0

روانشناسی سیاسی چیست؟

سیاست روانشناسی سیاسی جامعه آگاهی انسان شناسی روابط بین الملل
ثبت شده 3 سال پیش توسط زهره چراغی ویرایش شده در 1400/3/13

سلام دوست دارم درباره روانشناسی سیاسی بیشتر بدونم ممنون میشم برام توضیح بدین

روانشناسی سیاسی چیست؟

2 جواب

0
3 سال پیش توسط: پریسا قلی زاده

روان‌شناسی سیاسی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

روانشناسی سیاسی از جمله رشته‌های میان رشته‌ای بوده که در دوران کنونی وارد مباحث سیاسی ـ اجتماعی شده‌است؛ و به بررسی و تحقیق در رفتار سیاست‌مداران نیز نسبت داده می‌شود؛ و یک نوع از سیاست‌شناسی می‌باشد. روانشناسی سیاسی را می‌توان به‌طور کل این‌گونه تعریف کرد: شناخت و دانش اصول سیاست و تحقیق و جستجوی آن‌ها (تقریباً شبیه به اقتصاد سیاسی). روانشناسی سیاسی شکلی از سیاست است که به رفتارها و اخلاقیات و روان سیاست مربوط است و می‌توان گفت که به شناخت باورهای سیاسی مربوط است. این نوع روانشناسی را هم می‌توان در رشتهٔ روانشناسی زیر شاخه کرد و هم در شناخت سیاست.[نیازمند منبع]

روانشناسی سیاسی دانشی میان رشته‌ای شناخته می‌شود که به بررسی رفتار انسان در عرصه سیاست و عملکردهای سیاسی می‌پردازد. در واقع روانشناسی سیاسی به چرایی رفتارها در مناسبات و تصمیمات سیاسی پرداخته و عمل انجام شده را توصیف و علت یابی می‌کند. از این رو است که در آن از مفاهیمی چون جامعه‌پذیری سیاسی یاد می‌شود.[۱][۲]

روانشناسي سياسي و ورود به عرصه نظريه پردازي در علم سياست

 

نویسندگان:  

 

آدرس:   

 

 

چکیده:  

در ابتدا روانشناسي به عنوان فردي ترين رشته علوم انساني و مقوله اي مطرح بود که به حالات رواني افراد کاملا مجزا از يکديگر مي پرداخت، اما به تدريج پيوندي بين روانشناسي و علوم سياسي برقرار شد و چندان پيش رفت که براي عده اي روانشناسي مقوله اي صرفا جمعي يا به شدت تحت تاثير داده هاي سياسي- اجتماعي قلمداد شد که مي بايست از نو مورد مطالعه قرار گيرد. اما امروز روانشناسي سياسي به عنوان حوزه اي جديد و ميان رشته اي از علوم اجتماعي با هدف تحليل رفتارهاي سياسي رهبران، شخصيت هاي سياسي، گروه ها و افراد بر اساس نظريه ها و مفاهيم آن به درک عميق تر رفتارهاي سياسي کمک شاياني کرده است. اين حوزه در برگيرنده نظرياتي در باب رفتارهايي نظير رأي دادن، سياست هاي نژادي، نسل کشي (ژنوسايد)، قوميت، ناسيوناليسم، افراط گرايي سياسي، جنگ و بازدارندگي و... مي باشد. بر اساس مطالعات انجام شده مي توان تمام نظريه هاي روانشناسي سياسي را به دو دسته عمده تقسيم کرد. يکي نظريه هايي که بر فرد و نقش او تاکيد دارند و ديگري نظريه هايي که روانشناسي را در قالب جمعي به کار مي گيرند. نوشتار حاضر با هدف تبيين اين نظريه ها و با رويکرد توصيفي- تحليلي به رشته تحرير درآمده است.

 

کلید واژه:  

روانشناسی سیاسی: معرفی، تاریخچه و بازار کار

avatar

نویسنده : ملیکا باقری
مشاهده پروفایل نویسنده

نوع پست : مقاله روانشناسی

حوزه روانشناسی : 

رده سنی : 

تاریخ انتشار : 8 ماه قبل

مطالعه این مطلب 2 دقیقه زمان خواهد برد

برای دانلود و پرینت مقاله کلیک کنید

مقدمه

روانشناسی سیاسی علمی نوپاست که از پیوند روان‌شناسی و سیاست پدید آمده است. تعداد زیادی از متخصصین و کارشناسان علم سیاست اعم از: والترلیپمن، گراهام والاس و ریورس این عقیده را باور دارند، که بررسی روابط سیاسی انسان‌ها بدون در نظر گرفتن جنبه‌های روانشناختی این روابط، امری ناقص و خطایی بزرگ است.

تاریخچه روانشناسی سیاسی

این رشته از اوایل قرن نوزدهم ریشه می گیرد، جایی که روانشناسان برای درک نحوه رفتار سیاستمداران، عقایدشان، نحوه تعامل احزاب مختلف با یکدیگر و نتایج رفتارهای سیاسی برای اولین بار از توضیحات اجتماعی و شناختی استفاده کردند.

تلاش بی وقفه و ۳۰ ساله لاسول و مطالعات گسترده و عمیق وی منجر به ورود روش روان تحلیلگری در حوزه علم سیاست شد.

روانشناسی سیاسی چیست؟

این شاخه یک حوزه میان رشته ای است که سعی می کند رفتار سیاسی، سیاستمداران و سیاست را از منظر روانشناسی درک کند.

اساساً، این حوزه رفتار انسان را مطالعه می کند، اما با تمرکز خاص بر سیاست. این ها شامل وابستگی سیاسی، پیامدهای تروریسم و برداشت عمومی از دولت است. این حوزه همچنین به روند تصمیم گیری سیاست و چگونگی تأثیر تصمیمات بر کل جمعیت می پردازد. این حوزه میان رشته ای است زیرا در آن ارتباطات، تجارت، اقتصاد، آموزش، دولت، سیاست و روانشناسی با هم ترکیب شده است.

