجه شد. شغل جوئی تله گذاری برای حیوانات است و به خاطر شغلش در حال سفر بود که وارد این روستا شد و با این صحنه ی عجیب روبرو شد.
او درباره ی آن چه که دید می گوید که: قبلا هم ارز این روستا عبور کرده بودم و مردمانی شاد و سرزنده را می دیدم که اتفاقا همیشه به من خوش آمد می گفتند و اکثر اوقات نیز در حال ماهی گیری بودند. اما این بار فقط با سکوتی وحشتناک مواجه شدم.
به روستا وارد شدم تا شاید اثری از آنان بیابم. تمام خانه ها و روستا را گشتم اما هیچ اثری از مردم نیافتم، ناگهان دودی را از دور دیدم که مشخص بود برای آتشی است که تازه خاموش شده، بی هیچ معطلی خودم را به آتش رساندم تا شاید اثری از روستاییان پیدا کنم و کسی را ببینم اما تنها چیزی که دیدم غذایی سوخته بود که بر روی آتش مانده بود.
طولی نکشید که فهمیدم اتفاقی افتاده است. بی هیچ معطلی خودم را به نزدیک ترین اداره تلگراف رساندم تا این موضوع را گزارش دهم. این که مردم این روستا ناگهان همگی با هم ناپدید شده اند از نظرم اتفاقی وحشتناک بود اما اتفاقات وحشتناک تر دیگری هم بود که باید آن ها را گزارش می دادم.
هنگامی که محققان و پلیس برای تحقیق در روستا دست به کار شدند با صحنه هایی عجیب روبه رو شده و مسئله ای پیچیده برای آن ها نمایان شد. یکی از آن مسائل عجیب، ۷ عدد سگ سورتمه سوار بودند که متعلق به اسکیموها بودند.
این سگ ها چند مایل آن طرف تر از روستا در حالی که از گرسنگی تلف شده بودند، پیدا شدند. نکته ی عجیب تر درباره ی تلف شدن این سگ ها این است که این سگ ها در حالی از گرسنگی مرده بودند که چندین فروشگاه اغذیه فروشی درست در نزدیکی همان جا وجود داشته است و در عجیب ترین حالت ممکن همگی هم باز بوده اند.
باید بدانید که سگ های سورتمه سوار برای اسکیموها بسیار با ارزش هستند و این که آن ها به خاطر نداشتن غذا تلف شوند خیلی خیلی برای محققان و پلیس عجیب است. اما دومین مورد عجیبی که در این روستا مشاهده شد این بود که تمام مردگان روستا نبش قبر شده و اجساد داخل آن ها هم مانند مردمان روستا ناپدید شده بودند!
مورد بعدی نیز این بود که مردم خارج از شهر نوری مشکوک دیده بودند. آن ها از نوری آبی و عجیب صحبت می کنند که بر فراز روستا دیده شده و بعد از مدتی هم ناپدید شده است .به همین خاطر و البته شکل مهاجرت ناگهانی مردم روستا حتی بدون داشتن وسایل ضروری خود می توان پای فرا زمینی ها را به این موضوع باز کرد.
اگر مردم روستا خودشان می رفتند، ابزار ضروری را با خودشان برمی داشتند اما آن ها نه تنها این کار را نکردند حتی ذخیره های مواد غذایی آن ها دست نخورده باقی مانده بود. بیایید تا با هم احتمالات مختلف را بررسی نمایم.
اگر موجودات فضایی و یا همان فرا زمین ها حمله کرده باشند، می توانیم به جود نورهای آبی اشاره نمایم. برخی می گویند که این نور آبی می تواند خود دلیلی برای فرود موجودات فضایی در این روستا باشد .برخی دیگر فرضیه ی وجود ارواح شیطانی را مطرح می کنند.
خود لیبل نیز به ارواح خبیث و البته شیطانی معتقد است. در فرهنگ اسکیموها یکی از اسطوره های آنان تونگاروسک نام دارد که گفته می شود سر دسته ی همه ی خباثت هاست و اتفاقا در آسمان هم زندگی می نماید.
