به نظر من کلید رضایت از زندگی رسیدن به خود شناسی است و میخواهم به خودشناسی برسم ممنون میشم منو راهنمایی کنید
وقتی که همواره سعیمیکنید که کارهایی را انجامدهید که دیگران از شما انتظاردارند و یا در تلاش برای تحت تاثیر قراردادن یک دوست و یا همکار هستید خودشناسی واقعی برای شما بسیار دشوار میشود. زمانی را با خود خلوتکنید و در مورد رفتار و افکار خویش باندیشید و ببینید که شما واقعا چه کسی هستید. زمانی که به خودشناسی دست پیداکنید و خود واقعیتان را بشناسید، راحتتر میتوانید روی کارها و برنامههایتان تمرکزکنید زیرا شناخت بهتری نسبت به آنها بدستآوردهاید. به یاد داشته باشید تا زمانی که خودشناسی در شما اتفاقنیفتد احتمالا در به ثمر رساندن تصمیمات خود دچار سردرگمی خواهید شد زیرا نمیدانید راهی که در آن حرکتمیکنید راه رسیدن به رشد و پیشرفت است یا خیر.
اگر خود را بشناسید چه خوب، چه بد و چه زشت در این صورت میتوانید خود را به عنوان اینکه واقعا چه کسی هستید را راحتتر بپذیرید. پذیرفتن برخی از ابعاد شخصیت خود همچون خجالتیبودن که ظاهر جنبه مثبتی ندارند برای شما همچون چالش خواهد بود. با این وجود اگر این بعد از شخصیت شما جزئی از وجود شماست در این صورت تکریم آن بجای انکار آن بسیار حائز اهمیت است. اگر درصدد انکار این بعد از شخصیت خود برآیید در اینصورت همواره با شما خواهد بود. پیبردن به مزایای خجالتیبودن، لذتبردن از آن و در جهت منافعخود از آن بهرهبردن میتواند باعثشود که آن را بعنوان بخشی از وجود خویش با آغوش باز پذیرفته و متعاقبا دوست داشته باشید. پس از خود دوستی میتوانید به سراغ پرورش، رشد دادن، توسعه، ترقی و بهبود آن بروید.
خودآگاهی باعث استقلال فرد نسبت به نظر دیگران میشود. اگر بدانید که چه کارهایی برای شما موثر هستند (چه کارهایی به نفع شما و چه کارهایی به ضرر شما هستند) در این صورت فکرکردن در مورد اینکه دیگران چه قضاوتی در مورد شما میکنند و نصحیتهای آنان کاملا بیربط خواهد بود. در واقع شما بهتر از هر کس دیگری خودتان را میشناسید. خود شما مسئول افکار خویش هستید و شما نشاندهنده شخصیت خویش خواهید بود. استقلال و خودآگاهی با اعتماد بنفس در ارتباط هستند. از طریق خودشناسی و جایگاه خویش در زندگی میتوانید به نوعی اعتماد بنفس قوی دستیابید.
همانطور که میدانیم از طریق دانش میتوان به بینش و اعتمادبنفس رسید و از این طریق میتوان پروسه تصمیمگیری (هم در موارد ساده و هم موارد پیچیده) را بسیار آسان و راحت کرد. پس از آنکه به بینش کامل برسید دیگر جایی برای شک و تردید باقی نمیماند.
