می خوام بدونم هنر چه تاثیری روی زندگی دارد بچه را آدمهای هنرمند معمولاً رویای هستند و زندگی رومانتیک فرض میکند
پرداختن به هنرهای مختلف میتواند از نظر روحی تاثیرات مفیدی را بر روی زندگی افراد بگذارد و باعث آرامش و کم شدن استرس و اضطراب در آنها شود. لازم نیست همه انسانها هنرمند شوند، همین که با هنر در ارتباط باشند کافیست تا نقش هنر در زندگی افراد را ببینند. هر انسانی به طریقی دنبال آرامش است، یکی آن را در کاری که مورد علاقهاش است پیدا میکند، دیگری در ورزش کردن و هر کس به نوعی به دنبال آن است.
شما با هنر میتوانید به آرامش روحی برسید و همچنین احساساتی مثل عشق و نفرت، غم و شادی و صدها حس دیگرتان را بیرون بریزید و سبک شوید. این روزها هنر درمانی در خیلی از جوامع فراگیر شده و حتی خیلی از بیماریها را از این راه درمان میکنند. در کل میتوان گفت هنر درمانی برای غلبه بر استرس، خودآگاهی، بیان خود، افزایش خلاقیت هنری، ابراز احساسات و فوبیا کاربرد دارد.
متخصصان در حوزه سلامت روان هم با آزمایشاتی که بر روی تعداد زیادی از افراد انجام دادند به این نتیجه رسیدند که افرادی که دو ساعت و یا حتی روزهای بیشتری را در هفته به انجام کارهای هنری اختصاص میدهند، وضعیت روحی بهتری نسبت به افرادی دارند که زمانی را برای هنر نمیگذارند. چرا که هنر میتواند استرس شما را کاهش دهد و شما را از انزوای اجتماعی دور کند. اینجاست که نقش هنر در زندگی افراد خود را نشان میدهد.
بیشترین تاثیری که هنر میتواند داشته باشد این است که به افراد کمک میکند تا سلامت روان خود را از طریق خلاقیت بهبود بخشند و بدون نیاز به استفاده از کلمات، خود را ابراز کنند. با بالا رفتن سن و کم شدن ارتباطات با افراد و همچنین کاهش توان جسمی، هنر میتواند کمک بسیاری کند تا از نظر روحی و جسمی حالتان را بهبود بخشید.
بشر در طول تاریخ هیچوقت بدون هنر زندگی نکرده و هنر از آغاز زندگی همواره همراه او بوده است. هنرمند هم مانند انسانهای دیگر در جامعه زندگی میکند ولی یک فرق اساسی که بین او و بقیه افراد جامعه وجود دارد این است که هنرمند نسبت به مسائلی که در اطرافش اتفاق میافتد واکنش متفاوتی دارد. او با توجه به آنچه که میبیند و میشنود اثری هنری خلق میکند. زمانی که مسائل و دغدغهها در قالب هنر جای میگیرند، میتوانند تاثیر بهتر و متفاوتتری را بر افراد جامعه بگذارند.
در این میان هنرمندی توانمند است که بتواند تاثیر بگیرد و تاثیر بگذارد و اینکه او میخواهد واقعا چه تاثیری بر مخاطب بگذارد و چه مفهومی را با هنرش برساند به خود هنرمند برمیگردد. نقش و تاثیر هنر در زندگی اجتماعی، دادن امید و نشاط و حس خوب به انسانهاست. هدف هنر تاثیر است. اگر هنر تاثیر و ماندگاری نداشته باشد ارزشی ندارد. مطمئنا هر هنرمندی دلیلی برای خلق اثرش دارد و هر هنری تاثیر خود را خواهد گذاشت.
هنر و تاثیر آن در زندگی انسان ها همیشه مشهود بوده است، هر هنری به نوبه خود روح و روان انسان را پالایش داده و انرژیهای مثبت را افزایش و انرژیهای منفی را کاهش میدهد. ارسطو سالها پیش اصطلاحی به نام «کاتارسیس» را در هنر نمایش به کار برد، به این معنا که تماشاگر با دیدن رنج و عذاب قهرمان داستان با او همذاتپنداری کرده و بعد از به پایان رسیدن این غم و رنج در به دست آوردن تجربهای عظیم شرکت میکند.
