می خوام بدونم علوم شناختی چه تاثیری بر روانشناسی داشتند و اینکه اصلاً تاثیر داشتند یا نه
روانشناسی شناختی
روانشناسی شناختی به بررسی فرایندهای درونی ذهن از قبیل حل مسئله، حافظه، ادراک، شناخت، زبان و تصمیم گیری میپردازد. موضوعاتی ازاین قبیل که انسان چگونه و با چه ساختاری به درک، تشخیص و حل مسئله میپردازد و این که ذهن چگونه اطلاعات دریافتی از حواس (مانند بینایی یا شنوایی) را درک میکند و یا اینکه حافظه انسان چگونه عمل میکند و چه ساختاری دارد؛ از عمده مسائل قابل توجه دانشمندان این رشته میباشد که با استفاده از روش تحقیق علمی و بررسی موارد قابل مشاهده دنبال می شود و از این طریق فرایندها و پدیدههای ذهنی مانند باور، خواست و انگیزش مورد مطالعه قرار می گیرد.
از زیر مجموعه های روان شناسی شناختی می توان رشته های نوروسایکولوژی، روان شناسی بالینی، روان شناسی تربیتی، روان شناسی قانونی، روان شناسی سازمانی و صنعتی با گرایشهای شناختی را نام برد.
علم اعصاب شناختی
این حوزه به بررسی مغز و فعالیتهای آن میپردازد. در حالیکه روانشناسی شناختی وقایع ذهنی را مستقل از فعالیت مغزی بررسی میکند، رویکرد علم اعصاب شناختی بر این پایه استوار است که فعالیتهای ذهنی برخاسته از فعالیتهای مغزی است و بدین ترتیب توضیح فرایندهای شناختی مستلزم گردآوری اطلاعات درباره مغز میباشد. خرده سیستمهایی در مغز هریک مسئول انجام یک فعالیت ذهنی بخصوص، مثل خواندن یک کلمه یا جمله، بازشناسی بصری اشیاء یا انسانها، و یا حل مسائل ریاضی میباشند. این خرده سیستمهای پردازشگر براساس الگوهای فعالیت مغزی و اطلاعات ساختاری مغز تبیین میشوند. دانشمندان این رشته از روشهای متنوعی برای مطالعه مغز استفاده می کنند، از قبیل بررسی تاثیر داروها و مواد شیمیایی روی مغز (نوروفارماکولوژی)، ثبت نوارهای مغزی ، ثبت تحریک سلولی، تحریک مستقیم مغز حین عمل جراحی، مداخله غیر مستقیم در عملکرد مغز و تصویربرداری با استفاده از ابزارهایی پیشرفته.
این رشته که در دهه 1990 به پیشرفتهای قابل توجهی دست یافت همچنان به رشد خود ادامه میدهد و علاوه بر بررسی مسائل کلی شناختی مانند حافظه، توجه، هشیاری، یادگیری و غیره، دارای زیرشاخههای متعددی شده است که از جمله می توان به حوزه های بین رشته ای عصب شناسی روان پزشکی ، عصب شناسی زبان شناسی، عصب شناسی علوم اجتماعی، عصب شناسی اقتصاد، عصب شناسی بازاریابی، عصب شناسی زیبایی شناسی، عصب شناسی الهیات اشاره کرد.
زبانشناسی شناختی
در زبان شناسی شناختی زبان همچون یک جزء اساسی شناخت انسان با کارکردی شناختی تلقی میشود. از این منظر زبان هم محصول تفکر است و هم وسیلة تفکر. زبانشناسی شناختی از ساختار ظاهری زبان فراتر رفته، و به بررسی عملیات بنیادی بسیار پیچیدهتری میپردازد که موجد دستور زبان، مفهوم سازی، سخن گفتن و تفکر است. رویکرد نظری این حوزه بر پایه مشاهدات تجربی و آزمایشهای علمی روانشناسی و علم اعصاب استوار است و هدف آن فهم چگونگی بازنمایی اطلاعات زبانی در ذهن، چگونگی یادگیری زبان، چگونگی درک و استفاده از آن و چگونگی ارتباط اجزای سازنده شناخت است. برخی از زیر شاخههای اختصاصی زبان شناسی شناختی، معناشناسی واژگانی، رویکرد شناختی به دستور زبان و استعاره های شناختی است.
