میخوام بدونم فیلم صامت چیه و چه محتوایی داره .
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
این نوشتار به هیچ منبع و مرجعی استناد نمیکند. لطفاً با افزودن یادکرد به منابع قابل اعتماد برطبق اصول تأییدپذیری و شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به بهبود این نوشتار کمک کنید. مطالب بدون منبع ممکن است به چالش کشیده شوند و حذف شوند.
آبی و رابی، نخستین فیلم صامت ایرانی (۱۳۰۹ خورشیدی)
فیلم صامت به فیلمی بدون صدا و اختصاصاً بدون دیالوگ میگویند.
فکر ترکیبکردن فیلمها با صدا یک ایده به قدمت خودِ سینماست، ولی به دلایل فنی، این امر تا قبل از سال ۱۹۲۰ میسر نشد. دوران فیلمهای صامت به «عصر پردهٔ نقرهای» مشهور است. (سینمای صامت با فیلم بدون صدا اشتباه گرفته نشود)
در دی ماه سال ۱۳۰۹ هجری خورشیدی نخستین فیلم ایرانی در تهران به نمایش درآمد. این فیلم صامت که آبی و رابی نام داشت، توسط اوانس اوگانیانس نوشته و ساخته شد. بازیگران این فیلم کمدی عبارت بودند از محمد ضرابی و غلامعلی سهرابی که یکی نقش فرد قد کوتاه و دیگری نقش فرد قد بلند را بازی میکرد. در طی فیلم حوادث غیر مترقبه و جالب و خنده داری برای این دو به وجود میآمد. این فیلم برای اولین بار در سینما مایاک تهران به نمایش درآمد و طبق روایتی میگویند که در یک حادثه آتشسوزی در این سینما فیلم آبی و رابی نیز از بین رفتهاست. پس از فیلم آبی و رابی اوگانیانس دست به کار ساخت دومین فیلم خود به نام حاجی آقا آکتور سینما را شروع کرد و این فیلم پس از طی مراحل تولید در اواخر سال ۱۳۱۲ هجری خورشیدی، آماده نمایش شد ولی در همین زمان، تب اولین فیلم ناطق فارسی همه گیر میشود و این نمایش، گرچه جزو اولین فیلمهای ایرانی بود، توفیقی برای سازندگانش نداشت.
امروزه نیز فیلمهای صامت در کشورهای مختلف و توسط کارگردانان گوناگون تولید میشود. جشنواره بینالمللی فیلم صامت گلوب هر ساله به هدف حمایت و گرهمآیی این تولیدکنندگان برگزار میشود.
همشهری آنلاین - مهدی تهرانی: فیلم صامت به فیلمی بدون صدا و اختصاصاً بدون دیالوگ میگویند. فکر ترکیبکردن فیلمها با صدا یک ایده به قدمت خودِ سینماست، ولی به دلایل فنی، این امر تا قبل از سال ۱۹۲۰ میسر نشد. دوران فیلمهای صامت به «عصر پردهٔ نقرهای» مشهور است.
در دوران صامت پیوند تصویر با صدای همزمان برای مبدعین این امر ممکن نبود، در واقع روشی برای این کار تا اواخر ۱۹۲۰ پیدا نشده بود. از این جهت در ۳۰ سال اول عمر سینما، فیلمها صامت بودند هرچند که با موسیقی زنده و حتی گاهی هم جلوههای صوتی محیطی و حتی تفسیرهایی که توسط نمایش دهنده فیلم ارائه میشد همراه بود.
رشد و توسعه سينماي صامت با آثار كمدي گره خورده است.در میان غولهای سینمای کمدی کلاسیک، همواره نامهای چارلی چاپلین، هارولد لوید، فورد استرلینگ و زوج استن لورل و اولیور هاردی و تعدادی دیگر بر سر زبانهاست.