شخص با دیدن یکسری از اتفاقات و بدون اینکه در آنها شریک باشد دردها و رنجهایی را تجربه میکند. میتوان این بعد را به عنوانی بعدی از هنر دانست که به پیشگیری از بیماریهای روحی میپردازد. هنر، نگاه کردن از دیدی دیگر به زندگی است. هنر قرار است که ما را رشد دهد. اینکه ما با نگاه کردن به دنیای اطرافمان به درکی از هستی برسیم. زمانی که ما به درک مفهوم تاثیر و نقش هنر در زندگی افراد نرسیدیم، بیماریهای روحی هم دقیقا از همینجا بروز میکنند.
افرادی که به طور مداوم مهارتهایی خلاقانه مثل نقاشی را انجام میدهند، با بالا رفتن سن دچار بیماریهای فراموشی نمیشوند. نقاشی وسیلهای برای رسیدن به آرامش روحی است که افراد با استفاده از آن شخصیت خود را بروز میدهند. دید هنری و مهارتهای حرکتی طی نقاشی بهبود مییابند. به دست گرفتن قلم نقاشی باعث افزایش حرکات دستها و انگشتان میشود. این مهارتهای حرکتی در زندگی روزمره هم به افراد کمک میکنند.
نقاش احساس خود را از طریق نقاشی نشان میدهد و این باعث میشود تا هنرمند توجه دقیقتری نسبت به وضعیت روحی و احساسی خود داشته باشد، چیزی که شاید در حالت عادی حتی متوجه آن هم نشود. نقاشی به افراد کمک میکند تا احساسات درونی خود را بهتر بشناسند. نقاشی کشیدن نه تنها وسیلهای برای سرگرمی است بلکه باعث رشد سلامت ذهن در همه سنین میشود و حسی از شادی و حال خوب را هم برای شما و هم برای اطرافیانتان به ارمغان می آورد.
برای اینکه بیشتر در مورد نقش هنر در زندگی افراد بدانید، میتوانید مقاله هنر درمانی و اینکه چگونه هنر به خلافیت کودکان کمک میکند را در وبلاگ پروانه بخوانید.
https://iparvaneh.ir/blog/how-does-art-improve-people-lives/
«هنر در حكم یك زبان است؛ زبان بدیع عواطف و هیجان ها و منعكس كنندهى عمیقترین احساسات ارواح پر تلاطم. هنر از لحاظ بی شایبگی خود برتر از زبان است و از لحاظ بین المللی و جهانی بودن بر زبان های ملی تفوق دارد. متفكر بزرگ آگوست كنت معتقد است كه «هنر بخشی از زبان است كه تمام افراد نوع بشر آن را درك می كنند و به معانی آن پى می برند». در نظر فیلسوف مزبور هنر زبان حقیقی جهان است.»
هنر زاییده اجتماع بوده و در جامعه شکل گرفته و پدید میآید زیرا هنر، در خلا شکلگرفته و پدیدار نمیگردد و هنرمند هنگامی که روایتگر عالم خارج است به نمایش دنیای درونیای که هیچ ارتباطی با عالم خارج نداشته باشد نمیپردازد، بلکه نمایش حیات باطنی و کیفیات نفسانیاش بازتاب دهنده محیط وی بوده و حیات اجتماعی را منعکس میسازد. بدین ترتیب عواطفی که آثار هنری در ناظرین تولید مینماید جنبهای اجتماعی دارد.
گویو در کتاب زیبای خود موسوم به «هنر از لحاظ جامعه شناسی» از نظریهى فوق پشتیبانی نموده و معتقد است که هنر هم از لحاظ اصل و منشا و هم از لحاظ هدف خود یک امر اجتماعی است. نویسندهى مزبور در این باب میگوید: «هنر عبارت است از بسط جامعه به تمام موجودات عالم طبیعت و به تمام واقعیات خیالی است و این بسط و توسعه به وسیلهى احساسات انجام میگیرد. پس عاطفهی هنری اصولا اجتماعی بوده و نتیجهى آن بسط حیات فردی و شخصی است که با حیات وسیعتر جهانی یکی گردد. پس عالیترین هدف هنر عبارت است از ایجاد عواطف و احساسات اجتماعی». هنر با تولید عواطف و ایجاد صور ذهنی مشترک بیشتر از منافع و تمایلات دیگر که غالبا موجب اختلاف میگردد اذهان و وجدان های مختلف را به هم نزدیک می سازد.
