بنظرتون چجوری میتونیم به درجات عالی ایمان برسیم
منصور پورمحیطی
در مطلب حاضر نویسنده با بررسی حدیثی از امام رضا(ع)، راهکار تکمیل و افزایش ایمان را توضیح میدهد و از ضرورت حقمداری و تمسک به حق براساس تبعیت از امامت معصومین(ع) در حال حیات و مماتشان سخن میگوید.
***
بر اساس آموزههای قرآن، ایمان همانند دیگر امور معنوی دارای مراتب تشکیکی و درجات متعدد و متنوعی است که گویی میان درجه پایین با درجه بالای آن هیچ ارتباطی نیست، همان طوری که چنین گمانی میان نور خورشید و نور کرمک شبتاب پدید میآید. تلاش انسان در زندگی دستیابی به مراتب عالی و برتر ایمان است که تنها از راه علم و عمل شدنی است؛ زیرا تنها با این دو بال است که میتوان بالا رفت.(فاطر، آیه 10)
درجه ایمانی هر کسی به معنای درجه معرفتی و ارادی اوست؛ زیرا ایمان، خروجی جزم اندیشهای و عزم ارادی است که عقل نظری و عقل عملی آن را میسازد. انسانی که به معرفتی دست یافته باشد و به آن قطع و یقین داشته و سپس بر اساس آن نیت قلبی و انگیزه هایش را شکل دهد و عزم نماید تا به آن دست یابد، به ایمان دست یافته است؛ زیرا ایمان پیوند عقل و قلب، علم و عمل، و جزم و عزم است.
اما پرسش این است که چگونه میتوان به درجات و مراتب عالی ایمان دست یابد و ایمان خود را تکمیل کرد و به کمال ایمان دست یافت؟ امام رضا(ع) درباره نحوه تکمیل حقیقت ایمان میفرماید: لا يَسْتَكْمِلُ عَبْدٌ حَقيقَهًَْ الايمـانِ حَتّى تَكُونَ فيهِ خِصالٌ ثـَلاثٌ: اَلتـَفـَقـُّهُ فى الدّينِ، وَ حُسْنُ التَّقْديرِ فِى الْمَعيشَهًِْ وَالصَّبْرُ عَـلَى الرَّزايا؛ هيـچ بندهاى به كمال حقيقى ايمان نمىرسد، تا اينكه اين سه خصلت در او باشد: دين شـناسى و ژرف اندیشی در دین، و اندازه و برنامه ريزى نیکو در معیشت و معاش زندگى، و شكيبايى بر سختيها و ناملايمات. (تحف العقول، ص 446)
از نظر امام رضا(ع) چنین عناصری میتواند نقش کلیدی در اکمال ایماناشخاص داشته باشد و گرنه نمیتوان از کمال ایمان سخن به ایمان آورد؛ زیرا کسی که در دین ژرف اندیشی نمیکند و همه ابعاد معرفتی و نظری آن را درک نمیکند نمیتواند به فلسفه زندگی اسلامی بر اساس آموزههای ایمانی دست یابد؛ زیرا ممکن است همانند برخی از مسلمانان به جبرگرایی رو آورد و این گونه ظلم و ستم دیگران را بپذیرد و منظلم شود و یا افکار و عقاید باطلی را به عنوان اسلام پذیرفته و سبک زندگی خود را بر اساس آن شکل دهد؛ چنانکه عدم تفقه در دین موجب ایجاد و شیوع مذاهب باطلی چون تکفیریها و وهابیها و بهاییها و مانند آن شده است.
اگر کسی به حقیقت اسلام دست یابد و با ژرف نگری و تفقه، حقیقت آن را دریابد میداند که رابطه میان دنیا و آخرت بسیار ظریف و دقیق است که میبایست آن را مراعات کند. پس هم دنیا را مزرعه آخرت دانسته و با حفظ اصالت به آخرت به دنیا به عنوان کشتزار و به آخرت به عنوان زمان و محل درو توجه مییابد(انعام، آیه 120؛ اعراف، آیه 147) و هم در زندگیاش به اعتدال و دور از افراط و تفریط میپردازد(فرقان، آیه 67 و خواهان حسنات دنیا و آخرت میشود.(بقره، آیه 201)
از حضرت رضا(ع)پرسيدند: انَّ اَبَاالحَسَنِ سُئِلَ عَنْ اَفْضَلِ عَيْشِ الدُّنْيا، فَقالَ: سِـعَةُ الْمَنْزِلِ وَ كَثْرَهًُْ الْمُحِـبّينَ؛ بهترين خوشى و لذّت دنيا چيست؟ فــرمـود: خـانه وسـيع و بسـيارى دوسـتان. (بحار الانوار، ج 71، ص 177)
پس اینکه زندگی دنیوی شخص خوب باشد یک اصل است و این گونه نیست که خداوند طیبات زندگی دنیوی را بر مومن حرام کرده باشد بلکه از ایشان خواسته بهترینها را در زندگی به کار بگیرند و از آن سود برند؛ زیرا نعمتهای الهی در دنیا برای همگان است ولی در آخرت برای مومنان. پس استفاده از طیبات دنیوی امری نیک است و انسان مومن باید از حسنات دنیوی به خوبی بهره گیرد.