بازار کار روانشناسی سیاسی

روانشناسان سیاسی را می توان در زمینه های مختلف یافت:

  • تفسیر سیاسی
  • روابط بین الملل
  • آموزش و پرورش
  • تحقیقات رسانه ای
  • ادارات خصوصی و دولتی
  • روزنامه نگاری
  • سخنرانی های دانشگاهی و سیاسی
  • روابط رسانه ای
  • محقق
  • مشاور
  • استاد دانشگاه

 

بنابراین حوزه، پویایی پدیده های مهم دنیای واقعی را از راه هایی که اطلاعات عملاً ارزشمندی را به دست می دهد و همچنین توسعه نظریه های اساسی فرآیند های شناختی و روابط اجتماعی را تقویت می کند، روشن می کند.
و همه این کارها به ما کمک می کند تا درک کنیم که چرا وقایع سیاسی همانطور که اتفاق می افتد رخ می دهد.

فرهنگ و روابط بین الملل

روانشناسی سیاسی

توضیحات

 

نمایش از چهارشنبه, 09 بهمن 1398 18:17 

بازدید: 1643

دکتر امیر هوشنگ میرکوشش

روانشناسی سیاسی چیست؟
روانشناسی سیاسی یک حوزه علمی بین رشته ای است که ریشه در علوم سیاسی و روانشناسی دارد و پیوندهایی با طیف های دیگری از علوم اجتماعی از جمله جامعه شناسی ، اقتصاد ، ارتباطات ، تجارت ، آموزش و بسیاری از زمینه های دیگر دارد. مطالعه فرایندهای سیاسی از دیدگاه روانشناختی در عمومی ترین سطح ، به فکر و رفتار سیاسی مربوط می شود . پژوهش در روانشناسی سیاسی به بررسی رفتار سیاسی فردی (به عنوان مثال ، تصمیم گیری) و در سطح جمعی (به عنوان مثال ، اقدام جمعی) ، برمی گردد . روانشناسان سیاسی سعی در درک زیربناهای روانشناختی ، ریشه ها و پیامدهای رفتار سیاسی دارند. بنابراین ، روانشناسی سیاسی پویایی پدیده های مهم در دنیای واقعی را به روش هایی که اطلاعات عملی با ارزش دارند و همچنین پیشرفت تئوری های اساسی فرآیندهای شناختی و روابط اجتماعی را روشن می کند.
روانشناسی سیاسی آنچه را که درباره روانشناسی انسان شناخته شده است ، برای مطالعه رفتار سیاسی ، با تمرکز بر افراد درون یک سیستم سیاسی خاص ، اعمال می کند. مباحثی مانند تروریسم ، حمایت توده ای از فاشیسم و قوم گرایی به طور معمول در روانشناسی سیاسی مورد بررسی قرار می گیرند . روانشناسی سیاسی ، در عمومی ترین سطح ، کاربردی است از آنچه که در مورد روانشناسی انسان برای مطالعه سیاست شناخته شده است. این تئوری و تحقیقات در مورد بیوسایکولوژی ، علوم اعصاب ، شخصیت ، روانشناسی ، روانشناسی تکاملی ، روانشناسی اجتماعی ، روانشناسی رشد و نمو ، روانشناسی شناختی و روابط بین گروهی استنتاج می شود . روانشناسی سیاسی به بررسی رفتار شخصیت های سیاسی ، انگیزه ها ، اعتقادات و سبک های رهبری ، احکام ، تصمیمات و اقدامات آنها در سیاست داخلی ، سیاست خارجی ، روابط بین الملل و حل مناقشات می پردازد .
در اصل ، روانشناسی سیاسی مربوط به رفتار افراد در درون یک سیستم سیاسی خاص است. روانشناسی به تنهایی نمی تواند هولوکاست ، درگیری ها ، جنگ یا اکثر رفتارهای دولت ها یا بازیگران سیاسی جمعی را در محیط های پیچیده توضیح دهد. افراد در درون خلاء عمل نمی کنند، رفتار آنها با اختلافات در نهادهای سیاسی ، فرهنگ های سیاسی ، سبک های رهبری و هنجارهای اجتماعی متفاوت است و به آنها پاسخ می دهد. روانشناسی سیاسی و تاثیر متقابل آن به جنبه های خاص سیستم بین المللی ، دولت های ملی و جوامع متمایز ، بر رفتار سیاست خارجی تأثیر می گذارد. همین منطق در مورد طیف گسترده ای از پدیده های مختلف صدق می کند. تحقیق در مورد اقتدارگرایی را در نظر بگیرید، آیا با نگاه به رفتار رهبران یا پیروان آنها می توان درک نمود ، چرا شهروندان در دهه 1930 و 1940 از رهبران فاشیست پیروی کردند که میلیون ها نفر را آزار و شکنجه و یا کشتند؟ آیا جنایات مرتکب شده در آلمان نازی و روسیه استالینیستی تابعی از رهبری سیاسی ، حمایت (تبعیت) از مردم یا هر دو بوده است؟ برخی از محققان هولوکاست را کاملاً به روانشناسی پیروان اقتدارگرا نسبت می دهند و برخی دیگر آن را تابعی از رهبری و تمایل فراگیر بشر به اطاعت از اقتدار می دانند . با این وجود دیگران این واکنش را واكنش افراد اقتدارگرا در برابر اختلافات اجتماعی و سیاسی می دانند .
این مقاله در طی چند بخش به روانشناسی سیاسی به عنوان یک دانش و رشته علمی، روانشناسی رفتاری رهبران،روانشناسی نژادپرستی و تروریسم،چشم انداز روانشناسی سیاسی در روابط بین الملل و رویکرد های ژنتیکی،بیولوژیکی و تکاملی خواهد پرداخت.

 

تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

روان‌شناسی سیاسی چیست؟ و شخصیت و سیاست

open-minded-3

ماهیت روان‌شناسی سیاسی

بدون شک امروزه علوم به صورت جزایر مجزا از یکدیگر نگریسته نمی‌شوند و مرزهای مشترک و پیوندهای عمیق میان آنها زمینه را برای شکل‌گیری مطالعات میان رشته‌ای فراهم آورده است. در این میان روان‌شناسی سیاسی (Political Psychology) علمی نوپاست که از پیوند روان‌شناسی و سیاست پدید آمده است. بسیاری از متخصصان و کارشناسان علم سیاست همچون والترلیپمن، گراهام والاس و ریورس بر این باورند که بررسی روابط سیاسی انسان‌ها بدون در نظر گرفتن جنبه‌های روان‌شناختی این روابط، امری ناقص و خطایی بزرگ است.

