می خوام بدونم شخصیت آدم ها چطور شکل میگیره و چه عواملی بر او تاثیر میزاره ممنون میشم به سوالم جواب بدید
مجموعه بینش هر فردی، نظام باورها و اعتقادات همراه با صفات، ژنتیک، محیط، یادگیری مشاهده ای و ویژگی ها و رفتارهایی است که در فرد پایدار بوده و شخصیت او را شکل داده است. شخصیت پدیده ایی است که در ابتدای زندو تا 18 سالگی شکل می گیرد. افراد با توجه به شرایط گوناگون امکان دارد که دچار اختلالات شخصیت شوند یا شخصیت سالمی را شکل دهند.
شخصیت به صورت خودکار و ناخودآگاه بسته به شرایط محیطی خود را نشان میدهند. مثل بعضی افراد دارای ویژگی های شخصیتی مانند غم، شادی، افسرده، وسواسی، نمایشی، خودشیفته، وابسته یا کاریزماتیک باشند. با این ویژگی های جمعی می توان به جمع بندی از یک شخصیت واحد رسید. اما بینش فردی چیست؟ بینش یک انسان، جهان بینی ما به جهان است که بر اساس باورهای ما در جهان خود را به صورت مجموعه ایی از صفات خود نشان میدهد که در زیر مجموعه آن هنجارها و ناهنجاری ها شکل می گیرد.
مجموعه صفات و ویژگی پایداری که از ما سر میزند (کاراکتر)، مجموعه ایی از ویژگی های باوری و اعتقادی با رفتار و گفتار ما است که بار اجتماعی و چهارچوب آداب و ادب اجتماعی دارد اما خلق و خوی ما یک ریشه شدید ارثی دارد و در شرایط عادی پاسخ و عکس العمل ما میباشد. با توجه به تعریف شخصیت، بهتر است بدانیم انسان تنها موجودی است که باید شدن و بودن خود را بیاموزد.
در واقع گربه برای گربه شدن تلاشی نمیکند، اما انسان باید برای کاریزماتیک بودن و رفتارهای هنجار انسانی تلاش می کند. در تکامل موجودات چه گیاهان و چه حیوانات ماهیت مشخص است و بُعد وجود خود را نشان میدهد اما انسان به این منوال نیست. انسان ابتدا وجود پیدا میکند و بعد ماهیت خود را نشان میدهد.
این فرایندی که یک انسان را دارای شخصیت های هنجار انسانی و اجتماعی می کند پرسه طولانی دارد. شکل گرفتن شخصیت و همان تکامل شخصیت مهمولا تا 18 سالگی شکل و بعد از آن پخنه می شود. شخصیت هر فردی تحت تاثیر واقعیت های حاکم بر هر جامعه ایی و پس از آن بر اساس عقاید شکل گرفته در ذهن هر فرد رشد پیدا میکند. مکانیزم های دفاعی به دلیل ضعف هایی که ممکن است در شخصیت هر فردی باشد (مکانیزم های دفاعی مثل انکار، فرافکنی، جابه جایی)، دلیلی برای آسیب های روانی هم میباشند.
پرسشی که مطرح میشود این است که اصولا شخصیت ما از چه چیزی تشکیل شده است.
لطفا جهت مشاوره در مورد «شخصیت چگونه شکل می گیرد و اصول آن چیست؟» با شماره های زیر تماس بفرمایید:
مرکز مشاوره مکث طرف قرارداد با:
مورد دیگر بحث محیط است. مسئله اساسی شکل گیری شخصیت که ما در چه بستری و در چه خانواده ایی و در چه محیطی رشد کرده ایم که نقش اساسی در شخصیت و اختلال های شخصیتی نیز دارد و عامل فعالیت ذهنی و یا همان عقل است. اگر بپذیریم که انسان مجموعه ایی از نیرو و توانایی است، ما با مفهوم رشد مبتنی بر جبر هستیم اما عقل پدیده ایی است که همه انسان ها از آن بهره برده اند و باید به رشد آن پردازند. عقل آگاهی و دانایی دارد. روابط پنهان و قوانین پنهان جهان را میشناسد و از مفهوم درصد شناخت پیدا میکند.