این نماد بین مردم اسکیمو اهمیت دارد و آن ها معتقد هستند که این نماد می تواند در کالبد حیوانات هم ظاهر گردد به همین دلیل هم آن ها تصور می کنند که شاید یکی از سگ های شان در قالب این شیطان حلول کرده است و بقیه ی سگ ها را به کشتن داده است.
فرضیه ی بعدی نیز وجود خون آشامان است. برخ می گویند که خون آشام ها حمله کرده اند اما اگر این طور بود حداقل باید اثری از خون و یا حداقل جنازه ی یک نفر می ماند که علنا روستا کاملا تمیز و عاری از هر نشانه ای بود.
ماجرای این روستا بسیار عجیب بوده و حتی تاکنون برای اتفاقاتی که آن جا رخ داده هیچ دلیل و مدرک موثقی ارائه نشده است. با این حال در برخی مجلات و نشریه ها اطلاعاتی عجیبی از آن چاپ می نمایند. هستند کسانی که اصلا وجود این روستا را رد کنند اما به نظر می رسد که علت آن این باشد که نمی توانند راز آن را کشف کنند.
در طول تاریخ افراد زیادی هم زمان ناپدید شده اند. و این مسئله ای نیست که بسیار نادر باشد. ولی نکته ای که جای سوال دارد این است این افراد کجا می روند و اصولا چرا می روند هنوز پاسخی برای این پرسش ها وجود ندارد.
وبسایت کافه ترک: در طول تاریخ افراد زیادی هم زمان ناپدید شده اند. و این مسئله ای نیست که بسیار نادر باشد. ولی نکته ای که جای سوال دارد این است این افراد کجا می روند و اصولا چرا می روند هنوز پاسخی برای این پرسش ها وجود ندارد.
در طول تاریخ تحقیقات فراوانی برای یافتن این افراد صورت گرفته است که همگی با شکست خاتمه یافتند.
دریاچه آنجیکنی یکی از مرموز ترین نقاط قاره آمریکاست. دهکده آنجیکنی دقیقا دور تا دور دریاچه واقع شده است و مردمی که آنجا زندگی میکردند از راه ماهیگیری روزگار می گذراندند. بنا به روایتی ۲۰۰۰ نفر در این دهکده ساکن بودند تا نوامبر ۱۹۳۰ که همگی ناپدید شدند…
جو لابل شکارچی کانادایی وقتی حوالی نیمه شب دنبال سرپناهی برای خود میگشت. گذرش به دهکده آنجیکنی افتاد اما در کمال شگفتی هیچ اثری از موجود زنده ای نیافت. بنا به گفته لابل تعداد ساکنین این دهکده، بنا به افرادی که آنها را میشناختند بین ۳۰ تا ۲۰۰۰ نفر بودند. لابل در کمال وحشت متوجه شد این تعداد افراد بدون بردن ره توشه ای از دهکده رفته اند. آنها هیچ چیز با خود نبردند. سلاح ها، خوراکی ها حتی تمام لباس هایشان سرجایش بود. در این میان پلیس سوار نظام کانادا چند روز قبل از این اتفاق در آسمان نورهای عجیب و اجسام نامتعارف دیده و آنرا گزارش داده بود.
دقیقا در این دهکده چه اتفاقی افتاده است؟ در ارتباط با ناپدیدشدنشان پای خون آشام ها، موجودات فضایی و حتی ارواح سرگردان به میان آمد. یکی از سایت ها به نام RCMP در ارتباط با داستان گمشدن ۲۰۰۰ نفر در یک شب این داستان را افسانه شهری ندانست( افسانه هایی که جز خرافات چیزی نیستند) این سایت داستان دریاچه آنجیکنی را حقیقی قلمداد میکند. اما با وجود نسخه های فراوان این چنینی، حرف و سخن های فراوانی که سالهاست در ارتباط با ساکنان این دهکده سر زبانهاست. باور کردن اینکه افسانه شهری نیست سخت به نظر می رسد. در انتها مطمئن باشید مسئول تمام این اتفاقات خون آشام ها نیستند!