توجه به کاربرد روان‌شناسی در عرصه سیاست، ریشه در تحولات قرن بیستم دارد و چنین توجه و اهمیتی را می‌توان در آثار لاول (Lowell) و لاسول (Lasswell) مشاهده کرد. تلاش ۳۰ ساله لاسول و مطالعات عمیق او منجر به ورود روش روان تحلیلگری در حوزه علم سیاست شد و ساختار طبقه‌بندی افراد از منظر سیاسی شکل گرفت.

حال این سوال مطرح می‌شود که محققین در قلمرو روان‌شناسی سیاسی به دنبال پاسخگویی به چه سوالاتی هستند؟ جستجوی منشأ گرایش‌های سیاسی انسان‌ها، نحوه‌ شکل‌گیری و تغییر تفکرات سیاسی، چگونگی شکل‌گیری انقلاب‌ها در جوامع سنتی و دگرگونی یا سرنگونی نظام‌ها از جمله سوالاتی است که روان‌شناسی سیاسی به دنبال جواب دادن به آنهاست.

دیدگاه التقاطی در روان‌شناسی

امروزه در مطالعات روان‌شناسی به جای سخن گفتن از یک دیدگاه یا یک رویکرد، از رویکرد التقاطی که آمیزه‌ یا مخلوطی از رویکردهای مختلف است، سخن به میان می‌آید. امروزه کمتر روان‌شناسی را می‌توان یافت که با نگاه تک‌بعدی به کار بالینی (کلینیکی) یا تحقیقی بپردازد. در عوض رویکردهای مختلف با مبانی و اصول متفاوت و گهگاه متعارض به تبیین رفتار انسان می‌پردازند.

از جمله گرایش‌های مطرح در روان‌شناسی، روان‌شناسی اجتماعی (Social Psychology) است که بستر پیوند میان روان‌شناسی و علم سیاست را فراهم می‌آورد. گوردون آلپورت در تعریف روان‌شناسی اجتماعی چنین می‌نویسد: «علم درک و تبیین چگونگی نفوذپذیری افکار، احساسات و رفتارهای افراد از حضور واقعی، خیالی یا ضمنی دیگران.»

روان‌شناسی اجتماعی به قانونگذار امکان می‌دهد که در وضع بهترین قوانین تلاش کند و در عین حال سیاستمدار را راهنمایی می‌کند تا مطلوب‌ترین سیاست را در پیش گیرد. در نتیجه می‌توان چنین گفت که روان‌شناسی سیاسی در قالب شاخه‌ای از روان‌شناسی اجتماعی تلاش می‌کند شناخت دقیقی از جامعه در اختیار سیاستمداران قرار دهد. برای مثال سیاستمداران مطرح همواره تبعات روانی سخنان و اعمال خود را در جامعه‌ خویش رصد می‌کنند و می‌دانند که حرکت یا سخن نسنجیده در عرصه سیاست چه پیامدهای روانی ناگواری می‌تواند به دنبال داشته باشد. گوشزد کردن پیامدهای روانی سیاست‌ورزی سیاستمداران بخش قابل توجهی از قلمرو روان‌شناسی سیاسی را تشکیل می‌دهد.

سیاست

واژه سیاست نیز همچون بسیاری از کلمات کلیدی علوم مختلف با تعاریف گوناگون و متفاوت محصور شده است. علم فرمانروایی بر کشورها یا فن و عمل فرمانروایی بر جوامع انسانی از جمله تعاریف مطرح برای واژه سیاست است. نزاع بر سر علم بودن سیاست یا فن تلقی کردن آن همچنان ادامه دارد؛ ولی آنچه بدیهی و آرزوی بسیاری از نظریه‌پردازان و بزرگان سیاست نیز است، به کار بردن سیاست علمی در قلمرو سیاست است. هرچند برخی تحقق چنین آرزویی را در عرصه سیاست و عمل بسیار دشوار می‌دانند، چنان‌که دوورژه می‌نویسد: «بیهوده است اگر امیدوار باشیم روزی برسد که قلمرو سیاست علمی بتواند سراسر قلمرو سیاست به مفهوم هنر و عمل را پوشش دهد و سیاست کاملا علمی گردد… تصمیمات سیاسی نه‌تنها اطلاعات بدست آمده‌ی عینی بلکه قضاوت یا داوری‌های ذهنی را در باب انسان و جامعه به بازی می‌گیرند.”

شخصیت و سیاست

از طریق فرآیند جامعه‌‌پذیری سیاسی است که شخصیت سیاسی افراد یک جامعه شکل گرفته و رفتارها و هنجارهای مورد قبول نظام سیاسی حاکم در آنها نهادینه می‌شود.

هرچند مطالعات علمی پیرامون شخصیت در اواخر دهه ۱۹۳۰ توسط گوردون آلپورت در دانشگاه هاروارد به رسمیت شناخته شد؛ ولی از آن زمان تا امروز تعریفی از شخصیت که همگان بر آن اجماع کنند، ارائه نشده است. با وجود این می‌توان تعریف زیر را پیرامون شخصیت تا حدودی قابل قبول دانست:

“شخصیت را می‌توان تمامی سیستم تمایلات نسبتا پایدار روانی و جسمی هر فرد تعریف نمود؛ تمایلاتی که نحوه‌ تطابق وی را نسبت به محیط روانی، اجتماعی و مادی معین می‌سازد.”

تکثر و تعدد تعاریف مربوط به شخصیت، ریشه در ماهیت پیچیده‌ انسان دارد. در واقع به تعبیر دکتر فتحی آشتیانی در کتاب مقدمه‌ای بر روان‌شناسی سیاسی، «دامنه تعاریف موجود، از فرآیندهای درونی ارگانیزم تا رفتارهای مشهود ناشی از تعامل افراد در نوسان است،” و به همین دلیل نمی‌توان به یک نظریه خاص اشاره کرد که در آن تمامی معانی شخصیت لحاظ شده باشد. درواقع هر نظریه‌پردازی به جنبه‌های خاصی از شخصیت نظر افکنده است. برای مثال برخی بر جنبه‌های شناختی و عاطفی شخصیت و برخی دیگر بر جنبه‌های جسمانی ـ روانی آن تکیه می‌کنند.