بنابراین انسانی عاقل است که کارکرد ذهن او با کارکرد جهان انطباق دارد و جدای از هوش است. با این که ارث و محیط که دلیل اصلی شکل گیری شخصیت است، بقیه موارد هم اثرگذار هستند (تا سه سال اول زندگی شخصیت هر فردی شکل میگیرد و پس از آن تغییرات محدودی خواهد داشت).
در تعریف شخصیت اگر ما انسان بدی باشیم، در شرایط بدحال بدتر و با تجربیات تلخ بدی آن را دنبال میکنیم و انسانی با شخصیت بدتری میشویم و هر چه ما فرد خوبی باشیم و در شرایط بد باشیم، دریافتی کمتری از بدی و غرق شدن در بدی خواهیم داشت. در واقع بهتر است بدانیم ما از چه دریچه ایی به خودمان و جهان مینگریم. انسان تنها گیرنده دنیا نیست و مهم دریافتی و تعریف انسان از آنچه که از جهان میبیند است (پردازش انسان از دیده ها). موضوع شخصیت به بینش و نگاه هر فردی از جهان پیرامون خود مربوط است که شخصیت هر فردی را هم میسازد.
اختلال شخصیت به طور کلی عبارت است از تجارب درون ذهنی و رفتاری با دوامی که دور از معیارهای فرهنگی فرد است، نفوذی غیر قابل انعطاف دارد، در طول زمان تغییر نمیکند و باعث ناراحتی فرد و مختل شدن کارکردهایش میشود. اختلال شخصیت اختلالی شایع و مزمن است به طوری که شیوع آندر جمعیت عمومی 10 تا 20 درصد تخمین زده میشود. اختلالات شخصیت صرف نظر از خفیف یا شدید بودن آنها، تمام جنبه های زندگی و روابط بین فردی را تحت تأثیر خود قرار می دهد.
اختلالات شخصیت از این جهت حائز اهمیّت اند که میتوانند زمیننه ساز سایر اختلالات روانپزشکی مانند مصرف مواد، خودکشی، اختلالات عاطفی، اختلال خوردن و اضطراب شوند و همچنین در نتایج درمانی بسیاری از سندرم های بالینی تداخل نموده و میزان مرگ و میر را در این بیماران افزایش می دهند.
در راهنمای اماری و تشخیصی اختلالات روانی، اختلالات شخصیت به سه دسته تقسیم می شوند:
اختلال شخصیت اجتنابی یا دوری گزینی اختلال شخصیتی است که ویژگی اصلی آن دوری کردن از ارتباط با انسان ها همراه با حساسیت زیاد نسبت به طرد شدن است که ممکن است باعث انزوا و گوشی گیری فرد از جامعه باشد.
فرد مبتلا در شرایط دشواری است، زیرا از یکسو خواهان مراوده با دیگران است و از سوی دیگر نمیتواند براحتی با مردم ارتباط برقرار کند یعنی این افراد خجالتی هستند اما غیر معاشرتی نیستند و حتی تمایل فراوانی به رابطه داشتن با دیگران دارند ولی دلشان می خواهد که دیگران به آنها تضمین های محکم و غیر ومعمولی بدهند مبنی بر اینکه بدون هیچ گونه خرده گیری و انتقادی آنها را می پذیرند در واقع این افراد حساسیت زیادی به اینکه ارزیابی منفی شوند دارند.
بارزترین نکته در صحبت کردن با این افراد دیده می شود اضطرابی است که موقع صحبت کردن دارند. بسته به اینکه از طرف مقابل خوششان بیاید یا نه، حرکات عصبی و پرتنش آنها کم و زیاد می شود. این افراد در مقابل هر گونه اظهارنظری که درموردشان دارید آسیب پذیرند.