مثلث برمودا و اتفاقات عجیب پیرامون آن همواره ذهن مردم و حتی دانشمندان را درگیر خود کرده است. همه در مورد مثلث برمودا و اتفاقات عجیبی که در آن به وقوع پیوسته، شنیدهاند. نظریهها در مورد این ناحیه گاه بسیار ساده و گاه بسیار مضحک است. خواه آن را ناحیهای برای سفر در زمان یا آدمربایی "موجودات فضایی" بدانید، یا یک تخیل زادهی ذهن برخی افراد ساده لوح، اتفاقات عجیبی که در برمودا به وقوع پیوستهاند، غیرقابل انکار هستند. با همهی اینها برمودا تنها ناحیهای نیست که در آن اتفاقات عجیب رخ داده است. با ما همراه باشید تا 10 ناحیهی دیگر زمین را که به اندازهی مثلث برمودا رازآلود هستند، بشناسید.
مثلث برمودا که به نام مثلث شیطان هم شناخته میشود، حدود منطقهای در ناحیهی غربی اقیانوس اطلس شمالی است که گفته میشود، بیش از ۵۰ کشتی و ۲۰ هواپیما به طرز مرموزی در این منطقه ناپدید شده یا از بین رفتهاند. البته مثلث برمودا دقیقاً شبیه مثلث نیست. بر پایهی نیروی دریایی ایالات متحدهی آمریکا چنین مثلثی وجود ندارد و نام آن در انجمن نامهای جغرافیایی ایالات متحده شناخته شده نیست. در فرهنگ عامه برخی ناپدید شدنها به فراهنجار یا فعالیتهای زیست فرازمینی در این ناحیه نسبت داده شده است. در این مطلب به ۱۰ منطقهی عجیب دیگر میپردازیم که اتفاقاتی عجیب و رمز آلود در آنها به وقوع پیوسته است.
کوه خرافات در شرق فونیکس در ایالت آریزونای آمریکا، واقع شده است. بنابر گفتههای ساکنین قدیمی منطقه، حدود سال 1800 میلادی، ژاکوب والتز معدنی بزرگ از طلا در این ناحیه یافته بود، که از زمان مرگ وی به نام "معدن گمشدهی مرد آلمانی" شناخته میشود. او محل این معدن را تا زمان مرگش به کسی نگفته است؛ اما در زمان مرگش گویا این راز را منتقل کرده است ( هرچند عدهای معتقدند او این راز را با خود به گور برده است). در هر صورت، با وجود کاوشهای فراوانی که انجام شده، این معدن تا به حال یافت نشده است. عدهای معتقدند روح افرادی که در جستوجوی این معدن جان خود را از دست دادهاند، در این کوه سرگردان هستند.
حتی ساکنان بومی این منطقه، معتقدند افرادی به نام "Tuar Tums" (به معنای آدمهای کوچک) از این معدن مراقبت میکنند و در غارها و تونلهایی در زیر کوه زندگی میکنند. یکی از قبیلههای سرخ پوست آمریکا اعتقاد دارند که این کوه، دروازهی ورود به جهنم است.
ظاهرا مشابه مثلث برمودا، مثلثی در فضا وجود دارد. این ناحیه با نام " آتلانتیک جنوبی نامتعارف" شناخته میشود. در این ناحیه، نواری از تابشها به نام کمربند درونی ون آلن، کمترین فاصله را از سطح زمین دارند.
مرکز این ناحیه در نزدیکی سواحل برزیل قرار دارد و گفته میشود مسبب بسیاری از اتفاقاتی است که بر سر فضاپیماها آمده است. مشکلاتی از جمله اختلال در سیستم کنترل فضاپیماها و حتی در برخی موارد انهدام آنها، همگی جز موارد شایع در این ناحیه است. تلسکوپ فضایی هابل زمانی که از این ناحیه میگذرد، به طور کامل خاموش میشود تا دچار مشکل نشود. همچنین ایستگاه فضایی بینالمللی در زمان گذر از این ناحیه ( که 5 بار در روز اتفاق میافتد)، برنامههای خود برای پیادهروی فضایی را لغو میکند. مشکلات در جنبهی فنی خلاصه نمیشوند، چرا که برخی از فضانوردان ادعا میکنند، در این ناحیه اشیای ستاره مانند در حال حرکت نیز مشاهده کردهاند.
تاکنون علل این مشکلات به طور کامل مشخص نشدهاند، هر چند دانشمندان معتقدند تجمع تابشها در این ناحیه، مسبب این وقایع است، ولی هیچگونه نظری در مورد اینکه این اتفاقات چگونه به وقوع میپیوندند، ندارند.