چنان‌که اشاره شد، تحول و در نوسان بودن، ویژگی اصلی شخصیت است و به همین دلیل برخی بر این اعتقادند که هر کدام از تعاریف شخصیت «به منزله‌ نقطه توقف درباره یک فرآیند است.‌ برای ارزیابی شخصیت افراد از روش‌های گوناگونی استفاده می‌شود که در این میان می‌توان از زندگینامه‌‌های خود نوشته و دیگر نوشته، پرسشنامه‌ها، موقعیت‌های آزمایشی، تست‌های فرافکن، قیافه، خط و بیان نام برد.

شخصیت و جامعه‌پذیری سیاسی

نظریه جامعه‌پذیری سیاسی (Political Socialization) که توسط ریچارد داوسن و کنت پرویت بسط یافته، به عنوان ابزاری نظری در تبیین و توضیح تفاوت میان نظام‌های سیاسی به کار می‌رود. داکتر آشتیانی در کتاب «مقدمه‌ای بر روان‌شناسی سیاسی» در بیان اهمیت فرآیند جامعه‌پذیری سیاسی می‌نویسد: “از طریق فرآیند جامعه‌پذیری سیاسی است که نسل‌های قدیمی‌تر، فرهنگ سیاسی جامعه را به نسل‌های جدیدتر منتقل می‌کنند و با توجه به چنین انتقالی است که هر جامعه‌ای موفق می‌شود فرهنگ سیاسی خود را استقرار بخشد.”

درواقع با استفاده از نظریه‌ جامعه‌‌پذیری سیاسی می‌توان علل استمرار و ثبات یک نظام یا علل بی‌ثباتی و زوال نظام‌های سیاسی را توجیه کرد. درواقع آنچه در نظریه جامعه‌‌پذیری سیاسی مورد توجه قرار می‌گیرد، پرورش شخصیت شهروندانی است که به صورت افراد کارآمد جامعه سیاسی مطرح می‌شوند. از نظر افرادی چون الموند و پاول، جامعه‌پذیری سیاسی “روند حفظ یا دگرگونی فرهنگ‌های سیاسی است.”

به عبارت دیگر، از طریق فرآیند جامعه‌‌پذیری سیاسی است که شخصیت سیاسی افراد یک جامعه شکل گرفته و رفتارها و هنجارهای مورد قبول نظام سیاسی حاکم در آنها نهادینه می‌شود. عوامل متعددی در جامعه‌پذیری سیاسی نقش دارند که از آن جمله می‌توان به خانواده، مکتب، دوستان و همسالان، رسانه‌های گروهی، فرهنگ، طبقات اجتماعی و نقش جنس اشاره کرد. بدون شک بررسی رابطه شخصیت و جامعه‌پذیری سیاسی یکی از مباحث مهم در حوزه روان‌شناسی سیاسی به‌شمار می‌آید.