بين عامه مردم و در باره سينماي كمدي كلاسيك؛ آنچه هرگز مورد توجه نبوده نامهای اشخاصی است که در کسوت استاد یا مربی نقش اصلی را در بروز و شکوفایی استعدادهای نامهاي بالا ایفا کردهاند که در راس آنها باید از مک سنت (Mack Sennett) سینماگر پیشگام نام برد.
مک سنت با تاسیس شرکت معروف کیستون در ابتدای دهه دوم قرن بیستم بسیاری از استعدادهای کمدی را در اطراف خود گردآوری کرد و تحت آموزش قرار داد.
چارلی چاپلین، هارولد لوید، فتی آربوکل، بن تورپین، چستر کانکلین و چند نفر دیگر در آن زمان از افرادی بودند که مدتها تحت آموزش مک سنت در کیستون به فعالیتهای سینمایی در ژانر کمدی پرداختند.در سبکی که مبدع آن مک سنت بود و به کمدی بزن بکوب یا اسلپ استیک معروف شد.
او پس از کیستون و از سال 1915 با تاسیس استودیوهای دیگری مانند تریانگل و مک سنت کمدیزاز (1917) همچنان به گسترش سبک ابداعی خود - اسلپ استیک - ادامه داد و عمده فیلمهای تولیدیاش بسیار با استقبال تماشاگران روبه رو گردید. همچنین کشفهای سینمایی مک سنت در سينماي آمريكا هرگز تعطیل بردار نبود و در سالهای پایانی دهه دوم قرن بیستم ، "هری لنگدون" و "فرانک کاپرا" که بعدها از غولهای سینمای کمدی شدند و کاپرا کارگردانی بسیار مطرح نیز شد از سوی او معرفی شدند.
يازده سال اولیه عمر تصاویر متحرک سیر تحول سینما از یک ابداع تازه به یک تفریح عمومی و همگانی بود. خود فیلمها تحولی را از فیلمهای تک شات که کاملاً توسط یک نفر و تعداد محدودی همکار ساخته میشد به فیلمهای چند دقیقهای و چند شاته، که توسط کمپانیهای بزرگ با قواعد صنعتی ساخته میشد را نشان میدهد.
اولین نمایش تجاری فیلم در ۱۴ آوریل ۱۸۹۴ در اتاقک کینتوسکوپ صورت گرفت. مشهود است که ادیسون در پی اختراع سیستم صوتی فیلم بوده، اتفاقی که تا ۱۹۲۷ و در فیلم خواننده جاز صورت نگرفت. در ۱۸۹۶ فهمیدند که در صورت نمایش برای افراد بیشتر پول بیشتری حاصل خواهد شد. از این رو کمپانی ادیسون پروژکتوری که توسط آرمات و ژنکینز ساخته شده بود و نامش فانتسکوپ بود را گرفتند و به ویتاسکوپ تغییر نام دادند.
از 1927 به بعد كم كم صدا جزو جداناپذير سينما شد و پيشرفت فني در اين عرصه باعث گرديد سينما غنيتر شود.
مديران كمپاني يونايتد آرتيستز؛ چارلي چاپلين در مقام رئيس كمپاني نشسته در وسط
فیلم صامت
فلم صامت به فیلمی بدون صدا و اختصاصاً بدون دیالوگ می گویند.