از جمله ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت دوری گزین میتوان به موارد زیر اشاره کرد. اگر در فرد چهار مورد یا بیشتر از این علائم وجود داشته باشد میتوان گفت که دچار این اختلال است.
رفتار دوری گزین ممکن است در کودکان نیز دیده شود ولی تشخیص این اختلال شخصیت در دوران کودکی امکان پذیر نیست چرا که خجالت، ترس یا حساس بودن نسبت به انتقاد اغلب بخشی از ویژگی های دوران کودکی و جوانی است. اختلال شخصیت اجتنابی مانند سایر اختلال های شخصیت تنها در بزرگسالی تشخیص داده میشود، زیرا تا پیش از آن شخصیت به طور ثابت تشکیل نشده است و در حال رشد و تغییر است و نشانه های شخصیت اجتنابی میتواند به طور موقت ایجاد شده باشد در حالیکه اختلال شخصیت اجتنابی الگویی ثابت، فراگیر و بلندمدت است.
بر اساس اطلاعات موجود در راهنمای تشخیصی اختلالات روانی، اختلال شخصیت اجتنابی 2 تا 3 درصد از جمعیت عمومی را شامل میشود. این اختلال در زنها، فرزندان کوچکتر خانواده و افرادی هم که در کودکی بیماری جسمی مزمنی داشته اند شایعتر است.
نوزادانی که مبتلا به مزاج خجالتی تشخیص داده می شوند، استعداد بیشتری در ابتلا به این اختلال را نسبت به سایر نوزادان دارند و همچنین همانند سایر اختلال های شخصیت شدت نشانه ها در دهه چهارم و پنجم زندگی با افزایش سن کاهش می یابد
https://injamax.com/amp/%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%B4%DA%A9%D9%84-%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C
صفات و خصوصیاتی که از طریق ژن منتقل می شوند و نقش مهمی در شکل گیری شخصیت افراد دارند وراثت نامیده می شوند. گرچه پاسخی وجود ندارد که از نظر شخصیتی انسان چقدر میتواند ویژگیهای ارثی داشته باشد. ولی بسته به اینکه کدام گروه از صفات انسانی مورد بحث باشد می توان تا حدودی به آن جواب داد.
به عنوان مثال وقتی راجع به هوش صحبت میکنیم گرچه ضریب هوشی یک صفت شخصیتی نیست ولی حدود ۸۵ تا ۹۰ درصد این ویژگی ارثی است. اگر هم بحث افسردگی مطرح باشد احتمال وراثتی بودن آن حدود ۲۰ درصد است. در حالی که بررسی ارتباط افسردگی با شیدایی و سرخوشی این احتمال را تا مرز ۳۵ و ۴۰ درصد هم می رساند.
بنابراین هر چند درباره صفات و ویژگیهای شخصیتی هر فرد، اطلاعات نسبتا دقیقی داریم. اما چون هیچ گاه نمیتوان این مجموعه از اطلاعات را به صورت جمعی در آورد و فرآیند و دستاوردی از آن برآورد کرد. از این رو پاسخ به این سوال که چه مقدار از شخصیت ارثی است احتمالاً بحث علمی نخواهد بود. البته در شکلگیری برخی از صفات عامل ارثی نقش مهمی دارند که در این مورد میتوان به خلق و خو یا خشم و عصبانیت و … نیز اشاره کرد.
تاثیر عوامل محیطی حاصل جو محیط هایی است که فرد از ابتدای تولد در آنها زندگی کرده است. خانواده و مدرسه از جمله مهمترین این محیطها هستند. افرادی که در این محیط حضور دارند نقش مهمی در رشد و شکل گیری شخصیت در سالهای اولیه زندگی دارند. تحقیقات نشان میدهد که تفاوت های فردی باعث شده تا تاثیر محیط های یکسان بر روی شخصیت افراد گوناگون، متفاوت باشد و شاید به همین دلیل است که هنگام صحبت درباره شخصیت بیشتر به تفاوت های فردی اشخاص توجه می شود.