منبع: روزنامه‌های جام جم و آفتاب

در این نشست كه با حضور استادان، دانشجویان و متخصصان حوزه های روانشناسی برپا شد «ابراهیم برزگر» مدرس علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی و «سعید عبدالملكی» عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور و مدرس دانشگاه علامه طباطبایی، به بیان دیدگاه های تئوری و كاربردی خود در زمینه روانشناسی سیاسی پرداختند.
** روانشناسی سیاسی علمی میان رشته ای
ابراهیم برزگر به عنوان نخستین سخنران این آیین در تعریفی از روانشناسی سیاسی گفت: این علم در دیدگاه های مختلف، از شعبه های روانشناسی اجتماعی، روانشناسی عمومی یا علوم سیاسی خوانده می شود اما دیدگاهی دیگر كه در این نشست به آن پرداخته می شود از این علم مستقل به عنوان محصول مطالعه های میان رشته ای و حاصل علم سیاست و روانشناسی یاد می كند. روانشناسی سیاسی بر روی میانه متغیرهایی به نام فرد یا ساختار اجتماعی دست می گذارد و به گونه ای به بررسی موضوع هایی كه در مرز دانش روانشناسی و علم سیاست قرار دارد می پردازد.
در رشته علوم سیاسی این خلاء ایجاد شد كه برخی حوادث علت های فلسفی یا اندیشه ای دارد كه به وسیله ی علم سیاست یا روانشناسی به تنهایی قابل شناخت نیست و تنها درس روانشناسی سیاسی می تواند چنین مقوله هایی را مورد بررسی قرار دهد. بر پایه این نیاز تدریس درس روانشناسی سیاسی در برخی از رشته های دانشگاهی مرتبط تصویب شد.
هنگامی كه صحبت از روانشناسی سیاسی به میان می آید بهتر است از دو زمینه دانش فلسفی یا غیرتجربی به معنای Knowledge و علوم تجربی به معنی Science به آن بپردازیم. روانشناسی سیاسی در مفهوم فلسفی یا غیرتجربی سابقه ای چند هزارساله دارد و از دوره ارسطو و افلاطون تا زمان كنونی ادامه داشته است. اندیشمندان سیاسی نیز در ای ن دوره ها در آثار خود به رگه هایی از روانشناسی پرداخته اند. همچنین می توان این امر را در اشعار دانشمندان و ضرب المثل ها ردیابی كرد. برای مثال نظریه «ادیپ» نیز با بهره گیری از یك اسطوره قدیمی ریشه در روانشناسی سیاسی دارد.
روانشناسی سیاسی در معنای علوم تجربی بسته معرفتی جدیدی است كه با فروید شروع می شود و كمتر از 100 سال در جهان پیشینه دارد. ایرانی ها به دلیل كم كار كردن در این زمینه مورد خاصی برای عرضه ندارند.
** ریشه های شكل گیری روانشناسی سیاسی
مدرس علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی تصریح كرد: حوادث سیاسی نقش قابل توجهی را در شكل گیری روانشناسی سیاسی ایفا كرده اند و در كنار آن روند پیشرفت و شكل گیری علوم، تحول و خیزش های علمی كه بخشی از آن در ارتباط با كارهای تئوری دانشمندان و حوادثی بوده كه در بیرون روی می دهد نیز در این امر تاثیر گذاشته است.
این علم میان رشته ای، لابراتور یا آزمایشگاهی ندارد كه بتوان تئوری ها را در آن مورد آزمون و خطا قرار داد یا روندی را گام به گام پیش برد. روانشناسی سیاسی در علوم انسانی در گستره حوادثی قرار دارد كه باید در لحظه ای خاص آن را بیازماید مانند كهكشان راه شیری كه ده ها سال یكبار می گذرد و تنها انسان هایی كه در آن بازه زمانی زندگی می كنند امكان مشاهده آن را دارند. از مثال های دیگر در زمینه روانشناسی سیاسی می توان به حمله صدام حسین به كویت اشاره كرد. این رویداد باید در آن هنگام كه چنین تصمیمی گرفته و عملی شد مورد آزمون قرار می گرفت تا زمینه های آن از جهت های مختلف از دیدگاه این علم مورد بررسی قرار بگیرد.
وی با اشاره به نقش حوادثی مانند جنگ جهانی دوم و نقش آن در ایجاد روانشناسی سیاسی گفت: جنگ جهانی اول خسارت های زیادی به بار آورد و پس از آن جنگ جهانی دیگری با فاصله سی و چند سال در دوره انسان هایی كه ادعای رفتار عقلانی داشتند اتفاق افتاد، این امر محتوای سیاسی و روانشناسی افراد تصمیم گیرنده در این زمینه را زیر سوال می برد كه چرا چنین جنگی با مقیاس جهانی رخ داد. اینگونه بود كه روانشناسی سیاسی با بررسی رفتارهای سیاستمدارانی كه در این جنگ نقش داشتند شكل گرفت و رشد كرد.
بررسی های این جنگ نشان داد كه در هنگام وقوع جنگ جهانی دوم انرژی فیزیكی پیش رفت اما ویژگی های رفتاری و آموزه های سیاستمداران هم زمان با آن پیش نرفت و این ناهماهنگی بر ایجاد این جنگ گسترده تاثیر گذاشت. در این جنگ، واقعه كمونیست و دولت های سوسیالیست و جذابیتی كه برای قدرت های دیگر و دامن زدن به این جنگ داشت از نظر روانشناسی قابل بررسی است.
** تاثیر حضور واقعی، خیالی و ضمنی بر رفتار فرد
ابراهیم برزگر تصریح كرد: شعاع خصوصیت انسان ها و ویژگی های شخصی آنان تا زمانی كه افراد عادی هستند و به خودشان تعلق دارند در نهایت تا خانواده پیش می رود اما هر چه نقش و مسئولیت های فرد در جامعه افزایش یابد این اثرگذاری انسان بر جامعه بیشتر خواهد شد. با گسترده تر شدن این نقش، روانشناسی سیاسی وارد می شود و به بررسی ویژگی های فرد مورد نظر و اثرهای خلق و خوی او بر دیگر افراد جامعه می پردازد. به طور مثال با شناخت روانشناسی سیاسی رئیس جمهور یك كشور، رفتارهای سیاسی آن كشور مورد بررسی قرار می گیرد.
تاثیر حضور واقعی، خیالی و ضمنی دیگران بر رفتار شخص نیز از زاویه این علم می تواند سنجیده شود. برای نمونه سیاستمداری مانند صدام برپایه تصور از واقعیت یا همان حضور خیالی به كویت حمله كرد و با این كار كشور عراق وارد مهلكه ای شد كه پس از سال ها هنوز از آن خارج نشده است. در حضور ضمنی نقش هایی كه فرد می پذیرد متاثر از فشار هنجارهای اجتماعی است كه بر روی او اثر می گذارد و فرهنگ و ارزش ها و تصورهای فرهنگی نیز در این امر موثر خواهد بود.
وی در جمع بندی سخنان خود گفت: بر پایه مبحث های مطر ح شده روانشناسی سیاسی، حریم رشته ها را خدشه دار نمی كند و به طور كلی علوم انسانی مفاهیم، گزاره ها و داده هایی را از رشته های دیگر می گیرد و آن را به فناوری در رشته های زیرمجموعه خود تبدیل می كند. فناوری هنگامی روی می دهد كه دانش تئوریك به تكنیكی كاربردی تبدیل می شود و انسان را برای بررسی، توصیف و پیش بینی پدیده های حوزه های مختلف یاری می نماید.