بخشی از خودشناسی مربوطمیشود به دانستن این موضوع که چه چیزی باعث خوشحالی شما میشود. همگی ما خوشی و شادی را در چیزهای مختلفی میبینیم لذا امتحانکردن و فهمیدن اینکه چه چیزی شما را خوشحالمیکند دارای اهمیت زیادی است. داشتن توانایی گفتن “این را دوستدارم” میتواند بخش عظیمی از هویت شما را شکلدهد از همین رو زمانی را با خود خلوتکرده و ببینید که چه چیزهایی به شما حس خوبی میدهند. گاهی چیزهای سادهای همچون خوردن غذاهای متنوع، ورزشکردن، خواندن کتاب، کارکردن، سفر رفتن و غیره میتواند باعث آرامش و شادی شما شود. فهرستی ذهنی و یا کتبی از لذتهای خود تهیهکنید. این فهرست میتواند شامل چیزهایی باشد که به شکلدهی شخصیت شما کمکمیکند. راجع به اینکه چه غذاهایی دوستدارید بخورید، چه کارهایی دوستدارید در اوقات فراغت خود انجامدهید و از بودن با چه کسی لذتمیبرید خوب فکرکنید. سرگرمیهای ما بیانگر چیزهایی زیادی در مورد شخصیت ما هستند لذا به این فکرکنید که چگونه اوقات فراغت خود را سپریمیکنید و چه مفهومی میتوانید از آن برداشتکنید. لازم به ذکر است که زیاد به خود سختنگیرید و تنها در مورد سرگرمیها و لذتهای خویش تفکرکنید. در مورد سوالهای زیر خوب فکرکنید:
آیا دوستدارید زمان زیادی را در بیرون از خانه باشید؟ بیشتر تنهایی را دوستدارید و یا در میان جمعبودن را؟ از فعالیتهای جسمانی بیشتر لذتمیبرید و یا یک گوشهای نشستن و کتابخواندن؟
هرزگاهی این سوالات را در ذهنتان مرورکنید. ممکناست که به راحتی در یک مارپیچ منفی از کار زیاد گرفتارشوید و خواب کافی نداشته باشید اما قبل از اینکه دیرشود در مورد این که چه چیزی به شما حس خوبی میدهد و از انجام چه کارهایی واقعا لذتمیبرید تاملکنید. داشتن یک لیست دمدست میتواند یک یادآوری مهم برای اولویتدادن به شادی و رفاه شما باشد. آیا تا به حال در مورد امتحانکردن چیزهای جدید فکرکردهاید؟ چرا هر ماه در یک فعالیت جدید شرکتنمیکنید و سعی نمیکنید که صخرهنوردی، یوگا و یا زومبا را یک بار هم که شده امتحانکنید؟ چه میدانید شاید از انجام چنین کارهایی خوشتان آمد! و شاید هم اصلا چنین کارهایی به مزاج شما ننشست. البته در هر صورت امتحانکردن چیزهای جدید برای شما مفید است و از این طریق به کاوش و جستجوی خود میپردازید.
دانستن این که از چه چیزهایی خوشتان نمیآید در شناخت واقعی خویش بسیار مهم است. در اغلب موارد ما سعیمیکنیم و یا حداقل وانمودمیکنیم که از چیزهایی که خوشماننمیآید لذت میبریم تا در مسیر سازگار با جامعه اطرافمان گامبرداریم. در واقع از طریق محصورکردن خود در یک قالب اجتماعی به غم و غصه و صادقنبودن با خود میرسید که این اصلا چیز جالبی نیست. بجای این که به زور خودتان را در موقعیتی قراردهید راههای گفتن نه به چیزهایی که دوستندارید را یادبگیرید. این میتواند بخش بزرگی از شخصیت شما باشد لذا از گفتن نه به رویدادهای خاصی که میدانید دوستندارید خجالتنکشید. اگر چیزی هست که قبلا امتحاننکردهاید حتما به دنبال آن بروید و بخاطر داشته باشید که اگر میدانید انجام این کار تجربهی خوبی برای شما نخواهد بود بدان نه بگویید. در آنچه که برای شما لذتبخش است راحت و مطئنباشید و این را بپذیرید که برخی از چیزها مناسب شما نیستند. بیاد داشته باشید که صرفا بخاطر این که از همه چیز لذتنمیبرید باعثنمیشود که شما شخصی بیمزه و یا دوستنداشتنی باشید. منطقی باشید و بدانید که هرکسی از خوردن بعضی چیزها و یا انجام برخی کارها و گفتن یکسری چیزها خوششنمیآید. دوستنداشتن برخی چیزها برای هر کسی کاملا عادی و طبیعی است و فهمیدن اینکه از چه چیزهایی خوشتان نمیآید میتواند کمک شایانی در شکلدهی زندگی بر محور علایقتان میکند. از طریق تشخیص خوب از بد میتوانید به خودشناسی و چگونگی تقویت واقعی ذهن، جسم و روح خود دستیابید. آیا تا به حال در مورد تهیه فهرستی از چیزهایی که دوستندارید چیزهایی که جنبه منفی دارند و میتوانند در تایید مجدد شخصیتتان به شما کمککنند فکرکردهاید؟ بجای اینکه سعیکنید جای دیگران باشید راههایی برای پذیرفتن خود واقعی، چیزهایی که دوستندارید و غیره را یادبگیرید.