شخصیت طیف بسیار گستردهای دارد که تقریبا همه جوانب زندگی بشر را تحت تاثیر قرار می دهد. روانشناسان با استفاده از روش های گوناگون به درک شخصیت انسان ها می پردازند. برای این منظور نیز تستهای شخصیت شناسی مختلفی در دسترس هستند که بسته به هدفی که پشت شخصیت شناسی وجود دارد، از آنها استفاده میشود. تست شخصیت شناسی هارتمن و تست شخصیت شناسی نئو از جمله معروفترین این تستها هستند.
برای اینکه بتوانید به شناخت صحیحی از شخصیت خود برسید میتوانید از راهنماییهای روانشناس و روانپزشک استفاده کنید. البته برای دریافت این راهنماییها لزومی ندارد که صبر کنید تا در زمان ممکن مراقبتهای درمانی مورد نیاز خود را به دست آورید. میتوانید آن را در یک چشم بر هم زدن به صورت آنلاین در درمانکده انجام دهید.
https://www.darmankade.com/blog/personality/
تاثیر خانواده بر شکل گیری هویت
هویت مقوله ای فردی و شخصی است: هویت تنها به "من" محدود نمی شود، بلکه دارای بعد اجتماعی و اشتراکی نیز است، بنابر این، هویت را هم باید فرایندی فردی و هم بازتابی از محیط بزرگتر اجتماعی و فرهنگی تلقی کرد. هویت در حال رشد و شکوفایی نوجوانان، با والدین، خواهران و برادران، همسالان و معلمان در ارتباط است، در این میان نقش خانواده و بویژه والدین از اهمیت والایی برخوردار است. والدین نقش کلیدی در رشد هویت نوجوانان دارند. در مطالعاتی که رشد هویت را به سبک های فرزند پروری مرتبط می کنند گزارش شده است که والدین مقتدر، بیشتر از سایر والدین نوجوانان خود را تشویق به مشارکت در تصمیم گیری های خانواده می کنند و در نتیجه کسب هویت، را در فرزندانشان ترغیب می کنند. والدین مستبد، که رفتار نوجوانان را کنترل می کنند و به نوجوانان فرصت ارائه عقایدشان را نمی دهند، پیش رس (تعهد کردن بدون سپری کردن دوره بحران)را در فرزندان خود ترغیب می کنند. والدین سهل گیر، که راهنمایی های اندکی برای نوجوانان فراهم می کنند و به آنها اجازه می دهند که تصمیمات خودشان را اتخاذ کنند پراکندگی هویت (نه تعهدی وجود دارد و نه بحرانی) را در فرزندان خود شکل می دهند.
علاوه بر مطالعه بر روی سبک های فرزند پروری، پژوهشگران همچنین نقش فردیت و پیوندجویی را در رشد هویت مورد مطالعه قرار داده اند. وجود یک جو در خانواده که فردیت و پیوند جویی را ارتقاء می بخشد در رشد هویت نوجوانی مهم به شمار می رود. فردیت شامل دو بعد است: ابراز وجود، که عبارت است ازبرخورداری یک نقطه نظر و عقیده و بحث وارتباط برقرار کردن با دیگران در مورد آن و جدایی، استفاده از الگوهای ارتباطی برای اینکه نشان دهند که چگونه یک نفر می تواند از دیگران متفاوت باشد. پیوند جویی، نیز شامل دو بعد است: رفتار متقابل، که عبارت است از حساسیت و احترام به نقطه نظرات دیگران و نفوذپذیری، به معنای باز و پذیرش این که دیگران نیز می توانند نظرات مختلفی داشته باشند. رشد هویت زمانی از روابط خانوادگی سود می برد که هم والدین و هم نوجوانان فردیت شان حفظ شود و بویژه نظرات و عقاید نوجوانان مورد احترام قرار گیرد و یک بنیان و پیوندی ایمن برای نوجوان فراهم شود که بر اساس آن دنیای آجتماعی گسترده نوجوان را کشف کنند.