فلسفه ذهن
فلسفه ذهن شاخهای از فلسفه است که به مطالعه ماهیت ذهن، فعالیتهای ذهن، خصوصیات ذهن، هشیاری و رابطه آنها با بدن مادی میپردازد. نقش فلسفه در علوم شناختی فراتر از نقشی است که فلسفه در علوم دیگر دارد. فلسفه، در حوزههای مختلف معرفت بشری با پرسش سوالات اساسی و تهیه پاسخ آنها علوم مختلف را پایه ریزی می کند، به طوری که پس از شکل گیری دانشی که قادر به پاسخگویی به آن سؤالات باشد، یک قدم از آن حوزه عقب مینشیند.
اما فلسفه ذهن در علوم شناختی نقشی فراتر از پایهریزی این علم از طریق پرسشهای اساسی دارد. بسیاری از رویکردهای بنیادی که اکنون در علوم شناختی نقش محوری دارند محصول نظریهپردازی منطقدانان و فلاسفه میباشند.
البته، فلاسفه ذهن نیز به نوبه خود از پیشرفت علوم شناختی برای پیشبرد نظریههای خود بهره برداری میکنند. بدین ترتیب فلسفه ذهن نه تنها در پایهریزی علوم شناختی نقش به سزایی داشته است، بلکه بهعنوان یک جزء اصلی تشکیل دهنده علوم شناختی، با سایر علوم تشکیل دهنده این حوزه رابطه متقابل و پویایی دارد.
حوزه های کاربردی علوم شناختی
بی تردید از آنجا که حیات انسان و جامعه وابسته به کارکردهای مغزی اوست، شناخت ما از مغز و ذهن می تواند تأثیر بسزایی بر همه ابعاد حیات انسان داشته باشد. در این میان هوش مصنوعی و ساخت رایانه هایی که بتواند وظایف انسان را انجام دهند، پزشکی و جبران آسیبهای مغزی و شناختی، آموزش و پرورش، سلامت روانی و اجتماعی، سیاست و افکار عمومی، امنیت و دفاع، اقتصاد و بهزیستی، مهندسی و رابطه انسان و فناوری از اهمیت بیشتری برخوردارند. همه این حوزه ها با علوم شناختی رابطه ای تنگاتنگ دارند و به همین دلیل رشته هایی چون هوش مصنوعی، آموزش و پرورش شناختی، روان درمانی شناختی، شناخت اجتماعی و روان شناسی سیاسی، روان شناسی تحلیل اطلاعات و رسانه های گروهی، علوم دفاعی شناختی، اقتصاد شناختی، مهندسی شناختی و غیره پدید آمده اند تا با استفاده از یافته های علوم شناختی ، زمینه استفاده بهینه از ظرفیتهای شناختی را فراهم ساخته، کاستیهای آنرا جبران و از بروز خطاهای ذهنی انسان جلوگیری نمایند. در زیر به برخی از این حوزه های کاربردی مختصراً اشاره می شود:
مداخله تشخیصی و درمانی
با استفاده از یافته های علوم شناختی می توان زمینه های بالقوه اختلالاتی مانند خوانش پریشی(دیسلکسی) و درخودماندگی را در کودکان از طریق تصویر برداری عصبی پیش بینی کرد و با انجام مداخله به موقع عصب شناختی و تصویر برداری مجدد از آن، از ترمیم آن مطمئن گشت. اینگونه مداخلات عصب شناختی راه را برای معالجه بسیاری از کاستیهای عصبی باز می کند و فصل جدیدی را در علم اعصاب پدید خواهد آورد.
از جمله این مداخلات دستکاری ژنتیک و کاشت سلولی است. اینک به منظور تقویت عصبی و رفع کاستیها و فساد عصبی، دانشمندان در حال تجربه دستکاری ژنتیک سلولهای عصبی، کاشت آن و سلول درمانی یا پیوند عصبی هستند. البته هنوز در ابتدای راه هستیم . یکی از دانشمندان علم اعصاب به نام مارتا فرح می گوید: "بیست سال پیش معقول به نظر نمی رسید که دانشمندان علم اعصاب در باره نمایه های مغزی مربوط به راستی در برابر دروغ، حافظه قابل ارزیابی در برابر حافظه کاذب، احتمال ارتکاب جنایات خشونت بار در آینده، سبکهای استدلال اخلاقی، نیت همکاری و حتی محتوای خاص آگاهی، حتی پیشنهادهایی داشته باشند. امروز نیز معلوم نیست برای بیست یا پنجاه سال بعد چه خواهیم داشت" . آنچه قطعی است شروع مداخله عصبی در مورد حیوانات است که تا به حال نتایج چشمگیری داشته است. برای مثال، محققان موسسه مطالعات زیست شناختی سالک و دانشگاه کالیفرنیا در سندیگو موفق شده اند از دست دادن حافظه را در موشها با جلوگیری از تولید نوعی پروتئین که در ایجاد پلاکهای مغزی موثر است، کنترل کنند یا در کشور خودمان همپای برخی از کشورهای پیشرفته تحقیق در باره کشت و کاشت سلولهای عصبی و ترمیم سلولهای فاسد شده از طریق سلول درمانی در سطح آزمایشگاهی آغاز شده است .