هنر بیشتر از آن که موجب تفرقه گردد سبب اتحاد و نزدیکی می شود و رابطهى دلبستگی عمیقی میان دست هاى مختلف اجتماعی برقرار می سازد، احساساتی که در برابر آثار هنرمندان دست میدهد یکی از موثرترین عوامل حیات خانوادگی و دوستی است.
هنر در حکم یک زبان است؛ زبان بدیع عواطف و هیجان ها و منعکس کنندهى عمیقترین احساسات ارواح پر تلاطم. هنر از لحاظ بی شایبگی خود برتر از زبان است و از لحاظ بین المللی و جهانی بودن بر زبان های ملی تفوق دارد. متفکر بزرگ آگوست کنت معتقد است که «هنر بخشی از زبان است که تمام افراد نوع بشر آن را درک می کنند و به معانی آن پى می برند». در نظر فیلسوف مزبور هنر زبان حقیقی جهان است.[۱]
هیچ چیز به اندازهى هنر مبین افکار و احساسات شخص نمیتواند باشد و سیر فرهنگ و تحولات انسانی و محیطی را که شخص هنرمند در آن قرار گرفته است نمیتواند بیان دارد. اگر بخواهیم انسان را بشناسیم و از تمام کیفیات گذشته و حال او آگاه شویم، هیچ چیز به اندازهى هنر ما را بدین مطلب آگاه نمیکند؛ چه تمام تحولات بشر در هنر نهفته است از قبیل: جنگها، موفقیتها، نابودیها، مذهب، سطح فکر، افکار و احساسات و… .
زمانی که آرامش برقرار است ، هنر چیزهای دیگری عرضه داشته است تا زمان جنگ، استقلال فکری و عدم آن، تحولات زمان جنگ و خلاصه هر گونه نبوغ، ابتکار و خرافات در هنر نمایان است.[۲] اکنون جنبهای جدی و فجیع هنر را میتوانیم پی ببریم و اگر آن را در حکم بازی و تفریح بدانیم جنبهای مزبور همیشه در نظر ما مجهول خواهد ماند. ممکن است اشخاصی خود را فدای هنر نمایند ولی کسی این از خود گذشتگی را دربارهى بازی و تفریح انجام نمیدهد.
یکی از نویسندگان ژاپنی نیمه ى دوم قرن نوزده می گوید:« هنر بزرگ آن است که در راه آن انسان خود را فدا نماید»[۳]
هنر بازگو کننده عقدههای نهفته در ضمیر جامعه است از این جهت هنر میتواند نقش روانکاوی اجتماعی را داشته باشد که با بیرون کشیدن دردهای نهانی و عقدههای پنهانی التهابات تاریخی و انفجارهای اجتماعی را التیام بخشد و جامعه را دوباره به سوى تعادل سوق دهد و ضامن سلامت و سعادت و شکوه و ترقی و تکامل آن گردد.
هنر نقش بسیار مهم و انکار ناپذیری در روند تکامل اجتماعی داشته و خواهد داشت یکی از وسایل بسیار مهم پیشرفت بشریت هنر بوده و میباشد که اگر هنر و هنرمند در تاریخ بشریت وجود نمیداشت تکامل جوامع انسانی بدین صورت که امروز شاهد آن هستیم ممکن نبود.
هنر اکسیر تکامل، تحول، تحرک، ترقی و بالندگی و تعالی و سازندگی اجتماع انسانی است که در طول تاریخ وقتی که جماعتی گرد هم جمع میشدند و اجتماعی را شکل میدادند دست به هنر آفرینی میزدند تا بتوانند بر اثر تعامل هنر و اندیشه و روح بشری روند تکامل جامعه را تسریع کنند؛ بنابراین هنر اساسیترین نقش را در حرکت تحولات تاریخ انسان داشته است.