این دریاچه تاکنون جان بسیاری از افراد را گرفته است. حتی دریاچهی آنجیکنی یک روستا با تمام اهالیش را یکجا بلعیده است! همه چیز در نوامبر 1930 میلادی اتفاق افتاد، زمانی که ماهیگیری به نام جرج لابل تصمیم گرفت برای پهلو گرفتن قایق خود، از بندر روستای نوئیت استفاده کند. او با این نواحی آشنایی کامل داشت اما در کمال تعجب اثری از 30 تا 2000 ساکن این روستا (بسته به اینکه کدام یک از منابع را در زمینهی جمعیت این روستا معتبر بدانید) نیافت. همه چیز از جمله غذاها و لوازم شکار جا مانده بود اما اثری از هیچ موجود زندهای نبود.
لابل سریعا تلگرافی به پلیس کانادا زد و جستجو برای یافتن ساکنان این روستا آغاز شد. در حین جستجو صحنهای عجیب مشاهده شد؛ حداقل یکی از قبرها کنده شده و جسدی که درون آن قرار داشت، به سرقت رفته بود. این عمل به طرز واضحی کار حیوانات وحشی نبود. بعلاوه اجساد هفت سگ در 90 متری روستا پیدا شدند که همگی از گرسنگی تلف شده بودند، این در حالی بود که انواع تغذیه به راحتی در روستای خالی از سکنه، در دسترس قرار داشت. بعضی از افراد ادعا میکنند در حین ناپدید شدن ساکنان روستا، نوری عظیم بر فراز دریاچه مشاهده کردهاند.
در واقع چه اتفاقی افتاده است؟ در این مورد ادعاهای زیادی وجود دارد، از موجودات فضایی گرفته تا ارواح و حتی خونآشامها را در این زمینه دخیل دانستهاند. پلیس کانادا هم دلیلی برای این حادثه اعلام نکرد و نمیتوان از چیزی مطمئن بود جز یک مورد، آن هم این که اتفاق قطعا کار خونآشامها نیست، چون همگی میدانیم چنین موجوداتی وجود ندارند.
دریای شیطان (یا مثلث اژدها، بستگی به انتخاب شما دارد که کدام نام را ترسناکتر بدانید) در اقیانوس آرام واقع شده و حوادثی که تاکنون به خود دیده، به اندازهی مثلث برمودا، عجیب است. این ناحیه در ساحل ژاپن قرار گرفته و انواع پدیدههای اسرارآمیز همچون میدان مغناطیسی نامتعارف، دیده شدن اشیا و تابشهای عجیب و ناپدید شدنهای بیدلیل، در آن دیده شدهاند. این ناحیه توسط مقامات مسئول به عنوان ناحیهی خطرناک برای ماهیگیری معرفی شده است.
سال 1952 دولت ژاپن برای پرده برداشتن از اسرار این ناحیه، زیردریایی به نام کائیمارو شماره 5 را به دریای شیطان فرستاد. متاسفانه کائیمارو شماره 5 و 31 خدمهی آن دیگر رنگ ساحل را به خود ندیدند و همگی ناپدید شدند. داستانی دیگر در مورد کوبلایی خان است که در زمانهای قدیم سعی در تجاوز به خاک ژاپن از طریق دریای شیطان را داشته است. او 40 هزار سرباز جنگی خود را در این دریا از دست داد.
نظریههای فراوانی در این زمینه وجود دارد. بسیاری وجود موجودات فضایی، دروازهای به دنیای موازی و حتی تونلی به سمت دریای آتلانتیس، را از دلایل ناپدید شدن افراد و اتفاقات عجیب این ناحیه میدانند. ام
ا بعضی عقیده دارند که عامل این حوادث طوفانی بودن بیش از حد این منطقه است. هر چه که باشد ما پیشنهاد میکنیم از این اقیانوس دوری کنید!