آرتیست
فکر ترکیب کردن فیلم ها با صدا یک ایده به قدمت خودِ سینماست، ولی به دلایل فنی، این امر تا قبل از سال ۱۹۲۰ میسر نشد. دوران فیلم های صامت به «عصر پردهٔ نقره ای» مشهور است. (سینمای صامت با فیلم بدون صدا اشتباه گرفته نشود)
در دی ماه سال ۱۳۰۹ هجری خورشیدی نخستین فیلم ایرانی در تهران به نمایش درآمد. این فیلم صامت که آبی و رابی نام داشت، توسط اوانس اوگانیانس نوشته و ساخته شد. بازیگران این فیلم کمدی عبارت بودند از محمد ضرابی و غلامعلی سهرابی که یکی نقش فرد قد کوتاه و دیگری نقش فرد قد بلند را بازی می کرد. در طی فیلم حوادث غیر مترقبه و جالب و خنده داری برای این دو به وجود می آمد. این فیلم برای اولین بار در سینما مایاک تهران به نمایش در آمد و طبق روایتی می گویند که در یک حادثه آتش سوزی در این سینما فیلم آبی و رابی نیز از بین رفته است. پس از فیلم آبی و رابی اوگانیانس دست به کار ساخت دومین فیلم خود به نام حاجی آقا آکتور سینما را شروع کرد و این فیلم پس از طی مراحل تولید در اواخر سال ۱۳۱۲ هجری خورشیدی، آماده نمایش شد ولی در همین زمان، تب اولین فیلم ناطق فارسی همه گیر می شود و این نمایش، گرچه جزو اولین فیلم های ایرانی بود، توفیقی برای سازندگانش نداشت.
امروزه نیز فیلم های صامت در کشورهای مختلف و توسط کارگردانان گوناگون تولید می شود. جشنواره بین المللی فیلم صامت گلوب هر ساله به هدف حمایت و گرهم آیی این تولیدکنندگان برگزار می شود.
Wiki: فیلم_صامت
فیلم صامت (انگلیسی: Silent Movie) فیلمی در ژانر کمدی به کارگردانی مل بروکس است که در سال ۱۹۷۶ منتشر شد.
استنفورد سی. آلن
اندرو هارویچ
جان سی. هاوارد
Wiki: فیلم_صامت_(فیلم)
افزودن به لیست علاقهمندی ها
۱۲ خرداد ۱۴۰۰ | ۱۷:۵۱۱۲ خرداد ۱۴۰۰زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۷ دقیقه
عصر فیلمهای صامت تاثیر غیر قابل انکاری بر سینمای بعد از خود داشت و به همین دلیل فیلمهای صامت مستقل از فیلمهای ناطق و به همان اندازه ارزشمند هستند. این فیلمها از آن جهت ارزشمند هستند که از زبان سینمایی بسیار متفاوتتری نسبت به اکثر فیلمهای ناطق استفاده میکنند. در این مطلب فاکتورهای با ارزش فیلم را در سینمای صامت برررسی میکنیم.
فیلمهای تولید شده در دههی ۲۰ میلادی با محدودیتهای فنی زیادی روبرو بودند، از جمله نبود صدا. با این حال، این محدودیت منجر به نمایش آثار درخشان بیشماری شد که اگر صدا از ویژگیهای همیشگی سینما بود، این آثار خلق نمیشدند. سینمای صامت به خودی خود یک شکل هنری کامل است و اگرچه ظهور صدا بسیاری از راههای جدید بیان را در فیلم باز کرد، اما این کمبود مانع درخشش بزرگترین فیلمهای صامت نشد.
قصد و هدف هنرمند فاکتور مهمی است که باید در رابطه با فیلم صامت مورد توجه قرار گیرد. در حالی که فیلم صامت تنها روشی بود که فیلمسازان تا اواخر دههی ۲۰ در اختیار داشتند، این فیلمسازان هنوز هنر خود را بدون صدا خلق میکردند و نیاز مخاطبان را با عدم وجود صدا در نظر میگرفتند. فیلمهای صامت، آثار هنری خاصی هستند که با پیشزمینهی ذهنی عدم وجود صدا ساخته شدهاند، بنابراین افزودن صدا لزوما یک فیلم صامت را بهتر نمیکند. از این نظر، فیلمهای صامت درست به اندازهی فیلمهای سیاه و سفید کامل هستند؛ نه به خاطر عدم وجود رنگ، بلکه کاملا مستقل از این کمبود. مفهوم سینمای رنگی از نظر کیفیت با سینمای سیاه و سفید کاملا متفاوت است و همین موضوع در مورد سینمای صامت در رابطه با ناطق نیز صدق میکند. گرچه یک اثر هنری باید مستقل از هدف نویسندهی آن مورد قضاوت قرار گیرد، اما هدف نویسنده هنوز حیاتیترین قسمت از فرآیند خلاقیت است و نمیتوان آن را هنگام ارزیابی اثر کاملا نادیده گرفت.