همگی ما با یکسری عقاید و ارزشهایی بزرگمیشویم که توسط والدین، شغل، مدرسه و دوستانمان در درون ما نهادینهمیشوند. با بزرگشدن ما، پایبندبودن به این ارزشها بسیار راحتتر خواهد بود و هرگز به این فکرنمیکنید که آیا هنوز به آنها معتقدید یا نه. دستیابی به شناخت خود لزوما بدین معنا نیست که هر آنچه را که فکرمیکنید به آن باوردارید بپذیرید بلکه بیاموزید که نظرات و عقاید خود، مخصوصا عقایدی که بصورت ناآگاهانه و از طریق رشد و پرورش وارد زندگی شما شدهاند را به چالشبکشید. بسیاری از ما یکسری عقایدی دارم که بشدت تحت تاثیر دوران کودکیمان هستند و ممکناست دیگر بدانها بیتفاوت باشیم. به چیزهایی که برای شما مهمهستند خوب فکرکنید و ببینید که آیا هنوز هم ارزشهای قبلی ربطی به زندگی امروزی شما بعنوان یک بزرگسالان دارند یا نه. بعنوان یک کودک، ممکناست که شما دوستداشتهاید ازدواجکنید و بچهدار شوید اما شاید اکنون که در دوران بزرگسالیهستید به ازدواج همچون فشاری شدید نگاهکنید. اگر هنوز این همان چیزی است که از زندگی میخواهید پس در پی برآوردهکردن آن برآیید. اگر دید شما در مقایسه با کودکیتان عوض شده است پس بیاموزید که دوباره ارزشهای خود را شکلدهید تا با امروز شما هماهنگ و سازگار باشد نه با گذشتهتان. شاید بخواهید که بر روی شغلتان متمرکزشوید و فعلا قصدی برای بچهدار شدن نداشته باشید لذا دست از اولویتهای نوجوانی خود بکشید. بصورت ناخودآگاه این ارزشهای گذشته که در حال حاضر با اعتقادات فعلی شما در تقابل هستند، ممکناست باعث احساس کمبود و ناراحتی در شما شوند بنابراین آنها را از ذهن خود بیرونکنید. ارزشهای جدید بیابید که با زندگی کنونی شما سازگار باشد و کارهایی را انجامدهید که واقعا از نظر شما ارزشمند هستند. از خودتان بپرسید که چه چیزی در زندگی برای من مهم است؟ فهرستی از چیزهایی که در زندگی برای شما در اولویت هستند را تهیهکنید و در مورد دلیل اهمیت آنها در زندگیتان فکرکنید.