مزرعهی بیگِلو با مساحت 480 متر مربعی در شمالغربی یوتا در آمریکا قرار دارد و موارد بسیاری از دیده شدن اشیای پرندهی نامشخص در آن ناحیه، گزارش شده است. علاوه بر آن قطع عضو حیوانات و حوادث عجیب دیگری نیز در این مزرعه، مشاهده شدهاند. با اینکه عمدهی این حوادث در حوالی سال 1950 میلادی رخ دادهاند اما بدترین آنها بر سر دو مزرعهدار به نامهای گووِن و تِری شرمن زمانی که این مزرعه را در سال 994 خریداری کردند، آمده است.
در اولین روزی که شرمنها به این مزرعه نقل مکان کردند، گرگ بزرگی در میان علفها دیدند. آنها گرگ را به عنوان حیوانی خانگی پرورش میدادند چرا که به نظر اهلی میآمد. گرگ با شرمنها خوب بود و به آرامی با آنها برخورد میکرد تا اینکه روزی گرگ عظیمالجثه سعی کرد گوسالهای را در حالی که در بین حصار چوبی قرار داشت، بکشد. وقتی تِری سعی کرد با تفنگ معمولی خود گرگ را از پای درآورد، در کمال تعجب گلولهها بر روی آن اثری نداشتند، وقتی او شاتگان خود را بیرون کشید، گرگ پا به فرار گذاشت، با اینکه گرگ فرار کرد اما حتی گلولههای شاتگان نیز بر روی آن اثری نکردند. شرمنها سعی کردند تا ردپای گرگ را دنبال کنند اما ردپای آن از جایی به بعد، طوری که گویا گرگ ناپدید شده باشد، محو شده بودند.
اما این پایان ماجرا نبود و شرمنها اجسام کروی پرندهی مرموز (که گویا یکی از سگهای آنها را نیز کشته بود)، پدیدههای عجیب، قطع عضو حیوانات به طرز ترسناک و بسیاری اتفاقات دیگر را شاهد بودند. این اتفاقات به قدری آزاردهنده بود که شرمنها در سال 1996، مزرعه را به رابرت بیگِلو فروختند. بیگِلو دانشمندی بود که هدفش از این خرید، تحقیق در مورد اتفاقات عجیب این مزرعه بود.
نقطهی خوشایند در ابتدا به نظر نامی مناسب برای این ناحیه بود، اما در طی سالها و اتفاقات عجیب و رمزآلودی که در آن به وقوع پیوست، این اسم به نظر نامی طعنهآمیز میآید. معروفترین این اتفاقات به موجودی با نام Mothman برمیگردد، که ساکنین ویرجینیای غربی را از نوامبر 1996 تا دسامبر 1997 مورد شکنجه قرار داد. بیش از 100 نفر از ساکنین نقطهی خوشایند این موجود را با چشمان خود دیدهاند. مردی 2 متر و 10 سانتی متری با سینهای عریض و چشمان قرمز و بالهایی به طول 3 متر که در پشت وی جمع میشدند.
Mothman که براساس آن فیلمی ساخته و کتابی نوشته شده است و حتی مجسمهی آن در نقطهی ناخوشایند به چشم میخورد، میتواند توجیههای زیادی داشته باشد. عدهای آن را موجودی جهشیافته میدانند و عدهای دیگر معتقدند اهالی نقطهی خوشایند، بدلیل ترس زیادی که از والها و حیوانات بزرگ آن ناحیه داشتند، از آنها موجودی عجیب و غریب در ذهن خود ساخته اند تا جایی که ذهن آنها بر دیدشان تاثیر گذاشته و باعث شده خیال کنند چنین موجودی دیدهاند. هر چه که باشد، بعد از فروریختن پل سیلور در 15 دسامبر 1967 میلادی، که باعث مرگ 46 انسان شد، گزارشهای دیده شدن این موجود نیز متوقف شدند. این اتفاق باعث شد که عده ای این دو حادثه را مرتبط به هم بدانند.
علاوه بر Mothman، حوادث ماورالطبیعهی فراوانی در این ناحیه به وقوع پیوستند. از جمله اشیای پرندهی مرموز و افرادی به نام "مردان سیاه پوش" که میتوانستند صرفا با حرف زدن و نگاهشان افراد را بیحس کنند! هدف این "مردان" جمعآوری اطلاعات در مورد حوادثی ماورالطبیعه بوده است.