چارلی چاپلین در یکی از برجستهترین فیلمهای صامتش با نام جویندگان طلا (The Gold Rush). چاپلین در این فیلم هم همان کاراکتر ولگرد خود را به زیبایی بازی میکند و با حرکات و رقص و شوخیهای مختص خودش به فیلمی بی صدا جذابیتی بیحد میبخشد.
نسخهی صوتی به روز شدهی چاپلین از فیلم جویندگان طلا (The Gold Rush) محصول ۱۹۲۵ نمونهی خوبی است. در حالی که بیشتر تغییرات چاپلین در فیلم تغییرات مثبتی هستند، افزودن نریشنهای چاپلین کاملا غیرضروری است. این کار فراتر از قرار دادن متن بین فیلم است و اغلب با توضیح دادن شوخیهای چاپلین، وجه طنز آن از بین میرود. چاپلین یکی از موفقترین فیلمسازان از نظر انتقال از سینمای صامت به سینمای ناطق بود (از نظر هنری، نه از نظر تجاری)، به این دلیل است که او فیلمهای ناطق خود را با در نظر گرفتن صدا در ذهنش ساخته است. از طرف دیگر، جویندگان طلا، یک فیلم صامت بود که بعدا صرفا به منظور احیای علاقهی عمومی به فیلم، با صداگذاری پخش شد و اگرچه در این زمینه موفق بود، افزودن صدا از نقطه نظر هنری به فیلم آسیب رساند.
رنی ژان فالکونتی در سکانسی تاثیرگذار از فیلم مصائب ژان دارک (The Passion of Joan of Arc) به کارگردانی کارل تئودور درایر. نمای نزدیک فالکونتی در این سکانس اوج هنر بازیگری را نشان میدهد که حتی دیدن عکسی از او رنج و غم و اندوه و در عین حال آرامشی خاص برای بیننده ملموس و قابل درک است.
وقتی صحبت از فیلمهای صامت ساخته شده در دوران ظهور صدا میشود، موضوع قصد هنرمند حتی بیشتر مطرح میشود. در حالی که نمیتوانیم بگوییم که اگر کارل درایر (فیلمساز دانمارکی) میخواست، میتوانست از مصائب ژان دارک محصول ۱۹۲۸ با صدا فیلمبرداری کند، اما پس از ورود صدا به دنیای سینما فیلم را کارگردانی کرد و حتی دو برابر فیلم ناطق موفق بود؛ این یک نمونهی عالی از بیتوجهی کامل به صدا در هر مرحله از فیلمسازی است، حتی در نقطهای که مخاطب محصول نهایی را میبیند. در حالی که تقریبا بیننده فیلم را با موسیقی میدید، صدا برای کارگردان اصلا نگران کننده نبود. نبود صدا در این فیلم توجه بیشتری را به اجراهای بصری جلب میکند که به شدت بر نماهای نزدیک تاکید دارد. نمای نزدیک از بازی افسانهای ماریا فالکونتی، حتی اگر او هیچ گفتگو و دیالوگ شنیدنی در فیلم نداشته باشد، تمام آن چیزی است که فیلم را ارزشمند میکند. سازندگان فیلمهای مدرن بر موسیقی متن فیلم کنترل دارند. این در مورد مصائب ژان دارک هم صدق میکرد و به منظور رسیدن به اهداف مورد نظرش، موسیقی متن انتخابی درایر سکوت بود. این ادعا که عدم وجود صدا محدودیت است، خلق آگاهانهی فیلمساز را زیر سوال میبرد.