هوش مصنوعی
هوش مصنوعی دانش ساخت رایانههایی است که بتواند کارهایی را انجام دهد که انجام آن توسط انسان نیاز به هوشمندی و شعور دارد. تحقیقات انجام شده در هوش مصنوعی عمدتاً متمرکز بر یادگیری، حل مسئله، ادراک، پردازش زبان بوده است. با پیشرفتهایی که در زمینة هوش مصنوعی و تولید سامانه های هوشمند به دست آمده است می توان بین شناخت طبیعی و شناخت مصنوعی پیوند بر قرار کرد. وسایل ارتباطی و واسطهایی که امروز برای جبران کاستیهای شناختی تجربه می شود این امید را زنده ساخته است که بتوان در آینده بخشی از این کاستیها را ترمیم کرد. از جمله استفاده از رایانه هایی است که معلولین می توانند با امواج مغزی خود آنرا اداره کنند و مثلاً مطالب خود را بدون استفاده از انگشتان خویش بر روی آن تایپ کنند، یا رایانه هایی که امواج مغزی فرد معلول را به کلام تبدیل می نماید. تولید دست و پای مصنوعی نیز دست آورد دیگر دانشمندان علوم شناختی است که با اتصال به سلسله اعصاب فرد می تواند فقدان عضو او را جبران کند. برخی از دانشمندان علوم شناختی پیش بینی می کنند که با کمک دانشمندان هوش مصنوعی بتوانند رایانه هایی بسازند که ایده ها را درک کند و به پردازش معنایی بپردازد، رایانه هایی که هوشهای چندگانه را تشخیص دهند و به رفع ضعف فرد در یک هوش خاص کمک کنند، رایانه هایی که بتوانند به معنای واقعی کلمه با انسان مکالمه کنند و درک متقابل داشته باشند.
در زیر به برخی از کاربردهای هوش مصنوعی اشاره می شود:
شناخت الگو یا ادراک حسی مانند بازشناسی بصری حروف الفبا، بازشناسی گفتار، بازشناسی صدا، بازشناسی چهره.
ارتباط مغز و رایانه (BCI) که ممکن است از طریق آن به صورت یک سویه و یا دو سویه بین رایانه و مغز اطلاعات مبادله گردد. مطالعات BCI بیشتر بر روی ابزارهای کاشته شده در مغز حیواناتی انجام شده است که دچار نقص حرکتی، بینایی و یا شنوایی بوده اند، ولی در سالهای اخیر در مورد انسانهایی که دچار نقص بینایی، شنوایی و یا حرکتی شده اند نیز کاشت ابزار صورت گرفته است. طراحی این ابزارها بر اساس مطالعات علم اعصاب شناختی صورت می گیرد. بر این اساس، مغز با ابزاری که بتواند از نظر دریافت و ارسال سیگنالها به آن کمک کند سازگار میشود و بدین ترتیب، اندامهای مصنوعی از طریق ابزارهای رایانه ای به نحوی کنترل میشوند که گویی توسط مغز کنترل شده باشند. هدف نهایی BCI آن است که مغز به رایانه وصل شود، به طوری که بتوان قابلیتهای بیشتری را از آن انتظار داشت.