مثلث میشیگان، مثلی جغرافیایی واقع در دریاچهی میشیگان است. این ناحیه نیز شاهد حوادث رمزآلود زیادی بوده است که مهمترین آن ها عبارتند از:
کاپیتان دونر: در 28 آوریل 1937، کاپیتان جرج دونر در حال حرکت از بندر ایری در پنسیلوانیا به سمت ویسکونسین در واشنگتن بود و مجبور بود تا از این مثلث عبور کند. کاپیتان در میان راه برای استراحت به کابین میرود و از کمککاپیتان میخواهد تا کشتی را کنترل کند و زمانی که به مقصد نزدیک شدند او را از خواب بیدار کند. بعد از سه ساعت زمانی که کمککاپیتان برای بیدار کردن دونر، به کابین رفت وی را پیدا نکرد. جستجوهای زیاد در عرشه نیز بینتیجه بودند و اثری از کاپیتان دونر دیده نشد.
پرواز 2501: در ژوئن 1950، پرواز 2501 خطوط هوایی شمالغرب، در حال پرواز از نیویورک به مینیاپلیس توسط کاپیتان باتجربه، رابرت لیند به همراه 58 مسافر بود. بدلیل آب و هوای بد، کاپیتان مجبور به تغییر مسیر و پرواز بر فراز دریاچهی میشیگان شد. حوالی نیمهشب کاپیتان لیند بدون اعلام دلیلی مشخص خواستار کم کردن ارتفاع از 35 هزار به 25 هزار پا شد، که این درخواست رد شد و این آخرین ارتباط با پرواز 2501 بود.
با اینکه منابع مختلف اخبار متفاوتی از پیدا شدن بازماندهی این هواپیما میدهند (از پیدا شدن قطعهای کوچک تا اینکه اصلا بازماندهای از هواپیما یافت نشده است)، آنچه که مسلم است هواپیما به دریا سقوط کرده است. نکتهی عجیب این است که هواپیما در سلامت کامل و در دستان مطمئن کاپیان لیند بوده است، اما عجیبتر اینکه با وجود جستجوهای سالانه، تاکنون هیچیک از اجساد مسافران یا کاپیتان هواپیما یافت نشدهاند.
درهی سنلوئیس، در جنوب کولورادو، ناحیهای با حوادث ماورالطبیعهی فراوان است. چندین مورد اشیای پرندهی مرموز، صدها گزارش قطع عضو حیوانات مهمترین آنها هستند. دیدن اشیا پرنده در این ناحیه به قدری عادی شده است که فردی به نام جودی ماسولاین محلی برای رصد آنها ساخته است و از سال 2000 میلادی تا به امروز بیش از 50 مورد از آنها را مشاهده کرده است. برخی از این اشیای پرنده را چندین فرد به طور همزمان مشاهده کردهاند.
برای کسانی که به اجسام پرنده شک دارند، باید گفت که موارد متعدد قطع عضو حیوانات گزارش شدهاند که توجیهی ندارند. این حوادث از سال 1967 با اسبی به نام اسنیپی شروع شد. اسنیپی روزی در حالی که مغزش از سرش خارج شده و تک تک استخوانهایش تمیز شده بودند، یافت شد. بعد از اسنیپی صدها و شاید هزاران مورد دیگر از حیوانات قطع عضو شده، پیدا شدند که همگی در موارد متعددی شبیه هم بودند. اول اینکه هیچگونه اثری از خون دیده نشد و دوم، بریدگیها همگی دقیق و تمیز بودند و نمیتوانستند کار شکارچیان طبیعی باشند و در نهایت اینکه همهی این اتفاقات یک شبه و در حالی که حیوانات در سلامت کامل بودند، به وقوع پیوستهاند.
تحقیقات که تا به امروز نیز ادامه دارد، به نتیجهای منجر نشدهاند. برخی مزرعهداران از دیدن نوری عجیب در آسمان شب قبل از پیدا کردن جسد یک کرکس، خبر دادند که باعث شد عدهای به این نتیجه برسند که در این حوادث، موجودات غیرزمینی، دستی دارند. هر چند به نظر معقول نیست که موجودات فضایی در این حد به حیوانات توجه کنند.