در اهمیت هنر در زندگی اجتماعی حرفی نیست که تاثیر مثبت، فوری و حیاتی دارد و در آینده نیز براى روح جوامع انسانی نیازی است ضروری که هیچ جامعهای بدون هنر نمیتواند روح پر نشاط داشته باشند.
http://tarhenaw.com/?p=2104
زمان تقریبی مطالعه : 5 دقیقه
نیاز انسان امروز به هنر از جمله نیازهای است که احتیاج به احتجاج و استدلال ندارد زیرا هر انسانی، با هر سطحی از فرهنگ، فکر و اندیشهی که دارند به این مساله واقف هستند. از زمانی که انسان را میشناسیم به همان میزان هنر را در کنار آن میبینیم. بشر در طول تاریح حیات اجتماعیاش هیچ وقت بدون هنر زندگی نکرده و هنر از آغاز زندگی تا به امروز همچنان با او و همزاد او و همراه او خواهد بود.
مطالب مرتبط: چرا افراد علاقه مند به نقاشی در زندگی موفقترند؟
باید همه انسان ها به ویژه بیماران با انواع دردها و عوامل منفی زندگی مبارزه کنند و برای لذت بردن از زندگی و بهبود در مشکلات و ناراحتی های روحی و روانی و غیره با هنر و انواع آن دم خور باشند، چون ارتباط با هنر نقش مؤثری در تقویت روحیه دارد و لازم نیست همگی هم هنرمند شوند ولی همه می توانند با هنر تماس داشته باشند و می توانند در گلستان هنر قدم بردارند و آرامش بگیرند. امروزه هنر نقش مثبت فراوانی در خیلی از بخش ها و حوزه ها را بر عهده گرفته است که هنر درمانی چه به صورت تجربه ای و چه به صورت حرفه ای و تخصصی آن در خیلی از جوامع به عنوان یک الگو و معیار تحقق و مورد اجرا قرار گرفته است.
ضیاءالدینی خالق مجسمه سازدر ارتباط با نقش وجایگاه یک هنرمند در جامعه وتاثیرات آن اظهار داشت، هنرمند نیز مانند هر انسانی در جامعه زندگی می کند و با بقیه مردم به زندگی روزانه اش مشغول می شود و فرقی با دیگر افراد ندارد اما دو تفاوت اساسی در این موضوع وجود دارد که هنرمند را از دیگر افراد جامعه شاخص تر می کند. یکی ابزار کار و زبان بیانی او و دیگری حساسیتش نسبت به پدیده ها و اتفاقاتی که دور و برش می افتد و نسبت به آن واکنش و رویکردی متفاوت با دیگر افراد دارد.
این خالق مجسمه زیبا و ماندگار میدان آزادی سنندج با بیان اینکه هنرمند با استفاده از عوامل دیداری، شنیداری و نوشتاری واقعیت های بیرونی را تبدیل به اثر هنری می کند و وقتی که این مسائل و موضوعات در قالب هنر جای گرفت می تواند تأثیرش از خود واقعیت زیباتر و بیشتر و بهتر باشد.ایشان در ارتباط با نقش و تأثیر هنرمندان در همراهی و کمک به نهادهای مردمی و انجمن های حمایت از بیماران مانند بیماران سرطانی اظهار داشت: به نظر من هنرمندان می توانند از دو شیوه نقش و تأثیر مثبتی را در این راستا ایجاد کنند یکی با ارائه کار و اجرای برنامه های نمایشی و موسیقی، و برگزاری نمایشگاههای تجسمی و نقاشی و عکس و… تا از درآمد و فروش این فعالیت ها، نهادها و انجمن های این حوزه ها را حامی و همراه باشند و شیوه دیگر نیز که شاید این روش تأثیر بیشتری هم داشته باشد.
تاثیر هنر
زندگی بدون هنر بسیار بیروح و کسل کننده است. نقش هنر در زندگی این است که به مردم امید و نشاط میدهد. کار دیگر هنر این است که دوست داشتن زندگی را به انسان میفهماند و «زندگی با صفا» را به او نشان میدهد.هنر پدیدهای است که از دیرباز نقشی بسزا در زندگی انسان دارد و تاثیر این موضوع چنان بوده است که همراه بسیاری از صاحبنظران و اندیشمندان در ادیان و مکاتب مختلف از آن به عنوان وسیلهای کارآمد و موثر در جهت ترویج و تبلیغ اندیشهها و رفتار مورد نظر خود از آن استفاده کردهاند.
«هنر از قدیمیترین و موثرترین پدیدههای زندگی فردی و اجتماعی انسان است»، تا جایی که هیچ وسیله یا روش زندگی را نمیتوان پیدا کرد که هنر به نوعی در آن نفوذ نکرده باشد.