عدم وجود صدا در فیلمها نه تنها محدودیت نیست، بلکه در واقع بزرگترین فیلمهای صامت نیز درخشش خود را از آن میگیرند. عدم وجود صدا، سازندگان فیلم را به تاکید بیشتر بر روی تصاویر فیلم سوق میدهد و تاثیرات یک فیلم را بیشتر میکند و قدرت را در عنصر بصری حفظ میکند. در حالی که فیلمهای ناطق قادرند با عناصر تاثیرگذار خود بین صدا و بینایی تعادل برقرار کنند، اما در سینمای صامت، تصاویر بصری تنها روش انتقال این عناصر هستند که وجه متقابل آنها ناتوانی در فیلمهای صوتی دراماتیک است. حتی فیلمهای دراماتیک ناطق نیز کمتر طبیعی تلقی میشوند، که بر غیر واقعی بودن خاصی برای انتقال داستان و مضامین تاکید دارند. این رویکرد حتی در تیاترهای نمایشی، همراه با یک داستان نسبتا مستند و جدی، امکانات خارقالعادهتری را فراهم میکند. به دلیل آن عنصر خیالی اغراقآمیز، درام صامت اغلب ملودرام است، که چیز بدی نیست. این به سادگی یک روش جایگزین برای نمایش احساسات است که به ویژه در سینمای صامت خیلی خوب جواب میدهد. اکسپرسیونیستهای آلمانی برای انتقال مضمون و احساسات خود از تصاویر دیدنی چشمگیر استفادهی بسیار خوبی کردند، اما سازندگان فیلم آن را به طرق مختلف در سراسر جهان تکمیل کردند. مانند اسبها که در فیلم باد (The Wind) محصول ۱۹۲۸ به کارگردانی ویکتور شوستروم در آسمان چهار نعل میدوند. سکانسی ارتشی مرده در فیلم اتهام (J’accuse) محصول ۱۹۱۹ به کارگردانی گانس (که بخش قابل توجهی از انرژی و گیرایی خود را در بازسازی همراه با صدا از دست میدهد)؛ پویایی در فیلم مردی با دوربین فیلمبرداری (Man With a Movie Camera) محصول ۱۹۲۹ به کارگردانی ژیگا ورتوف؛ و فیزیکی ناب در کمدیهای چاپلین، کیتون و لوید. همهی سازندگان بزرگ فیلمهای صامت، اغلب خارج از حوزهی واقعیت، تا حدی به دلیل عدم وجود صدا در فیلمهایشان راههایی را برای بیان روایت بصری خود پیدا کردند. از جلوههای ویژه گرفته تا بازیهای اغراق شده، بسیاری از فیلمهای صامت در صراحت انتقال مضمون خود شور و نشاط زیادی دارند که به عنوان یک جایگزین جذاب برای عناصر طبیعیتر ارایه شده توسط صدا عمل میکند.
ارتش مرده در فیلم اتهام (J’accuse) که تنها سکوت شایستهی آن است و بخش قابل توجهی از انرژی و گیرایی خود را در بازسازی همراه با صدا از دست میدهد
این دور شدن از اغراق بصری در دورهی صدا بیشتر در مورد فیلمهای جدیتر و دراماتیک صدق میکند، هدف آنها ارایهی داستانهایشان به روشی نسبتا واقعگرایانه است – هدفی که به طور طبیعی با افزودن صدا به آن کمک میشود. نقطهی قوت اصلی فیلم صامت که در اینجا توصیف میکنیم رویکرد غیرواقعی است که در مورد مسایل واقعگرایانه اتخاذ میشود، که بعدها در دههی ۳۰ میلادی از بین میرود. بدیهی است که عناصر سوریال بیشتر سینما در فیلمهایی باقی میمانند که ذاتا از نظر داستانی غیرواقعی هستند، مانند فیلمهای فانتزی و ترسناک.