مولفه های هویت
هویت مولفه های متعددی دارد(روگو، مارسیا و سلوگوسکی[۳]،۱۹۸۳) و شامل ویژگی های جنسی، جسمانی، اجتماعی، روانشناختی، اخلاقی، و شغلی است که مجموعا" کلیت فرد را می سازند. به این ترتیب، افراد ممکن است به لحاظ ویژگی های جسمانی، قیافه، و اندام یا جنسیت زیست شناختی و ایفای نقش جنسیتی یا مهارت در تعاملات اجتماعی و عضویت در گروه ها یا انتخاب شغل و پیشرفت یا صف بندی سیاسی، تمایلات مذهبی، اخلاقی، ارزش ها ، خصوصیات شخصیتی، سازگاری روانشناختی و سلامت روان از دیگران متمایز باشند. به طور کلی هویت زمانی شکل می گیرد که نوجوان موفق به حل سه مساله عمده زیرشود:
الف)دستیابی به یک هویت جنسی رضایت بخش: مولفه های جسمانی و جنسی "خود" پیش از سایر مولفه های هویت کسب می شوند. در نوجوانی اولیه، نوجوان به تصویر بدن و هویت جنسی خود می پردازد. جهت گیری جنسی با این که در دوره کودکی نیز دیده می شود، اما این پدیده در دوره نوجوانی جنبه ای حیاتی پیدا می کند. "خود" را موجودی برخوردار از غریزه جنسی دانستن، پی بردن به جهت گیری جنسی خود، پذیرش انگیزه های جنسی همه بخشی از شکل گیری هویت جنسی را تشکیل می دهند.هویت جنسی آگاهی از زن یا مرد بودن خویش است که در فرد رشد می کند. تشخیص هویت جنسی از کودکی شروع می شود و به ثبات می رسد. هویت جنسی فرد در جامعه، خانواده و یا در ذهن خود فرد است که ممکن است مردانه یا زنانه باشد و ممکن است رفتار بیرونی فرد با اندام های جنسی زمان تولدش سازگار و یکسان نباشد و درواقع کسب نقش جنسی اجتماعی مردانه یا زنانه یکی از مولفه های اساسی رشد هویت است. برداشت از این که زن چه کسی است؟ یا مرد چه کسی است؟ مردان و زنان باید چه شکلی باشند؟ چه شکلی رفتار کنند؟ لازم است چه نقش هایی را ایفا کنند؟. بخشی از فرایند رسش برای نوجوانان، بررسی دوباره نقش های جنسی در حال تغییر فرهنگشان و تصمیم گیری درباره نوع نقشی است که می خواهند، به عهده بگیرند(هاویگهرست[۴]،۱۹۷۲: نلسون و کیث[۵]،۱۹۹۰) عدم شکل گیری هویت جنسی مثبت می تواند خطر پذیری جنسی(خطر ابتلا به بیماری های مقاربتی)، فعالیت جنسی زود هنگام، زندگی مشترک بدون پیوند زناشویی(ازدواج سفید)، تمایل به تغییر جنسیت را افزایش دهد.