مطالب مرتبط: ویژگی های یک مربی هنر کودک
باید تمام انسان ها با دردهای زندگی مبارزه کنند
باید همه انسانها به ویژه بیماران با انواع دردها و عوامل منفی زندگی مبارزه کنند و برای لذت بردن از زندگی و بهبود در مشکلات و ناراحتی های روحی و روانی و غیره با هنر و انواع آن دم خور باشند، چون ارتباط با هنر نقش مؤثری در تقویت روحیه دارد و لازم نیست همگی هم هنرمند شوند ولی همه می توانند با هنر تماس داشته باشند و می توانند در گلستان هنر قدم بردارند و آرامش بگیرند و برای ارتقاء آن و روحیه و درون خود زیبایی های زندگی و دنیا را ببینند.
تاثیر هنر
مهمترین اثر هنر تأثیر است و اگر هنر ماندگاری و تأثیر نداشته باشد ارزشی ندارد و اگر نتواند جامعه را به سوی رشد و آگاهی بخشی سوق بدهد هنری موفق نبوده است
هنر، اصولا دارای یک ارتباط خاص با انسانهاست. هنر نوعی رستگاری است که ما را از خواستن یعنی نوعی درد و رنج، آزادی می بخشد..امروزه هنر نقش مثبت فراوانی در خیلی از بخش ها و حوزه ها را بر عهده گرفته است که هنردرمانی چه به صورت تجربه ای و چه به صورت حرفه ای و تخصصی آن در خیلی از جوامع به عنوان یک الگو و معیار تحقق و مورد اجرا قرار گرفته است.
آرامش نیرویی است که تمامی انسانها در زندگی به دنبالش هستند و هر کس به طریقی آن را به دست میآورد؛ بعضیها با کارکردن، بعضی با مهمانی رفتن، برخی با ورزش، درد دل کردن، مهمان دعوت کردن و… اینجا به راهکاری اشاره می شود که با هنر میتوانیم هم به آرامش روانی برسیم و هم تخلیه هیجانی بشویم و هر حسی که داریم (حس خوب ، حس بد، خشم، عشق، تنفر، مبارزه، انتقام، شادی و هزاران حس دیگر) را بروز دهیم و بیرون بریزیم و سبک شویم و آرامش و صبوری را بیاموزیم وآن هم خلق یک اثر هنری است.
اغلب کودکان زمانی که در خانه به آنها مداد شمعی یا گواش داده میشود، احساس خوبی پیدا میکنند؛ چرا که احساس میکنند اجازه دارند احساساتشان را از طریق کار هنری ابراز کنند.کودکان بیشتر گرایش دارند وقایع ناخوشایند را از طریق هنر ابراز دارند. آنها زمانیکه نمیتوانند و یا نمیخواهند چیزی را بر زبان بیاورند، خیلی راحت آن را در قالب تصویر بر روی کاغذ میآورند. حتی آسیبهای روانی که ریشه در اعماق روح فرد دارند و در ناخودآگاه او جای گرفتهاند، خیلی راحت از طریق هنر از درون فرد بیرون کشیده میشوند. زمانیکه این احساسات منفی از درون فرد بیرون بیایند، بهبودی حاصل و روح فرد پالوده خواهد شد.
نياز انسان امروز به هنر از جمله نيازهاي است كه احتياج به احتجاج و استدلال ندارد زيرا هر انساني، با هر سطحي از فرهنگ، فكر و انديشهي كه دارند به اين مساله واقف هستند. از زماني كه انسان را ميشناسيم به همان ميزان هنر را در كنار آن ميبينيم. بشر در طول تاريح حيات اجتماعياش هيچ وقت بدون هنر زندگي نكرده و هنر از آغاز زندگي تا به امروز همچنان با او و همزاد او و همراه او خواهد بود.
در شرايط و اوضاع كنوني كه جوامع بشري به سوي رفاه و آسايش پيش رفته و ميرود، دغدغهها و نيازهاي اوليه زندگياش با كمك علم و تكنيك از ميان ميرود و زندگي او تحت تاثير ماشين قرار گرفته و سخت بي روح، خشن، و دور از لطف و احساس گرديده و ماشينيزم تمام ابعاد و زواياي زندگي بشر را در خود ميفشرد. اين رفاه زدگي و ماشينزدگي زندگي را بي معنا و مفهوم و زشت و عبث نموده و روح انساني را چنان در گرداب بيهدفي و بي جهتي فرو برده كه زندگي درين روزگار را تبديل به جهنم كرده و فرياد جانكاه روح انساني را از درون آن، ميتوان شنيد.