دانستن این که در چه کارهایی مهارت دارید بخشی مهمی از شخصیت شما است لذا مدتی را صرف فکرکردن به این موضوع کنید و مطمئنشوید که خودتان را جدی بگیرید. احساس موفقیت به شکلهای مختلفی خود را در زندگی افراد نشانمیدهد بنابراین فکرنکنید که پاسخ شما باید حتما با کارتان و یا ثروت شما مرتبط باشد. به چیزهایی فکرکنید که در انجام آنها مهارت دارید، چیزهایی که افراد بخاطر آن شما را تحسینمیکنند و محیطی پیشرفت و ترقی میکنید. آگاهی از کارهایی که در انجام آن مهارت دارید بخش عظیمی از هویت شما را تشکیلمیدهد از همین رو از خودتان بپرسید که چه چیزی شما را در بهترین وضع و عملکرد قرارمیدهد؟ شاید در ابتدا فکرکردن به مهارتهایتان سخت و دشوار باشد اما اندکی فکرکنید میبینید که لیست مهارتهایتان بسیار بزرگتر از آنچه خواهد بود که در ابتدا فکرمیکردید. از نظر برخی از افراد مهارت داشتن در شغل خود در صدر فهرست مهارتهایشان است و از نظر برخی دیگر از افراد یک شنوندهی خوب و دلسوز بودن چیزی است که در اولویت قرار دارد. یک گوشه بنشینید و مدتی را صرف ارزیابی زندگی و خود کنید. این ارزیابی میتواند از اینکه چه کاری میکنید و چه ویژگیهای شخصیتی دارید تا رفتار شما در برخورد با دیگران به چه شکلی است را دربرگیرد. اگر در این زمینه مشکل دارید میتوانید از یکی از دوستان نزدیک و یا اعضای خانواده خود کمک بخواهید. بخاطر داشته باشید که هدف از انجام این کار داشتن دیدی مثبت است! از خودتان بپرسید که چه مشخصههای شخصیتی دارید که از نظر شما ارزشمند هستند. به چیزهایی بیندیشید که دیگران بخاطر آن شما را تحسینمیکنند مثلا داشتن یک دوست خوب، داشتن صدای خوب برای آواز خواندن و یا امین و قابلاعتماد بودن. تا آنجایی که میتوانید فهرست مهارتهایتان را بلند و طولانی کنید و زمانی که یک روز بدی داشتید و یا در مورد خود واقعیتان از خودتان سوال کردید در مورد این فهرست بازنگریکنید.
میدانیم که در مورد شما حرفمیزنیم اما گاهی دید ما نسبت به دیگران میتواند دید ما نسبت به خودمان را بطور اساسی تغییردهد. در دنیایی از رسانههای جمعی و عکسهای رقابتی دائما در حال مقایسه خود و زندگیمان با دیگران هستیم. خیلی راحت میتوان گرفتار رسانههای جمعی شد و از خود پرسید که چرا زندگی ما مانند افرادی که در اینستاگرام دنبالمیکنیم جالب و هیجانانگیز نیست اما فراموشنکنید که این طرز تفکر خطرناک است. بسیاری از ما بر اثر آنچه که دیگران در زندگیشان انجاممیدهند احساس ناامنی و یا تهدیدمیکنیم و این تهدید تنها از طریق صفحه نمایش تلفن نیست بلکه عواقبی بزرگتر از آن دارد. ممکناست که از خودمان بپرسیم که چرا دیگران ارتقایی که ما خواهانش بودیم را گرفتهاند؛ چرا ما نمیتوانیم به همانند دیگران خیلی زود وزن کم کنیم؟ بخشی از دستیابی به خودشناسی این است که انتظارات ناسالم و فشارها را از خود دورکنیم و از آنچه که هستیم لذتببریم. سعینکنید که تبدیل به شخصی شوید که دیگران میخواهند و یا از شما انتظار دارید و خود واقعیتان در این لحظه را بپذیرید. خیلی راحت میتوان گرفتار زندگی دیگران شد اما از این فرصت به نفع خود استفادهکنید- در صورت ممکن، اگر به چیزی غبطهمیخورید برای بدستآوردن آن تلاشکنید و راه رسیدن به آن را بیاموزید. اگر گرفتن آن ترفیع واقعا برای شما مهم است پس با رئیس خود صحبتکنید و از وی در مورد عملکردتان بازخورد بخواهید تا برای دفعه بعد آمادگی داشته باشید و غرق در دل خود نباشید. راهی بیابید تا این حس حسادت را به چیزی سازنده تبدیلکنید. تهیه فهرست راهی خوب برای ارتباط با خودتان است لذا در مورد سوالهایی که تاکنون در مورد آنها بحثکردیم فکرکرده و تمامی ابعاد شخصیتی و زندگی خود را که دوستدارید را جشنبگیرید. راههایی برای تقویت عزتنفس خود بیابید و دلیل کاملبودن خود به همانگونه که هستید را به خودتان یادآورشوید.