این به هیچ وجه حمله به سینمای ناطق نیست. برعکس، معرفی صدا امکانات بیشماری را برای بررسی باز کرد و اجتنابناپذیر بود که سینمای صامت با توجه به این پیشرفت عظیم تکنولوژی کنار بیافتد. استفاده از صدا به طور قطع احتمالات و روشهایی را که دوران صامت به منصه ظهور رسانده از بین نمیبرد. این بدان معناست که روشهای جدید جایگزین روشهای قدیمی میشود. همانطور که قبلا اشاره شد، این تغییر فاصله از عناصر بصری سوریال بیشتر در فیلمهای جدیتر درام دیده میشود، نه در فیلمهایی که اغراق دارند مانند جادوگر اوز (The Wizard of Oz) محصول ۱۹۳۹، فیلمهای تخیلی ژان کوکتو یا فیلمهای ترسناک. همانطور که گفته شد، بسیاری از فیلمهای ناطق دراماتیک وجود دارند که بسیار عالی از آب در میآیند و به دنبال فیلمهای صامت ملودراماتیک بصری میروند مانند کفشهای قرمز (The Red Shoes) محصول ۱۹۸۴ با سکانس بالهی رویایی خود؛ اردت (Ordet) محصول ۱۹۵۵ با رستاخیز معجزهآسای خود؛ دیدگاه زیر آب ژان در آتلانتا (Jean’s underwater vision in L’Atalante) محصول ۱۹۳۴؛ نورپردازی و صحنههای اکسپرسیونیست شب شکارچی (The Night of the Hunter) محصول ۱۹۵۵. این فیلمها نشان میدهند که رویکرد ملودراماتیک فیلمهای صامت حتی در فیلمهای ناطق نیز میتواند موثر باشد.
غیرقابل انکار است که نبود صدا در فیلمهای تولید شده در دههی ۲۰ در واقع محدودیتی نسبت به امکاناتی است که با پیشرفتهای فنی بعدی ایجاد میشود، اما فیلمهای صامت به خودی خود شایسته هستند، زیرا عدم وجود صدا به آنها امکان استفاده از زبان سینمایی متفاوت را میدهد به هیچ وجه از آنهایی که بعدا آمدهاند کم ارزشتر نیست. فیلمهای صامت فقط یادگارهای گذشته نیستند که فقط به عنوان یک نگاه اجمالی به روزهای آغازین سینما ارزشمند باشند. بسیاری از فیلمهای صامت از نظر تکنیک، کیفیت و دید هنری به راحتی با بهترین کیفیتی که سینمای ناطق ارایه میدهد قابل مقایسه هستند و ما درست به اندازهی جانشینان پر سروصدای آنها عاشقشان هستیم.
تهران- ایرنا- یک گروه فرانسوی پس از ۱۲ سال تلاش بیوقفه موفق شد نسخه اصلی فیلم صامت «ناپلئون» (Napoléon) ساخته «ابل گانس» را ترمیم و بازیابی کند.
به گزارش روز سهشنبه گروه فرهنگی ایرنا از خبرگزاری فرانسه، گروهی از کارشناسان مرمت فیلم در پروژهای جاهطلبانه برای احیای یکی از تکهپارهترین گنجینههای سینمایی جهان، نسخه اصلی فیلم صامت و ۷ ساعته ناپلئون (۱۹۲۷) ساخته ابل گانس، کارگردان مشهور فرانسوی، را بازآفرینی کردند.
این پروژه ۱۲ سال طول کشید و دو میلیون و ۵۰۰ هزار یورو هزینه دربرداشت.