تقویت شناختی :
تقویت شناختی به معنای ارتقاء توانمندیهای مغز در زمینه کارکردهای شناختی از جمله ادراک، توجه، هشیاری، حافظه، تصمیمگیری، تجزیه و تحلیل، استدلال، تعادل خلقی و غیره میباشد. تلاش محققین علوم شناختی و علم اعصاب شناختی اصالتاً متمرکز بر شناخت هرچه بیشتر کارکردهای مغزی است، ولی در عین حال یافته های آنها در دسترس شاخههای دیگر علوم از جمله داروسازی، برای تولید داروهای تقویت کننده توانمندیهای فوق الذکر قرار میگیرد. رشتههای دیگر از جمله علوم رایانه، مهندسی پزشکی، سلولهای بنیادی، الکترونیک، بیومکانیک، فناوری نانو و عصب شناختی رایانه ای همگی در صدد تولید مواد دارویی، وسایل و روشهایی هستند که بتواند، توانمندیهای شناختی انسان را افزایش دهد.
تشخیص
عملکرد حوزه تشخیص در هوش مصنوعی ایجاد الگوریتمها و تکنیکهایی است که بتواند تشخیص دهد آیا رفتار یک سیستم خاص بهنجار است یا خیر. اگر سیستم به درستی کار نکند الگوریتم مذکور باید قادر به تشخیص محل دقیق اختلال و نوع اختلال باشد. در این حوزه می توان از سیستمهای خبره نام برد. این سیستمها برنامههایی است که از دانش و مهارتهای تحلیلی یک یا چند انسان صاحب تخصص در یک حوزه خاص برخوردار میباشد و از اطلاعات فوق برای حل مشکلات بهوجود آمده استفاده میکند. بهعنوان مثال میتوان از سیستمهای خبره که در تشخیص و درمان پزشکی بهکار میرود یاد کرد.
روباتها
روبات یک عامل مصنوعی الکترومکانیکی است که ظاهر و حرکاتش هدف و مقصود معینی را دنبال میکند. روباتها را میتوان براساس عملکردشان به دو گروه صنعتی و خانگی تقسیم کرد.
بازیهای رایانه ای
در بازیهای رایانه ای، بازیگرها طوری طراحی میشوند که هوشمند به نظر می آیند. نمونه برجسته استفاده از این فنآوری را میتوان در شطرنج باز Deep Blue، ساخته IBM مشاهده کرد که توانست گاری کاسپاروف[43] قهرمان شطرنج جهان را در سال 1996 شکست دهد.
آموزش و پرورش شناختی
یافته های علوم شناختی تأثیرات عمیقی را در سالهای اخیر بر آموزش و پرورش بر جای گذاشته است به طوری که امید آن می رود که اثر بخشی این نهاد کهن روز به روز ارتقا یابد. اینک کشورهای پیشرفته پروژه های سنگینی را در زمینه کاربرد علوم شناختی در آموزش و پرورش در دست اجرا دارند و با تأسیس مدارس شناختی در حال تجربه این رویکرد در آموزش و پرورش هستند. برای مثال سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) در سال 1999 پروژه ای مطالعاتی را آغاز کرد که "علوم یادگیری و تحقیقات مغز" نام گرفت. این سازمان طی نشستهایی در آمریکا، کانادا و ژاپن با همفکری جمعی از دانشمندان برجسته از سایر کشورها به بررسی این موضوع پرداخت و سرانجام در سال 2002 گزارشی را تحت عنوان "شناخت مغز: به سوی علم جدید یادگیری" منتشر ساخت.
همچنین کشورهای اروپایی در صدد برآمده اند نظام آموزشی خود را بر اساس یافته های جدید علمی بازسازی کنند و گزینه های مختلفی را به عنوان گزینه های جایگزین مطرح سازند که موجب دگرگونی بنیانی نظام آموزش و پرورش خواهد گردید. یکی از این گزینه ها تکیه بیشتر بر آموزش انفرادی به جای آموزش جمعی با استفاده از محیطهای مجازی است.
بدین منظور سازمان همکاری اقتصادی و توسعه از سال 1997 پروژه ای را در دست مطالعه دارد تا آینده مدارس را طی 25-15 سال بعد طراحی نماید. آنها شش گزینه را مورد توجه قرار داده اند که در تحلیل سیاست آموزشی سال 2001 OECD، تحت عنوان "مدارس ما چه آینده ای خواهند داشت؟" منتشر شده است. در سال 2003 نیز مجمع OECD تحت عنوان "مدرسه داری برای فردا" به بررسی این شش گزینه پرداخته است[46].