### در چنين شرايطي نياز انسان به هنر بيش از گذشته احساس ميگردد؛ زيرا بشر در گذشته به خاطر مشغوليت زياد و تامين نبودن نيازهاي اوليهشان و از طرفي داشتن مذهبي كه معماهاي زندگي را توجيه و پاسخ ميداد و همچنين نداشتن زندگي ماشيني، دغدغهها و اضطرابهاي ناشي از رفاه زدگي را نداشته و در ميان امواج متلاطم ياس و نوميدي غوطهور نبودند. لذا نياز به هنر كمتر احساس ميشد اما امروزه به دلايلي كه ذكر شد نياز انسان به هنر دو چندان شده است. نيازهاي مضاعف انسان امروز به هنر، هنر را به سرنوشت غمباري گرفتار كرده است زيرا هنر رسالت بلند انسانياش فراموش كرده و تبديل به سرگرمي و تفنن و پر كردن اوقات فراغت و در يك كلام ملعبه ملعبهسازان گرديه و وسيلهي درامد و آب و نان و شهرتهاي كاذب عدهي بي تعهد و بي مسووليت گرديده است.
اين مقاله در صدد است كه نقش هنر در زندگي فردي انسان امروز به بحث گيرد
★ تعريف هنر :
تعريف هنر همچون ساير مفاهيم اجتماعي از پيچيدهترين و جنجاليترين مبحثها ميباشد كه تعريفهاي گوناگون و مختلفي را كه بر خواسته از مشربهاي گوناگون و بر اساس مكاتب و گرايشات خاص به تجزيه و تحليل و در نتيجه به تعريف هنر پرداخته موجب گرديده است. به نظر ميرسد كه تعريف هنر به شكل جامع و مانع امكانپذير نميباشد. براي اينكه هنر همگام با شرايط و تحولات اجتماعي متحول ميگردد و هيچگاه يك تعريف نميتواند سيطره خود را بر هنر حفظ كرده و پايدار باقي بماند. ممكن است در يك زمان تعريفي جامع و مانع و مورد قبول اهل نظر باشد اما بعد از زماني ديگر قابل قبول نباشد؛ چنانچه در دوران ارسطو به هر مهارت انساني اطلاق ميشد و امروز مهارتهاي مختلف انساني را هنر نميگويند. تنها هنرهاي محدود و معدودي را به عنوان هنر ميپذيرند.
لذا با توجه به تلقي جديد از هنر تعاريفي را از بزرگان اين رشته يادآور ميگردم:
استاد دكتر پرويز خانلري هنر چنين تعريف كرده است: هنر، نتيجه كوشش انسان براي ايجاد زيبايي است؛ نقاشي، پيكرتراشي، معماري، موسيقي، شاعري همه از فنون هنر است زيرا اين فنون جز جستجويي زيبايي و ايجاد آن، هدفي ندارند.1 تولستوي روسي هنر را يك فعاليت انساني ميداند كه انساني آگاهانه و به ياري علايم و مشخصه ظاهري، احساساتي را كه خود تجربه كرده است به ديگران انتقال دهد، طوري كه اين احساسات به ديگران سرايت كرده و آنها نيز آن احساسات را تجربه كرده و از همان مراحل حسي كه او گذشته است، بگذرند2.