روانشناسی سیاسی در بررسی شخصیت ها و فرآیندها نقش ایفا می كند. از جمله این فرآیندها می توان به انتخابات، بی ثباتی سیاسی، بروز پدیده داعش، شایعه، شیعه شناسی، اسلام شناسی، شیعه هراسی و جنگ روانی اشاره كرد. پرونده هسته ای ایران نیز از این جهت كه دو طرف این مذاكرات به یكدیگر اعتماد نداشتند و چرایی این امر قابل، بررسی است. جهان اجتماعی افراد را باید در فرآیندهای كه اتفاق می افتد بشناسیم و تنها نقش افراد را برای این كار در نظر نگیریم.
وی با اشاره به پیشینه ی روانشناسی سیاسی در جهان گفت: این علم در آمریكا بیشتر از اروپا قدمت دارد و بسیاری از آثار علمی چاپ شده در این زمینه بیشتر به وسیله آمریكایی ها به رشته تحریر درآمده است. به نظر می رسد تاكنون نظریه مشخصی برای این علم میان رشته ای نوشته نشده است و بیش از تفكر برای تولید تئوری به بررسی نظریه های روانشناسی و سیاست می پردازد. در این میان نظریه نگرش سیاسی پركاربردترین نظریه ای است كه در كتاب های روابط بین الملل و روانشناسی سیاسی و به ویژه در تحلیل انتخابات به كار می رود.
**بررسی اثرات روانشناسی بر سیاست
سعید عبدالملكی نیز به عنوان سخنران دوم، بر پایه تحقیقات علمی صورت گرفته و كتاب هایی كه در زمینه روانشناسی سیاسی به چاپ رسانده بود به بررسی كاربردی این علم میان رشته ای پرداخت.
وی درباره شكل گیری این علم گفت: لاسول در دهه 1920 میلادی روی روانشناسی سیاسی متمركز شد و كتابی با عنوان «آسیب شناسی روانی و سیاست» را به رشته تحریر درآورد. نخستین كتاب در زمینه علوم سیاست در 1973 میلادی منتشر شد و نخستین مجله نیز در 1979 میلادی به چاپ رسید. این علم اكنون به عنوان یك رشته تخصصی در آمریكا در مقطع دكتری تدریس می شود.
رفتار سیاسی حركت های مختلف هنجار و ناهنجار را شامل می شود كه از آن جمله می توان جنگ، نژاد پرستی و تروریسم را به عنوان رفتارهای ناهنجار و رای دهی و شركت در انتخابات را به عنوان حركت های هنجار معرفی كرد. روانشناسی سیاسی علاوه بر تعامل روانشناسی و سیاست، بررسی تاثیر روانشناسی بر سیاست است. لاسول به عنوان یكی از سردمداران این علم، سیاست را سرریز شدن تعارض های فردی در عرصه جنگ تعریف می كند.
به طور كلی دو پارادایم فرد گرا و وضعیت گرا در این علم موثر است كه به ترتیب به بررسی تاثیر وضعیت بر روانشناسی سیاسی و اثر امیال و آرزوها بر این علم میان رشته ای می پردازد. در پارادایم فردگرا در واقع رفتار سیاسی ناشی از علت هایی است كه به پدیده ها منجر می شود.
«كریستوفر براونینگ» تاریخ نگار هولوكاست با بهره گیری از روانشناسی سیاسی به این امر پرداخت كه چگونه مردم عادی آلمان در طول هولوكاست به جنایتكار تبدیل شدند. وقایع زندان ابوغریب نیز از عامل هایی است كه با استفاده از روانشناسی سیاسی مورد بررسی قرار گرفته و در آن به چگونگی تبدیل یك انسان سالم به یك شكنجه گر پرداخته شده است.
تصمیم گیری های گروهی از دیگر عامل هایی است كه روانشناسی سیاسی به طور گسترده روی آن كار كرده است. این گونه تصمیم گیری ها در بحث گرو ه های سیاسی مانند كابینه یك دولت مطرح است. این علم شرایطی را كه در گروه سبب گرفتن یك تصمیم می شود، بررسی می كند البته این تصمیم ها امكان دارد درست یا نادرست باشند. توهم آسیب ناپذیری یا ریسك ناپذیری از عامل هایی است كه ممكن است در گروهی مانند اعضای هیات دولت یك كشور سبب اخذ تصمیم برای راه اندازی جنگ مقابل یك كشور دیگر باشد و در نهایت خسارت های فراوانی را برای هر دو كشور به ارمغان بیاورد.
** نقش هیجان در سیاست
عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور اظهارداشت: در پارادایم وضعیت گرا شرح حال روانشناسی بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. شرح حال در اینجا گذشته فرد را شامل می شود. فروید از كسانی بوده كه با بررسی تاثیرپذیری اندیشه های فرد از كودكی تاثیر زیادی در این نظریه برجای گذاشته است. شرح حال بوش رئیس جمهوری آمریكا و مقوله هایی كه سبب تصمیم گیری او برای حمله به كشور عراق شد در این حوزه جای می گیرد. «جاستین فرانك» در كتاب «بوش روی كاناپه: درون ذهن رئیس جمهور» به تربیت دوره كودكی او و نقش شكل گیری تفكر سیاه و سفیدش در بروز رفتارها و تصمیم گیری های آینده رئیس جمهور سابق آمریكا پرداخته است.
شخصیت ها و باورها و اینكه چه شخصیتی با چه باوری چگونه رفتار سیاسی را از خود نشان می دهد نیز با استفاده از پارادایم وضعیت گرا قابل سنجش است. «دیوید وینتر» معتقد است كه باورها و ویژگی های شخصیتی رهبران با ابزارهایی از جمله تحلیل محتوای سخنرانی ها و پرسشنامه شخصیت قابل ارزیابی است.
عاطفه و هیجان و تاثیر آن بر سیاست نیز برپایه پارادایم وضعیت گرا سنجیده می شود. محققان به این نتیجه رسیده اند كه سیاست به همان اندازه كه با تفكر سر و كار دارد با هیجان نیز در ارتباط است به طوری كه با پیشرفت كنونی علم دیدگاه یك شخص نسبت به فرد دیگری هنگام دیدن عكس او با استفاده از نوار مغز قابل سنجش است چرا كه با دیدن هر پدیده ای قسمت های مختلفی از مغز فعال می شود كه با استفاده از این علم می توان به اطلاعات مورد نظر دست یافت.
تركیب وضعیت و ویژگی های فردی نیز بر بروز رفتارهای سیاسی نقش دارد. برای مثال می توان به اثرهای این امر در رای دهی و میزان وفاداری یك حزب به رفتارهای سیاسی و اینكه طرفداران یك حزب حاضر نیستند مطلب ناخوشایندی درباره گروه مورد علاقه خود بشنوند، اشاره كرد. نژاد پرستی، تعارض های قومی و نسل كشی نیز در این حوزه مورد بررسی قرار می گیرد.
این نشست با پرسش حاضران و پاسخ های كارشناسان پایان یافت.
*گروه اطلاع رسانی(مرضیه دهقانی)
پژوهشم**9165**9131