روان درمانی شناختی
رشته روان درمانی شناختی به عنوان رویکردی جدید در روان شناسی بالینی و روان پزشکی توانسته است توفیقات قابل توجهی را در درمان اختلالات رفتاری و روانی به ارمغان آورد. از جمله توفیقات روان درمانی شناختی، معالجه معتادین به مواد مخدر است، به طوری که موثر بودن این رویکرد به خوبی به اثبات رسیده است. در سایر زمینه های اختلالات روانی نیز امروزه رویکرد شناختی چه به تنهایی و چه در تلفیق با فنون رفتار درمانی یکی از شیوه های موثر روان درمانی تلقی می شود به طوری که نشان داده شده است اثر این نوع معالجات ماندگارتر بوده، احتمال بازگشت مجدد بیماری کاهش می یابد.
شناخت اجتماعی و روان شناسی سیاسی
علوم شناختی به تحلیل و درک رویدادهای اجتماعی و رفتارهای سیاسی نیز کمک شایان توجهی می کند. نحوه شکل گیری گروههای اجتماعی و نقش شناخت در آن، درگیریهای قومی، نژادی و مذهبی، نقش رهبران اجتماعی- سیاسی و شخصیت آنها در رفتارهای سیاسی- اجتماعی، نقش شناخت، هویت اجتماعی، هیجان و نگرش در رفتارهای اجتماعی و سیاسی، افراط گرایی و مناقشات بین المللی همگی از موضوعات مورد علاقه روان شناسی سیاسی و جامعه شناسی شناختی است.
روان شناسی تحلیل اطلاعات و رسانه های گروهی
یکی از حوزه های کاربردی متأثر از یافته های علوم شناختی، روان شناسی تحلیل اطلاعات و رسانه های گروهی است. روان شناسی شناختی در درک خطاهای شناختی که منجر به تصمیمات نادرست می گردد و نیز طراحی بهترین شیوه تأثیر گذاری بر افکار عمومی به این حوزه کمکهای مهمی می رساند. دستگاههای اطلاعاتی یکی از کاربران یافته های علوم شناختی برای تحلیل اطلاعات هستند. رسانه های گروهی نیز برای جذب افکار عمومی و تأثیرگذاری بر آن از اصول روان شناسی شناختی بهره می برند. زبان شناسی شناختی نیز در استفاده از استعاره های مناسب به این حوزه کمک ارزشمندی انجام می دهد.
روان شناسی تغییر ذهن
یکی از زمینه های جذاب در روابط فردی و جمعی مقوله تغییر ذهن است. چگونه ما می توانیم در روابط شخصی و اجتماعی خود بر دیگران تأثیر بگذاریم و اساساً تحول ذهنی و فکری چگونه پدید می آید. این موضوعی است که نظر دانشمندان علوم شناختی را به خود جلب کرده، به طراحی راهکارهایی برای تغییر ذهن خود و دیگران انجامیده است. روان شناسی شناختی و زبان شناسی شناختی به این حوزه نیز کمک شایان توجهی می کنند.
علوم دفاع شناختی
یافته های علوم شناختی در قلمروی دفاعی و امور امنیتی نیز میدان فعالیت وسیعی کسب کرده است، به طوری که نیروهای مسلح کشورهای پیشرفته در کنار توسل به قدرت سخت از کاربرد قدرت نرم غافل نمانده با استفاده از یافته های علوم شناختی در جستجوی راهکارهای عملی برای تأثیر گذاری بر فکر و ذهن فرماندهان و نیروهای مسلح رقیب و انحراف افکار ایشان هستند. همچنین کاربرد دقیق سلاح، پرهیز از خطاهای شناختی و نیز استفاده از دستورالعملهای شناختی به منظور بالابردن ضریب دقت و صحت تصمیمات نظامی، به ویژه در هنگام فوریتها از زمینه هایی است که علوم شناختی می تواند کمک قابل توجهی به علوم دفاعی انجام دهد.
مدیریت و اقتصاد شناختی
یکی از مسایل مهم در مدیریت، اقتصاد و بازرگانی مقوله تصمیم گیری و داوری است. تصمیم گیری و عوامل موثر در آن موضوع مورد علاقه علوم شناختی به ویژه روان شناسی شناختی و زبان شناسی شناختی نیز می باشد. مدیریت و اقتصاد شناختی در کنار نظریه های دیگر تصمیم گیری همچون انتخاب عقلانی موسع یا محدود ، نظریه بازیها، نظریه پویایی سیستمها می تواند به درک فرایند تصمیم گیری در مدیریت، اقتصاد و بازرگانی کمک کند.