دكتر احمد صبور رودباري نيز هنر چنين تعريف كرده و ميگويد: هنر عبارت از وسيله انتقال احساسهاي از زيبايي روح كه نه تابع و محدود به قوانين عقلي و مقتضيات شعوري مطلق است و نه خارج از حيطه عقل و شعور، به دليل اينكه حتما از يك نوع نظم و ترتيب برخوردار است و خود در عين حال معرف وجود نظم ( بلكه نظامهاي متعدد، تو در تو ولي موزون و هماهنگي) است در وجود خود و در نهاد هنرور.3 فليسن شاله يكي از زيبايي شناسان معروف هنر را اين طور تعريف نموده است: هنر عبارت از كوششي است كه براي ايجاد زيبايي، ايجاد عالم ايدهآل و عالم صُوَر و عواطف منزه در كنار عالم واقع به كار برده ميشود.4
★ هنر و زندگي امروز :
رومن رولان در تفسير يكي از نامههاي تولوستوي روسي، درين باب ميگويد: «هنر نبايد حرفه قرار داده شود بلكه بايد عشق و تمايل باشد» در ضمن اين جمله روسي را ذكر ميكند متمايل و عشق معلوم و شناخته نميشود و به ثبوت نميرسد مگر اينكه عالم و هنرمند از راحتي و خوشبختي شخصي، براي تعقيب تمايل و عشق خويش چشم بپوشند».5
هنر براي هنرمند بيش از هرچيز يك بازي و مشغوليت لطيف و لذيذ است. دلتنگي و ملالي كه اكثر مردمان را در بحبوحه و در حين خوشي و خوشگذاني خورد ميكند بر دل آنهاي كه مطالعه دوست ميدارند راه ندارد. هنر بالاتر از مشغوليهاي معمولي است. هنر فرار و از خود برتر شدن است. گاهي افق زندگي به قدري يك نواخت و مبتذل ميشوود كه انسان ميخواهد فرار نمايد؛ فرار به هر كجا كه باشد، تا از ديدن پستيهاي اجتماع دمي بياسايد؛ اما فرار هميشه و براي همهكس اسان نيست. تنها هنرمند ميتواند با ايجاد و ابداع خود و هنر درست با تمتع از آثار زيبا از زندگي مبتذل فرار نمايد.
### هنر شخص را از عالم واقعيت دور ساخته و در يك عالم ديگر كه عالم روياها و آرزوها واميدهاست، سير ميدهد. آنهاي كه كتابها را نخواندهاند هميشه ميتوانند كتاب تازهي به دست آورند و مطالعه كنند. برخي ديگر ميتوانند در جلو پيانو نشسته آهنگي بنوازند و ديگران ميتوانند به تماشاي موزه يا بناي تاريخي زيبايي بپردازند. بدين ترتيب زندگي رنگ تازه به خود ميگيرد و به نظر خوشايند ميآيد. حتي آنهاي كه خواندن نياموختهاند و در چامعههاي سرمايهداري امروز زير بار سنگين كار يك نواخت خسته و فرسوده شدهاند بايد گاهگاهي به عالم روياها فرار نمايند.
### هنر تسليده و ازادي بخش است. به قول فيلسوف بدبين آلماني شوپنهاوير درين بيابان شورهزار هستي كه عطش سوزان و پايان ناپذيري راهرو را از همه چيز نا اميد ميسازد، هنر مانند واحه و باغ خرمي است كه ميتوان در پناه آن دمي بياسود.6 هنر، نع تنها شخص را از دلتنگيهاي مبهم و ياي و حرمان نجات ميدهد بلكه ميتواند منبع لذتها و شاديها و نشاطهاي بيپايان گردد.7 از ديدگاه داوينچي، هنرمند پيشواي جهان محسوس و ديدني است كه نه تنها خود به خوبي ميبيند بلكه وظيفه جز اين ندارد كه خوب ديدن را به آدميان تعليم دهد.8 هنرمند تمام دردها و رنجهاي پيدا و پنهان جامعه خويش را بازگو مينمايد و آرزوها و آرمانهاي خويش را ميسرايد. بدين طريق به احساسات و عواطف جامعه عينيت ميبخشد. عينيت يافتگي عواطف و احساسات مشترك انساني به توسط هنرمند، در واقع نوعي فرا فكني است كه به ما امكان ميدهد خود را صميمانه و در خلوتي كه هنرمند براي براي ما فراهم ميكند ببينيم.
### بنابراين هنرمند آيينهي است كه با تمام صداقت و يگانگي فرد و جامعه را به خودش ميشناساند و چهره واقعي آنان را به نمايش ميگذارد. اين است كه انسان براي شناخت خود و جامعهاش در آيينه آثار هنرمندان خود بنگرد و از آن بهرهمند گردند تا خود و جامعهاش را در آنجا ببنيد. اثر هنري به يك معنا رها ساختن شخصيت انسان است. احساسات ما معمولا مهار شده و سركوفتهاند. ما يك اثر هنري را مورد تامل قرار ميدهم و فورا احساس رهايي ميكنم و نه تنها رهايي (كه سمپاتي خود نوعي رهايي است) بلكه احساس قوت و شدت و تعالي هم ميكنيم. فرق اساسي ميان هنر و احساساتيگري در همين جاست. احساسساتيگري هم نوعي رهايي احساس است، منتها رهايي همراه با ضعف و وارفتن عواطف است.