 

 

روانشناسی سیاسی - پرتال جامع علوم انسانی

0
3 سال پیش توسط: زهره چراغی

این علم در دیدگاه های مختلف، از شعبه های روانشناسی اجتماعی، روانشناسی عمومی یا علوم سیاسی خوانده می شود اما دیدگاهی دیگر كه در این نشست به آن پرداخته می شود از این علم مستقل به عنوان محصول مطالعه های میان رشته ای و حاصل علم سیاست و روانشناسی یاد می كند. روانشناسی سیاسی بر روی میانه متغیرهایی به نام فرد یا ساختار اجتماعی دست می گذارد و به گونه ای به بررسی موضوع هایی كه در مرز دانش روانشناسی و علم سیاست قرار دارد می پردازد.
در رشته علوم سیاسی این خلاء ایجاد شد كه برخی حوادث علت های فلسفی یا اندیشه ای دارد كه به وسیله ی علم سیاست یا روانشناسی به تنهایی قابل شناخت نیست و تنها درس روانشناسی سیاسی می تواند چنین مقوله هایی را مورد بررسی قرار دهد. بر پایه این نیاز تدریس درس روانشناسی سیاسی در برخی از رشته های دانشگاهی مرتبط تصویب شد.
هنگامی كه صحبت از روانشناسی سیاسی به میان می آید بهتر است از دو زمینه دانش فلسفی یا غیرتجربی به معنای Knowledge و علوم تجربی به معنی Science به آن بپردازیم. روانشناسی سیاسی در مفهوم فلسفی یا غیرتجربی سابقه ای چند هزارساله دارد و از دوره ارسطو و افلاطون تا زمان كنونی ادامه داشته است. اندیشمندان سیاسی نیز در ای ن دوره ها در آثار خود به رگه هایی از روانشناسی پرداخته اند. همچنین می توان این امر را در اشعار دانشمندان و ضرب المثل ها ردیابی كرد. برای مثال نظریه «ادیپ» نیز با بهره گیری از یك اسطوره قدیمی ریشه در روانشناسی سیاسی دارد.
روانشناسی سیاسی در معنای علوم تجربی بسته معرفتی جدیدی است كه با فروید شروع می شود و كمتر از 100 سال در جهان پیشینه دارد. ایرانی ها به دلیل كم كار كردن در این زمینه مورد خاصی برای عرضه ندارند.
** ریشه های شكل گیری روانشناسی سیاسی
حوادث سیاسی نقش قابل توجهی را در شكل گیری روانشناسی سیاسی ایفا كرده اند و در كنار آن روند پیشرفت و شكل گیری علوم، تحول و خیزش های علمی كه بخشی از آن در ارتباط با كارهای تئوری دانشمندان و حوادثی بوده كه در بیرون روی می دهد نیز در این امر تاثیر گذاشته است.
این علم میان رشته ای، لابراتور یا آزمایشگاهی ندارد كه بتوان تئوری ها را در آن مورد آزمون و خطا قرار داد یا روندی را گام به گام پیش برد. روانشناسی سیاسی در علوم انسانی در گستره حوادثی قرار دارد كه باید در لحظه ای خاص آن را بیازماید مانند كهكشان راه شیری كه ده ها سال یكبار می گذرد و تنها انسان هایی كه در آن بازه زمانی زندگی می كنند امكان مشاهده آن را دارند. از مثال های دیگر در زمینه روانشناسی سیاسی می توان به حمله صدام حسین به كویت اشاره كرد. این رویداد باید در آن هنگام كه چنین تصمیمی گرفته و عملی شد مورد آزمون قرار می گرفت تا زمینه های آن از جهت های مختلف از دیدگاه این علم مورد بررسی قرار بگیرد.  جنگ جهانی اول خسارت های زیادی به بار آورد و پس از آن جنگ جهانی دیگری با فاصله سی و چند سال در دوره انسان هایی كه ادعای رفتار عقلانی داشتند اتفاق افتاد، این امر محتوای سیاسی و روانشناسی افراد تصمیم گیرنده در این زمینه را زیر سوال می برد كه چرا چنین جنگی با مقیاس جهانی رخ داد. اینگونه بود كه روانشناسی سیاسی با بررسی رفتارهای سیاستمدارانی كه در این جنگ نقش داشتند شكل گرفت و رشد كرد.
بررسی های این جنگ نشان داد كه در هنگام وقوع جنگ جهانی دوم انرژی فیزیكی پیش رفت اما ویژگی های رفتاری و آموزه های سیاستمداران هم زمان با آن پیش نرفت و این ناهماهنگی بر ایجاد این جنگ گسترده تاثیر گذاشت. در این جنگ، واقعه كمونیست و دولت های سوسیالیست و جذابیتی كه برای قدرت های دیگر و دامن زدن به این جنگ داشت از نظر روانشناسی قابل بررسی است.
** تاثیر حضور واقعی، خیالی و ضمنی بر رفتار فرد
شعاع خصوصیت انسان ها و ویژگی های شخصی آنان تا زمانی كه افراد عادی هستند و به خودشان تعلق دارند در نهایت تا خانواده پیش می رود اما هر چه نقش و مسئولیت های فرد در جامعه افزایش یابد این اثرگذاری انسان بر جامعه بیشتر خواهد شد. با گسترده تر شدن این نقش، روانشناسی سیاسی وارد می شود و به بررسی ویژگی های فرد مورد نظر و اثرهای خلق و خوی او بر دیگر افراد جامعه می پردازد. به طور مثال با شناخت روانشناسی سیاسی رئیس جمهور یك كشور، رفتارهای سیاسی آن كشور مورد بررسی قرار می گیرد.
تاثیر حضور واقعی، خیالی و ضمنی دیگران بر رفتار شخص نیز از زاویه این علم می تواند سنجیده شود. برای نمونه سیاستمداری مانند صدام برپایه تصور از واقعیت یا همان حضور خیالی به كویت حمله كرد و با این كار كشور عراق وارد مهلكه ای شد كه پس از سال ها هنوز از آن خارج نشده است. در حضور ضمنی نقش هایی كه فرد می پذیرد متاثر از فشار هنجارهای اجتماعی است كه بر روی او اثر می گذارد و فرهنگ و ارزش ها و تصورهای فرهنگی نیز در این امر موثر خواهد بود.
بر پایه مبحث های مطر ح شده روانشناسی سیاسی، حریم رشته ها را خدشه دار نمی كند و به طور كلی علوم انسانی مفاهیم، گزاره ها و داده هایی را از رشته های دیگر می گیرد و آن را به فناوری در رشته های زیرمجموعه خود تبدیل می كند. فناوری هنگامی روی می دهد كه دانش تئوریك به تكنیكی كاربردی تبدیل می شود و انسان را برای بررسی، توصیف و پیش بینی پدیده های حوزه های مختلف یاری می نماید.
روانشناسی سیاسی در بررسی شخصیت ها و فرآیندها نقش ایفا می كند. از جمله این فرآیندها می توان به انتخابات، بی ثباتی سیاسی، بروز پدیده داعش، شایعه، شیعه شناسی، اسلام شناسی، شیعه هراسی و جنگ روانی اشاره كرد. پرونده هسته ای ایران نیز از این جهت كه دو طرف این مذاكرات به یكدیگر اعتماد نداشتند و چرایی این امر قابل، بررسی است. جهان اجتماعی افراد را باید در فرآیندهای كه اتفاق می افتد بشناسیم و تنها نقش افراد را برای این كار در نظر نگیریم.
این علم در آمریكا بیشتر از اروپا قدمت دارد و بسیاری از آثار علمی چاپ شده در این زمینه بیشتر به وسیله آمریكایی ها به رشته تحریر درآمده است. به نظر می رسد تاكنون نظریه مشخصی برای این علم میان رشته ای نوشته نشده است و بیش از تفكر برای تولید تئوری به بررسی نظریه های روانشناسی و سیاست می پردازد. در این میان نظریه نگرش سیاسی پركاربردترین نظریه ای است كه در كتاب های روابط بین الملل و روانشناسی سیاسی و به ویژه در تحلیل انتخابات به كار می رود.
**بررسی اثرات روانشناسی بر سیاست
لاسول در دهه 1920 میلادی روی روانشناسی سیاسی متمركز شد و كتابی با عنوان «آسیب شناسی روانی و سیاست» را به رشته تحریر درآورد. نخستین كتاب در زمینه علوم سیاست در 1973 میلادی منتشر شد و نخستین مجله نیز در 1979 میلادی به چاپ رسید. این علم اكنون به عنوان یك رشته تخصصی در آمریكا در مقطع دكتری تدریس می شود.
رفتار سیاسی حركت های مختلف هنجار و ناهنجار را شامل می شود كه از آن جمله می توان جنگ، نژاد پرستی و تروریسم را به عنوان رفتارهای ناهنجار و رای دهی و شركت در انتخابات را به عنوان حركت های هنجار معرفی كرد. روانشناسی سیاسی علاوه بر تعامل روانشناسی و سیاست، بررسی تاثیر روانشناسی بر سیاست است. لاسول به عنوان یكی از سردمداران این علم، سیاست را سرریز شدن تعارض های فردی در عرصه جنگ تعریف می كند.
به طور كلی دو پارادایم فرد گرا و وضعیت گرا در این علم موثر است كه به ترتیب به بررسی تاثیر وضعیت بر روانشناسی سیاسی و اثر امیال و آرزوها بر این علم میان رشته ای می پردازد. در پارادایم فردگرا در واقع رفتار سیاسی ناشی از علت هایی است كه به پدیده ها منجر می شود.
«كریستوفر براونینگ» تاریخ نگار هولوكاست با بهره گیری از روانشناسی سیاسی به این امر پرداخت كه چگونه مردم عادی آلمان در طول هولوكاست به جنایتكار تبدیل شدند. وقایع زندان ابوغریب نیز از عامل هایی است كه با استفاده از روانشناسی سیاسی مورد بررسی قرار گرفته و در آن به چگونگی تبدیل یك انسان سالم به یك شكنجه گر پرداخته شده است.
تصمیم گیری های گروهی از دیگر عامل هایی است كه روانشناسی سیاسی به طور گسترده روی آن كار كرده است. این گونه تصمیم گیری ها در بحث گرو ه های سیاسی مانند كابینه یك دولت مطرح است. این علم شرایطی را كه در گروه سبب گرفتن یك تصمیم می شود، بررسی می كند البته این تصمیم ها امكان دارد درست یا نادرست باشند. توهم آسیب ناپذیری یا ریسك ناپذیری از عامل هایی است كه ممكن است در گروهی مانند اعضای هیات دولت یك كشور سبب اخذ تصمیم برای راه اندازی جنگ مقابل یك كشور دیگر باشد و در نهایت خسارت های فراوانی را برای هر دو كشور به ارمغان بیاورد.