طرز رفتار ما به چیزهای زیادی بستگیدارد و تا حد زیادی شخصیت ما را شکلمیدهد. در مورد چیزهایی که به شما انگیزهمیدهند تا به طرز خاصی رفتارکنید فکرکنید. آیا چیزی که به شما انگیزهمیدهد مسئله مالی است؟ به دلسوزی و مهر و محبت ربط دارد؟ یا صرفا یک میلی شخصی برای بهترین بودن است؟ صرف نظر از این که چه چیزی به شما انگیزهمیدهد سعیکنید که یادبگیرید که برای آن ارزش قائلشوید و در مورد آن خوب فکرکنید. از طریق پیبردن به انگیزههایتان میتوانید راههای موثری برای انگیزهدادن به خودتان در انجام فعالیتها و یا پروژههای جدید پیداکنید. به امور روزمره خود و آنچه در شما شور و اشتیاق ایجادمیکنید فکرکنید. آیا هر روز صبح زود از خواب بیدارمیشوید و یا بار هر بار زنگخوردن ساعت بیداری آن را به تعویق میاندازید تا اندکی بیشتر بخوابید؟ آیا در شرایط تحت فشار بازده و عملکرد خوبی دارید؟ یا یک برنامهریز حساس و بادقت هستید؟ آیا به راحتی از کار خود راضی و خوشنود میشوید یا باید وقت زیادی را صرف کاریکنید تا حس رضایت به شما دستدهد؟ فکرکردن در مورد این ابعاد زندگی خود بسیار حائز اهمیت است زیرا این امکان را برای شما فراهممیکند تا به خودشناسی دست یابید. همچنین از این طریق فرصتی بدستمیآورید تا در مورد انتخابهای کنونی زندگی خود میزان سالمبودن این انتخابها خوب فکرکنید. دانستن این که چه چیزی در زندگی به شما انگیزهمیدهد (میتواند کار، دوستی و یا داشتن یک رابطه باشد) میتواند تاثیر بسزایی بر روی سلامت شما بگذارد لذا ارزش این را دارید که مدتی را صرف فکرکردن به آن کنید. فهرستی از چیزهایی که در زندگی به شما امید و انگیزهمیدهد، تهیهکنید. این فهرست میتواند شامل خوشحالکردن شریک زندگی خود، داشتن حس رقابت و یا صرف یک نوشیدنی پس از یک روز سخت کاری باشد.
این که اکنون ما چه کسی هستیم تا حد زیادی به دوران جوانیمان برمیگردد. تجارب شما در دوران کودکی و سالهای نوجوانی تاثیر زیادی بر روی نگرش شما نسبت به دنیای پیرامون و عملکرد شما در آن دارد. رابطه شما با خانواده و دوستانتان همگی نقش بسزایی در شخصیت شما در بزرگسالی دارد. این تاثیر میتواند مثبت باشد (مثلا پدرم بسیار خلاق بود و من هم امروز مثل او خلاق هستم) اما مسلما میتواند اثر مخرب نیز به همراه داشته باشد. در مورد رفتار کنونی خود و اینکه چه رابطهای با گذشته شما دارند، بیندیشید زیرا این کار به شما کمکمیکند تا تکههای پازلی که سازندهی شما هستند را در کنار هم بگذارید. دانستن دلیل رفتارهایتان میتواند نقطه آغازی برای سفر در زمان باشد اما سوالهایی که عواطف ما را تحریکمیکنند و ما از خودمان میپرسیم غالبا سوالهایی هستند که حتما باید پرسیدهشوند. از طریق کاوش در مورد چیزهایی در گذشته خویش که احتمالا در ناخودآگاه ما پنهان شدهاند این فرصت برای ما فراهممیشود تا بیشتر در مورد خود شناخت پیداکنیم. بصورت روزانه یادداشتبرداریکنید و الگوهای رفتاری خاصی در خود بسازید و سعیکنید تا پیوندی بین آنها با وقایع گذشته پیداکنید. اگر انجام چنین کاری دشوار است از یکی از دوستان صمیمی و یا یک نفر قابل اعتماد کمکبگیرید و هر آنچه را که از دوران کودکی خود بیادمیآورید را با صدای بلند به زبان بیاورید. شاید در پایان از نتیجه کار شگفتزده شوید.