### هنر هم رهايي احساس است اما در عين حال قوت و استوار شدن نيز هست. هنر رعايت اقتصاد در بيان احساسات است؛ هنر عاطفهي است كه صورت خوب از آن حاصل شود.10 ژرژ دوهال در كتاب زيباي خود «تملك عالم» مينويسد كه هنرمند و دوستداران هنر صاحبان واقعي عالم هستند « اينها حظها و شاديهاي دارند كه خارج از داد و ستد و بالاتر از هر گونه ارزش است»11. پس نبايد گفت كه هنر به هيچ درد نميخورد. هنر به درد زندگي ميخورد و شخص را به زندگي و عالم بالاتر و به يك حيات عميقتر و پر معناتر سوق ميدهد. گذشته از اينها هنر تاثير و نقش بزرگتري دارد. هنر، عواطف و هيجانهاي در شخص تحريك و ايجاد ميكند گه شايبه خود پرستي و شخصيت در آنها نيست و ازينرو دايره هستي و حيات تنگ انسان را وسيعتر ميسازد. پس هنر، عامل بزرگي پرورش فكري و تكامل نفساني و اخلاقي است. هنر شخص را با سيماها و جهات گوناگون عالم انسانيت و طبيعت هماهنگ ميسازد و در نتيجه انسان بهتر ميتواند وظايف خود را نسبت به انسانيت و حيات جهاني انجام دهد. ميتوان گفت كه شخص نه تنها در باره موجودان زنده، بلكه نسبت به اشيا وظيفهي دارد. به اين معنا كه بايد به آنها به نظر بيآلايش نگريسته جذبه مخصوص هر يك آنها را درست تشخيص داده و تمام نازككاريها و نكات فرارگر آنها را دوست بدارد. زيبايي انسان و حيوان، گياهها، گلها، سنگها، آبها، آفتاب، ماه، ستارگان، برفها، ابرها را تشخيص دادن و از جمال آنها روح خود را شاداب كردن انسان را در باره آنها قدر شناس و سپاسگزار مينمايد.
حق شناسي هميشه برتر از حق ناشناسي است. وقتي كه مناظر و چهرههاي رنگارنگ جهان را تماشا كرده و ارزشي براي آن قايل شد؛ آن وقت عالم لايتناهي را دوست داشته و به هر چه در آن است علاقه ميرساند، ازين راه هنر انسان را به مهر و عشق جهاني سوق ميدهد و اين عشق و مهر ممكن است دين و آيين آنهايكه مذاهب امروزي چنگي به دل آنها نميزند، گردد.. هنر ميتواند يكرنگي و ارتباط لذتبخشي ميان انسان و طبيعت برقرار نمايد و يك نوع وحدت عرفاني بين موجودات فرد و وجود كلي به وجود آورد. اين است كه يكي از دانشمندان بزرگ زيبايي شناسي «رسكن» ميگويد «هنر دين و پرستش است»12. پس هنر ميتواند و بايد نقش مهمي در حيات شخصي انجام دهد. ژان ژورمن، اين فكر نغز و بلند را در جمله زيبايي اين طور بيان مينمايد: «هنر عاليترين الهامات را به عمق حيات روزانه و دلهاي افسرده ما ميرساند همانطوري كهدرخت چنار و بلوط نسيمهاي فرحبخش فضايي لايتناهي را به وسيله لرزش ريشههاي خود به اعماق زمين ميرساند».13
هنر ديد انسان را كه بر اثر روزمرگي و عادت و غفلت، كاملا عادي و معمولي گرديده است، را تازه مينمايد و محيط پيرامون را زيبا و جالب گردانيده ازين طريق شور و شوق و لذت را به ارمغان ميآورد و زندگي را از حالت كسالتبار و ملالآور آن خارج ساخته و روح تازه و نشاط و اميد را در جانها به وجود ميآورد.https://artbarg.com/%D8%AA%D8%A7%D8%AB%DB%8C%D8%B1-%D9%87%D9%86%D8%B1/
لطفا شکیبا باشید ...