**نقش هیجان در سیاست
عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور اظهارداشت: در پارادایم وضعیت گرا شرح حال روانشناسی بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. شرح حال در اینجا گذشته فرد را شامل می شود. فروید از كسانی بوده كه با بررسی تاثیرپذیری اندیشه های فرد از كودكی تاثیر زیادی در این نظریه برجای گذاشته است. شرح حال بوش رئیس جمهوری آمریكا و مقوله هایی كه سبب تصمیم گیری او برای حمله به كشور عراق شد در این حوزه جای می گیرد. «جاستین فرانك» در كتاب «بوش روی كاناپه: درون ذهن رئیس جمهور» به تربیت دوره كودكی او و نقش شكل گیری تفكر سیاه و سفیدش در بروز رفتارها و تصمیم گیری های آینده رئیس جمهور سابق آمریكا پرداخته است.
شخصیت ها و باورها و اینكه چه شخصیتی با چه باوری چگونه رفتار سیاسی را از خود نشان می دهد نیز با استفاده از پارادایم وضعیت گرا قابل سنجش است. «دیوید وینتر» معتقد است كه باورها و ویژگی های شخصیتی رهبران با ابزارهایی از جمله تحلیل محتوای سخنرانی ها و پرسشنامه شخصیت قابل ارزیابی است.
عاطفه و هیجان و تاثیر آن بر سیاست نیز برپایه پارادایم وضعیت گرا سنجیده می شود. محققان به این نتیجه رسیده اند كه سیاست به همان اندازه كه با تفكر سر و كار دارد با هیجان نیز در ارتباط است به طوری كه با پیشرفت كنونی علم دیدگاه یك شخص نسبت به فرد دیگری هنگام دیدن عكس او با استفاده از نوار مغز قابل سنجش است چرا كه با دیدن هر پدیده ای قسمت های مختلفی از مغز فعال می شود كه با استفاده از این علم می توان به اطلاعات مورد نظر دست یافت.
تركیب وضعیت و ویژگی های فردی نیز بر بروز رفتارهای سیاسی نقش دارد. برای مثال می توان به اثرهای این امر در رای دهی و میزان وفاداری یك حزب به رفتارهای سیاسی و اینكه طرفداران یك حزب حاضر نیستند مطلب ناخوشایندی درباره گروه مورد علاقه خود بشنوند، اشاره كرد. نژاد پرستی، تعارض های قومی و نسل كشی نیز در این حوزه مورد بررسی قرار می گیرد.

 

 

loader

لطفا شکیبا باشید ...