در پایان روز لازم است که به خودتان ایمان داشته باشید. باور و اعتماد به خودتان غالبا ناشی از ارزشهای عمومی شما در زندگی و آنچه که از منظر شما مهم است و آنچه به شما حس خوبی میدهد و در شما انگیزه ایجادمیکند، میباشد. فراموشنکنید که شما انسان هستید و دارای قدرت و آزادی عمل برای ایجاد تغییر در خود میباشید. هرگز برای تغییردادن سبک زندگی دیر نیست. داراییهای دائمی زندگی شما به خود شما بستگی دارد. شما میتوانید به اعتقادات مذهبی خود پایبند باشید یا در رویای این باشید که روزی بیایید و کسب و کار خودتان را داشته باشید و بجای نقاشیکردن، ورزشکردن را برای پزکردن اوقات فراغت خود انتخابکنید. بخشی از خودشناسی مربوط میشود که حس خوشنودی و رضایت از انتخابهای خود است و این امر زمانی محققمیشود که باورکنید که همه چیز موقتی است مگر اینکه خودتان بخواهید آن را دائمیکنید. با پرسیدن از خودتان و فکرکردن در مورد اینکه چه میخواهید با زندگیتان انجامدهید راه تغییر احتمالی در خودتان را بازمیکنید. میتوانید در همان راه و مسیر قبلی خود بمانید و در صورت تمایل مسیر خود را به سمت انتخابهای سالمتر تغییردهید و این زیبایی زندگی است.
یکی از روشهایی که میتواند درک خوبی نسبت به خودتان در شما ایجادکند این است که نظر خانواده و دوستان نزدیکتان را درباره خود جویا شوید. پدر و مادر، خواهر و برادر و دوستانی که مدام با آنها در ارتباط هستید خیلی خوب شمارا میشناسند و چیزیهایی را در شما میبینند که شاید خودتان یا از آنها آگاه نیستید یا خیلی به آن اهمیت نمیدهید. فهرستی از نظرات آنها را تهیهکنید و در قالب دو دسته نقاط ضعف و نقاط قوت سعیکنید آنها را بهبود ببخشید یا اصلاحکنید.
کتابهایی نیز در زمینه خودشناسی وجود دارند که میتوانند در شناخت شما نسبت به خودتان بسیار کمککننده باشند. این کتابها بهصورت گامبهگام و عملی به شما نشانمیدهند که چگونه میتوانید به بهترین شکل به شخصیت خود دست پیدا کنید. با یک جستوجوی ساده در اینترنت میتوانید انتشارات معتبر در زمینه روانشناسی را پیداکرده و نگاهی به بخش کتب خودشناسی بیاندازید. سعیکنید این نوع کتابها را از هر انتشاراتی تهیهنکنید و قبل از خرید حتماً از پشتوانه علمی آن کتاب مطمئنشوید.