باز هم مثلثی دیگر! این یکی در جنوبغربی ورمونت قرار دارد. 5 اتفاق بین سالهای 1945 تا 1950 میلادی، که ارتباطی به جز یکسان بودن محل وقوع ندارند، این مثلث را به مثلثی اسرارآمیز تبدیل کردهاند. این حوادث عبارتند از:
میدی ریوِرز 75 ساله، در 12 نوامبر 1945 در حال رهبری گروهی از شکارچیان بود. در مسیر بازگشت، او مقداری جلوتر از گروه خود حرکت کرد و دیگر اثری از وی دیده نشد. چند عدد پوکهی تفنگ در مسیر یافت شدند، اما تحقیقات به نتیجهای نرسیدند.
پائولا وِلدن 18 ساله، دانشجوی کالج بنینگتون بود که در 1 دسامبر 1946، برای اسکی رفت و دیگر به خانه بازنگشت.
دقیقا سه سال بعد، در دسامبر 1949 نظامی بازنشته، جیمز تتفورد سوار اتوبوس شد تا بعد از دیدار با والدین خود به سمت خانه برگردد. شاهدان وی را قبل از ایستگاه مقصد در اتوبوس دیده بودند اما زمانی که اتوبوس به ایستگاه مقصد وی رسید، اثری از او نبود اما چمدان جیمز همچنان داخل اتوبوس قرار داشت.
پاول جپسون 8 ساله، در حالی که مادرش به خوکها غذا میداد، ناپدید شد و گروههای جستوجو علیرغم کت قرمز و مشخصی که بر تن پاول بود، هیچ اثری از وی نیافتند.
دیگر اتفاق، ناپید شدن فردی به نام فریدا لِنگر بود. او که به همراه نزدیکان خود، در حال اسکی بود، درون جریانی از آب افتاد و برای عوض کردن لباس خود، محل را ترک کرد. اگر تا اینجا خوب مطالعه کرده باشید، حتما خواهید گفت که فریدا ناپید شد و دیگر اثری از وی دیده نشد. اما این به طور کامل درست نیست، چرا که جسد وی یافت شد اما بعد از 6 ماه و دقیقا در مکانی که قبلا با دقت تمام جستجو شده بود. او تنها موردی بود که جسدش یافت شد اما به قدری له شده بود که دلیل مرگ وی مشخص نشد.
نظریههای فراوانی برای این اتفاقات وجود دارند. موجودات فضایی، قاتل زنجیرهای و یا حتی غول پا بزرگ از نظریههای مطرح شده هستند. دلیل را دقیقا نمیدانیم اما این
را میدانیم که بهتر است از مثلثها نیز دوری کنید!
از مثلثها دوری کنید! خصوصا این مثلث. مثلث بریجواتِر منطقهای به مساحت 322 کیلومتر مربع در جنوب ماساچوست در بوستون است که مانند ویترینی از حوادث ماورالطبیعه عمل میکند.
در بین موارد دیگر، چندین مورد حیوانات عجیب و غریب در این ناحیه دیده شدهاند. از سال 1970 میلادی، گزارشهایی مبنی بر دیده شدن موجودی پر مو، مانند میمون که جثهای عظیم داشته، دریافت شدهاند. همچنین پرندگانی بزرگ که در حال نبرد با یکدیگر در پرواز بودند نیز دیده شدهاند. در سال 1976 مردی گزارش داد که سگی عظیم با چشمان قرمز دیده است که دو اسب او را کشته است.
علاوه بر آنها، موارد متعدد قطع عضو حیوانات نیز مشاهده شدهاند که عدهای شیطانپرستان را مسئول این اتفاق میدانند اما تا به حال هیچ گروهی مسئولیت این حوادث را بر عهده نگرفته است.
اگر این موارد کافی نیست باید گفت که چندین مورد اشیا پرندهی مرموز نیز در این منطقه مشاهده شدهاند که اولین آن به سال 1760 برمیگردد. در مورد عجیب دیگر، در شب هالووین سال 1908 میلادی، دو فرد که از این ناحیه عبور میکردند در آسمان نور بزرگی مانند فانوس دریایی مشاهده کردند که بعد از حدود 40 دقیقه ناپدید شد.
تحریریه معماری آرل
نویسنده: میعاد بافراست
منبع: زومیت، LISTVERSE
لطفا شکیبا باشید ...