ب)انتخاب ارزشها و پایبندی و زندگی با آنها: این هدف شامل شکل دهی، اتخاذ و کاربرد ارزش های معنی دار، اصول اخلاقی، و آرمان ها در زندگی شخصی فرد است. در ابتدا، رفتار ارزشی تحت سلطه عوامل بیرونی قرار دارد، فرد نوجوان به مطالبات موقعیتی نسبتا" اضطراری و وادار سازیهای دیگران واکنش نشان می دهد یا از آنها فرمان می برد. هنگامی که درون فکنی، صورت می گیرد، افراد معیارها،اهداف و ارزش های افراد مهم زندگی خود از جمله والدین را درونی سازی می کنند. در این موارد، فرد ممکن است ارزش های درون فکنی شده را به طور کامل آز آن خود نداند و انگیزه اعمال و رفتار او را مسایلی نظیر احساس گناه، اضطراب، و تایید درونی تشکیل دهد. برعکس، یکپارچه سازی، هنگامی حاصل می شود که فرد ارزش ها و استانداردها را در بطن حس خویشتن اش جذب می کند به طوری که معیار ها ارزشی شخصی پیدا می کنند و اعمال فرد نیز جنبه ای ارادی و خود-نظم بخش می گردد. رشد هویت با خود نظم-بخشی مرتبط و در این ارتباط با درونی شدن معیار ها و فرایند های تنظیم کننده تایید اجتماعی متناسب است. نوجوانانی که ارزش های پذیرفته شده توسط خود را که بنای رشد هویتی مثبت برای آنها بوده، درونی کرده اند از افرادی که دارای هویتی منفی هستند یا هنوز هویتی اتخاذ نکرده اند که واقعا آز آن خود آنان نباشند، یا به خود علاقه ای ندارند، از سلامت روانی بالایی برخوردارند، مسئولیت اجتماعی بیشتری را بر عهده می گیرند و تعهدات اخلاقی و ارزشی بالاتری دارند.
ج) آمادگی برای حرفه ای در آمد زا و انتخاب یک شغل: تعیین اهداف زندگی، انتخاب شغل، و آماده شدن برای آن تکالیف رشدی بلند مدتی هستند که از دوره نوجوانی آغاز می شوند. هویت شغلی به تدریج شکل می گیرد، با رشد انتزاعی، نوجوانان می توانند به شیوه ای منظم به کاوش در آرمان ها و مشاغل مختلف بپردازند. جستجو در گزینه های مختلف شغلی فوری ترین و عینی ترین وظیفه نوجوانان در زمان انتخاب برنامه دبیرستانی و تصمیم گیری در مورد ادامه تحصیل پس از اتمام دوره دبیرستان خواهد بود. وقتی نوجوانان در دستیابی به هویت شغلی با مشکل مواجه می شوند و یا وقتی فرصت های آنها توسط والدین و یا دیگران محدود می شود در معرض خطر مبادرت به رفتارهایی قرار می گیرند که پیامدهایی بسیار منفی در پی دارند، رفتارهایی از قبیل ارتکاب به جرم و جنایت و یا سایر آسیب های اجتماعی.
نتیجه گیری
دوره نوجوانی در فرایند رشد انسان اهمیت زیادی برای فرد، خانواده و اجتماع دارد. با اینکه عوامل گوناگونی در شکل گیری هویت نقش دارند، ولی نقش خانواده و بویژه والدین در شکل گیری هویت بی بدیل است. والدینی که خود از هویتی مثبت برخوردارند و نوجوانی خود را راحت سپری کرده اند، فرزندان خود را به دنیای اجتماعی، خودپیروی و ارتباط با همسالان و مربیان ترغیب می کنند و اختلاف نظرهای خود با فرزندانشان را به شکلی دو طرفه مورد بررسی قرار می دهند. این والدین فرزندان خود را تشویق می کنند که مستقلانه تصمیم بگیرند، به عقاید فرزندان خود گوش می دهند و نظرات خود را بدون آنکه او را مجبور به پذیرش آنها کنند، به آنها بیان می کنند. سه حوزه اساسی که والدین در شکل گیری آنها باید مورد توجه قرار دهند تا هویت کلی فرزنان نوجوانشان شکل گیرد، عبارتند از: هویت جنسی، هویت ارزشی و هویت شغلی.
http://women.gov.ir/fa/news/12808/%D8%B3%D9%87-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%DA%A9%D9%84-%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AA
لطفا شکیبا باشید ...