مهندسی شناختی
رابطه انسان و فناوری، به ویژه ماشین، موضوعی است که در مهندسی شناختی مورد مطالعه قرار می گیرد. در این زمینه راههای بهبود فناوریها و ماشین آلات به نحوی که کاربرد آنها برای انسان مطلوب تر باشد و نیز بررسی خطاها و اشتباهاتی که در هنگام استفاده از آن، به ویژه در مراکز حساسی چون نیروگاهها، برجهای فرودگاه وتاسیسات هسته ای ممکن است رخ دهد، از موضوعاتی است که مورد علاقه مهندسی شناختی است
علوم شناختی به عنوان یکی از دانشهای نو در سالهای اخیر توسعه قابل ملاحظهای یافته است، به طوری که پیشبینی میشود با کمک سایر دانشهای جدید از جمله فناوری زیستی، فناوری اطلاعات و فناوری نانو تحول عمیقی در زندگی بشر ایجاد کند.
این دانش که حوزهای میان رشتهای مرکب از علم اعصاب، روانشناسی، زبانشناسی، هوش مصنوعی و فلسفه ذهن است، تأثیر چشمگیری بر روانشناسی داشته است، تا آنجا که امروزه رویکرد شناختی در اکثر دانشکدهها، مراکز تحقیقاتی، کتابها و مجلههای روانشناسی گرایش حاکم به شمار میرود. محققان در پژوهشی با عنوان «تأثیر علوم شناختی بر روانشناسی معاصر» آوردهاند«روانشناسی شناختی با تکیه بر تجربه توانسته است قفلهای بسیاری را از مغز و ذهن انسان بگشاید و به برکت شناخت مغز و کارکردهای آن اطلاعات با ارزشی درباره ریشههای رفتار آدمی به دست دهد که میتواند به استفاده بهینه از مغز، معالجه آسیبهای مغزی و طراحی الگوهای مصنوعی از روی مغز کمک کند».
این پژوهش که توسط دکتر کمال خرازی در پژوهشکده علوم شناختی انجام شده نشان میدهد، امروزه مغز دیگر جعبه سیاه تلقی نمیشود و بشر نه فقط به درون آن دسترسی دارد، بلکه میتواند در آن مداخله کند. مداخله در مغز به صور مختلف صورت میگیرد که در این مقاله سعی میشود به بعضی از آنها اشاره و آینده علوم شناختی و تأثیر آن بر روانشناسی شناختی بررسی شود. آنگاه ضرورت آمادهسازی منابع علمی از جمله کتابهای درسی روانشناسی براساس آخرین دستاوردهای علوم شناختی و رشتههای زیرمجموعه آن و نیز ضرورت تحول در نظام آموزشی کشور مورد تأکید قرار گیرد.
روانشناسی شناختی تأثیر عمیقی بر آموزش و پرورش گذاشته است
روانشناسی شناختی تأثیر عمیقی بر آموزش و پرورش به عنوان یکی از زمینههای اصلی استفاده بهینه از مغز گذاشته است. این سؤال همواره برای بشر مطرح بوده است که چگونه میتواند از مغز خود بهتر استفاده کند. امروزه به دلیل پیشرفت علوم شناختی، اطلاعات ما درباره ادراکات، زبان، یادگیری، حافظه، توجه، خلاقیت، حل مسأله، برنامهریزی و تصمیمگیری و خلاصه کارکردهای عالی مغز بیش از گذشته شده و ما میتوانیم براساس این اطلاعات روشهای بهتری را در آموزش و پرورش به کار گیریم تا با صرف حداقل انرژی بیشترین بهره را از این نعمت خدادادی ببریم.
رویکرد شناختی در آموزش و پرورش شیوههای سنتی آموزش و پرورش را تغییر داده و به سرعت حاکمیت خود را بر نظام آموزشی تثبیت مینماید، به طوری که در کشورهای پیشرفته مدارسی تحت عنوان مدارس شناختی تأسیس شده است. در جمهوری اسلامی ایران نیز اولین مدرسه شناختی به عنوان یک الگو در سطح پیشدبستانی در سال تحصیلی جدید کار خود را آغاز کرده است.