مسئولان این پروژه در سال ۲۰۰۸ کارشان را شروع کردند. جورج موریه سرپرست پروژه و لور مارشو، تدوینگر، در ابتدا تنها قصد داشتند چند ماهی را صرف مرتب کردن آرشیوهای گانتس در زیرزمین سازمان سینماتک فرانسه در پاریس کنند اما حین کار متوجه شدند در نسخههای بازیابی شده قبلی فیلم، دو ورژن آن با هم ادغام شدهاند: یک نسخه کوتاه سهساعته که برای مردم اکران شد و یک نسخه طولانیتر که نسخه کارگردان بود.
با وجود شور و هیجان اولیه که مردم در سال ۱۹۲۷ نسبت به اکران این فیلم داشتند، داستان حماسی سال های اولیه زندگی ناپلئون بناپارت در جذب مخاطب چندان موفق نبود؛ بخشی از دلیل این امر به طولانی بودن فیلم برمیگشت و بخش دیگر مربوط به ظهور سینمای ناطق بود که علاقه به تماشای فیلم های صامت را از بین برد.
در نتیجه تلاشها برای تدوین دوباره این فیلم توسط توزیعکنندگان، تاریخ نگاران سینما و خود کارگردان، چندین حلقه فیلم از آن در سراسر جهان به جا ماند که برخی از آنها گم شده یا آسیب دیدند و برخی دیگر نیز با هم ترکیب یا به هم چسبانده شدند. امروز در مجموع ۲۲ نسخه مختلف از این فیلم وجود دارد.
همین تکه پاره بودن گاهی گروه فرانسوی را مجبور میکرد صحنه به صحنه جلو برود به عنوان مثال برای سرهم کردن نسخه اصلی صحنهای که در آن ناپلئون به سرود ملی فرانسه گوش میدهد، موریه و مارشو مجبور شدند تصاویری را از نسخهای که در رم پیدا شده بود با تصاویری به دست آمده از نسخه کپنهاگ ترکیب کرده و کنار هم بگذارند.
کارمان فقط به هم دوختن تکهها نبود، آنها را بند میزدیم.
این گروه تاکنون روی ۱۰۰ کیلومتر حلقه فیلم کار کرده است که بیشتر آنها در آستانه متلاشی شدن و فوقالعاده اشتعال پذیر بودند. مارشو حین کار کردن با این حلقههای قدیمی باید حتما دستکش به دست میکرد و هنوز به یاد دارد وقتی جعبه یک حلقه فاسد را باز کرد چه بوی تند سرکهای از آن بلند شد.
این گروه در نهایت به کمک ترکیبی از فرآیندهای شیمیایی و آخرین فناوریهای روز دنیا در حوزه دیجیتال سازی، موفق شد تک تصویرهای مفقود شده را بازیابی کرده و کل فیلم را به یک عکس چاپی در کیفیت بالا تبدیل کند که «حس و روح» نوار سلولوید نسخه اصلی را حفظ میکند.
فیلم صامت ناپلئون بین فیلمسازان و سینمادوستان جایگاهی اسطورهای دارد. شهرت این فیلم به خلاقیتهای فنی بیشمار آن برمیگردد که از آن جمله میتوان به مونتاژ سریع، فیلمبرداری دستی، برهم نمایی و برداشت یک سکانسی با سه تقسیم صفحه اشاره کرد که پخش آن به سه پروژکتور مجزا در سینما نیاز داشت. فرانسیس فورد کاپولا کارگردان سرشناس آمریکایی هم از علاقهمندان پروپاقرص این فیلم است؛ وی در سال ۱۹۸۱ یکی از نسخههای بازیابی شده آن را به نمایش گذاشت که با استقبال گسترده مردم روبهرو شد.
ابل گانس کارگردان، تهیه کننده، نویسنده و بازیگر فقید فرانسوی و پیشگام نظریهپردازی و به کارگیری مفهوم مونتاژ در سینماست که به ساخت سه فیلم صامت اتهام، چرخ و ناپلئون شناخته میشود.
منبع: thetwingeeks
لطفا شکیبا باشید ...