یکی از رایجترین راهها برای خودشناسی، پرکردن پرسشنامهها و آزمونهای روانی است. شاید در سایتهای مختلف تبلیغاتی را دیدهاید که میگویند فقط در 5 دقیقه شخصیت واقعی خود را بشناسید. خوب متأسفانه این تبلیغات اکثراً دروغ است و هیچ اساس علمی ندارند. مانند بخش قبل که گفته شد حتماً در انتخاب کتاب دقت کنید در این بخش هم باید تکرارکنیم که هر پرسشنامهای را برای شناخت شخصیت خود پر نکنید. چند مورد از معتبرترین و مطرحترین پرسشنامهها در زمینه روانشناسی و خودشناسی عبارتاند از: پرسشنامه ۵ عاملی نئو، پرسشنامه کتل، آزمون MMPI،MBTI و پرسشنامه طرحواره . از بین موارد مطرحشده جز آزمون MMPI تمام موارد دیگر را میتوانید خودتان انجام داده و نتیجه را بررسیکنید اما پیشنهاد ما به شما کمکگرفتن از روانشناسی است که کارش سالها اجرا و تفسیر این آزمونها میباشد چرا که انجام و تفسیر ظاهری این آزمونها به تنهایی کافی نیست و به خود شناسی شما کمک چندانی نمیکند. بلکه زمانی بیشتر ارزشمند است که توسط یک روانشناس به صورت عمیق و ریشهای بررسیشود.
شما به دلایل مختلفی میتوانید به روانشناس یا مشاور مراجعهکنید و از او در امور مختلف راهنماییبگیرید. یکی از این امور میتواند مربوط به رشد شخصی باشد. یعنی افرادی که لزوما بیماری یا اختلال خاصی ندارند اما برای اینکه بیشتر خودشان را بشناسند و بتوانند در زندگی بیشتر پیشرفتکنند از یک مشاور متخصص کمکمیگیرند. روانشناس به دو طریق میتواند در این زمینه به شما کمککند. از طریق مصاحبه و یا اجرای آزمونها. مصاحبه به معنای گرفتن شرح حال است. یعنی روانشناس اطلاعاتی درباره زندگی شخصی شما میگیرد و متناسب با آن برنامه و تکالیفی در اختیار شما قرار میدهد. آزمونهای روانی ابزارهایی هستند که در کنار مصاحبه به کمک روانشناس میآیند و شخصیت شما را به صورت عدد و رقم به روانشناس نشانمیدهند و او با توجه به شرح حالی که از شما گرفته بود این آزمون ها را تفسیرمیکند. اینکه روانشناس از چه آزمونی برای شما استفادهکند بستگی به رویکرد درمانیاش دارد.
دستیابی به خودشناسی یکی از مهمترین راهها برای داشتن یک زندگی آرام و با برنامه است. زمانی که شما خودتان را بشناسید میدانید که باید در کدام مسیر گام بردارید. ما معمولا به دلیل پیداکردن راههای دوست داشتن خودمان، دستیابی به استقلال و تصمیمگیری درست در زندگی باید به درک درستی از خودمان برسیم. اما خودشناسی راههایی دارد که شما با صرف اندکی وقت و حوصله میتوانید بهراحتی به درک درستی از خودتان برسید. بدانید که به چه چیزهایی علاقهمند هستید و آنها را دنبالکنید، از چه چیزهایی خوشتان نمیآید خود را ملزم به انجام آنها نکنید و اگر ممکن است رهایشان کنید، به دنبال ارزشهای خود باشید و بدانید از زندگی چه میخواهید، در چهکارهایی مهارت دارید؟ آنها را تقویتکنید، چه چیزهایی در دیگران وجود دارد که شما آنها را تحسینمیکنید؟ همان را در خودتان هم ایجادکنید. چه چیزهایی در زندگی به شما انگیزهمیدهند، به خودتان اعتماد داشته باشید و دنبال اهدافتان بروید. اما در کنار تمام این روشها پرسیدن نظر خانواده و دوستان صمیمی درباره خودتان، استفاده از کتابهای خودیار و انجام آزمونهای شخصیت شناسی و مراجعه به مشاور میتواند فرایند خودشناسی شما را تسهیل و تسریع کند.
https://lovesradio.com/%D8%B1%D9%88%D8%B4%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%DA%86%D8%B7%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84/
لطفا شکیبا باشید ...