با استفاده از یافتههای علوم شناختی و از طریق تصویربرداری عصبی میتوان زمینه بالقوه اختلالی مانند خوانشپریشی را در کودکان پیشبینی کرد و با مداخله به موقع درخودماندگی عصبشناختی و تصویربرداری مجدد از آن، از ترمیم آن مطمئن شد. اینگونه مداخلات عصبشناختی راه را برای معالجه بسیاری از نقایص عصبی باز میکند و فصل جدیدی در علم اعصاب پدید میآورد. از جمله این مداخلات دستکاری ژنتیک و کاشت سلولی است.
به منظور تقویت عصبی و رفع کاستیها و فساد عصبی، بشر در حال تجربه دستکاری ژنتیک سلولهای عصبی، کاشت آن و سلولدرمانی یا پیوند عصبی است. یکی از دانشمندان علم اعصاب به نام مارتا فرح میگوید: «20 سال پیش معقول به نظر نمیرسید که دانشمندان علم اعصاب برای نمایههای مغزی مربوط به راستی در برابر دروغ، حافظه قابل ارزیابی در برابر حافظه کاذب، احتمال ارتکاب جنایات خشونتبار در آینده، سبکهای استدلال اخلاقی، نیت همکاری و حتی محتوای خاص آگاهی؛ به عنوان مثال تصویر دیداری از خانه در برابر چهره، حتی پیشنهاد داشته باشند».
امروز نیز معلوم نیست که برای 20 یا 50 سال بعد چه خواهیم داشت؟ آنچه قطعی است، شروع مداخله عصبی در حیوانات است که تا به حال نتایج چشمگیری داشته است؛ برای مثال محققان و دانشگاه کالیفرنیا در 6 موسسه مطالعات زیستشناختی سالک سندیهگو موفق شدهاند با جلوگیری از تولید نوعی پروتئین که در ایجاد پلاکهای مغزی مؤثر است، از دست دادن حافظه را در موشها کنترل کنند یا در کشور خودمان همپای بعضی از کشورهای پیشرفته، تحقیق آزمایشگاهی درباره کشت و کاشت سلولهای عصبی و ترمیم سلولهای فاسد از طریق سلولدرمانی آغاز شده است.
با پیشرفت هوش مصنوعی میتوان بین شناخت و شناخت مصنوعی پیوند برقرار کرد
با پیشرفتهایی که در زمینه هوش مصنوعی و تولید سامانههای هوشمند به دست آمده است، میتوان بین شناخت طبیعی و شناخت مصنوعی پیوند برقرار کرد. وسایل ارتباطی و واسطههایی که امروزه برای جبران کاستیهای شناختی در دست تجربه است این امید را زنده کرده که بتوان در آینده بخشی از این کاستیها را ترمیم کرد. از جمله استفاده از رایانههایی است که معلولان میتوانند با امواج مغزی خود آن را اداره کنند و مثلاً مطالب خود را بدون استفاده از دست روی آن تایپ نمایند یا رایانههایی که امواج مغزی فرد معلول را به کلام تبدیل میکند. تولید دست و پای مصنوعی نیز دیگر دستاورد دانشمندان علوم شناختی است که با اتصال به سلسله اعصاب فرد میتواند فقدان عضو او را جبران کند. دیدگاه روانشناسی شناختی در زمینه یادگیری و آموزش و پرورش با دیدگاههای سنتی تفاوت دارد زیرا علوم شناختی با درک بهتر و عمیقتر کارکردهای مغز میتواند در طراحی روشهای آموزشی مؤثرتر و مناسبتر به ما کمک کند.
انتخاب زمان حساس برای آموزش و یادگیری نیز موضوعی است که براساس یافتههای جدید علوم شناختی نیاز به بازنگری دارد. شیوههای آموزشی نیز در روانشناسی جدید تغییر یافته است. آموزش و پرورش جدید کودکمحور است نه معلم محور و تلاش مدارس باید صرفاً تشخیص استعداد و زمینههای هوشی کودکان و تسهیل رشد آن باشد. در آموزش و پرورش جدید باید بر یادگیرنده سرمایهگذاری کرد و نه بر تدریس، و در این مورد لازم است از علوم شناختی و فناوری اطلاعات و ارتباطات کمک گرفت، به طوری که هر دانشآموز بتواند براساس استعداد و سرعت یادگیری خویش مسیر رشد را بپیماید.
https://cogc.ir/index.php?ctrl=static_page&lang=1&id=1080§ion_id=75
https://www.google.com/amp/s/www.isna.ir/amp/99020906799/
لطفا شکیبا باشید ...