در همین ارتباط امام رضا(ع)بر توسـعه بر خـانواده تاکید داشته و میفرماید: يَنْبَغى لِلرَّجُلِ اَنْ يُوَسِّعَ عَلى عِيالِهِ لِئـَلاّ يَتَمـَنَّوْا مـَوْتـَهُ؛ سزاوار است كه مرد، در هزينهها و خرجها بر خانواده خود توسعه و گشايش دهد، تا آرزوى مرگش را نداشته باشند. (من لا يحضره الفقيه، ج 23، ص 68)
البته امام رضا(ع) مـال انـدوزى را نـكوهش میکند؛ زیرا بهره مندی از طیبات زندگی چیزی است و مال اندوزی چیز دیگر است؛ چرا که مال اندوزی نشان دهنده خصلتهای نادرستی در شخص است که این گونه خودش را نشان میدهد. ایشان میفرماید: لا يَجْتَمِعُ الْمالُ اِلاّ بِخِصالٍ خَمْسٍ: بِبُخْلٍ شَديدٍ وَ اَمَلٍ طَويلٍ وَ حِرْصٍ غالِبٍ وَقطيعَهًْ الرَّحِمِ وَ ايثارِ الدُّنْيا عَلَىالآخِرَهًِْ؛ هـرگز ثروت جمع و اندوخته نمىشود، مگر بـا پنـج خـصلت: بخـل شـديد، آرزوى دور و دراز، حـرصِ غالب، قطع رحـم و برگزيدن دنيا بر آخـرت. (كشف الغمّه، ج 3، ص 84)
همچنین از مهمترین بازتابهای ایمان حقیقی در زندگی، صبربر سختیها و مشکلات است؛ زیرا کسی که ایمان به مالکیت و حکمت و قدرت الهی داشته باشد میداند که با هر مشکلی که مواجه میشود یا ابتلایی برای ظرفیت بخشی است یا عذابی برای تنبیه و عبرت گیری؛ پس مصلحت و حکمت الهی را به اجمال میداند حتی اگر به جزئیات آن آگاه نباشد بنابراین، صبر پیشه میگیرد و آن را به حکمت الهی و مصلحت خود نسبت میدهد و بر آن، صبر جمیل داشته و جزع و فزع نمیکند.(حدید، آیات 22 و 23)
بنابراین، یک مومن را میتوان به سادگی در رفتارش شناخت؛ زیرا اهل تفقه در دین ، میانهروی و اعتدال و نیکویی در معیشت و صبر در مشکلات است.
حق مداری با محور امامان(ع)
از نشـانههاى مـؤمن
در همین چارچوب امام رضا(ع) نشانههای دیگری را نیز بیان میکند تا به ما بیاموزد که اگر مدعی اسلام و ایمان هستیم میبایست این گونه رفتار کنیم. پس برای محاسبه نفس و خودارزیابی نسبت به وضعیت ایمانی خود و نیز محاسبه و ارزشگذاری ایمان دیگران میتوانیم به نشانههای ایمان غیر از موارد پیش گفته به موارد دیگری نیز توجه داشته باشیم که از جمله آنها مدیریت خشم و نیز مراعات حق در همه احوال است.
امام رضا(ع) فرمود: اَلْمُؤمِنُ اِذا غَضِبَ لَمْ يُخْرِجْهُ غَضَبُهُ عَنْ حَقٍّ، وَ اِذا رَضِىَ لَمْ يُدْخِلْهُ رِضاهُ فى باطِلٍ، وَ اِذا قَدَرَ لَمْ يَأْخُذْ اَكْثَرَ مِنْ حَقِّهِ؛ مؤمن، هرگاه خشمگين شود، غضبش او را از حق بيرون نمى برد و هرگاه خرسند شود، خوشنودياش او را به باطل نمى كشاند و هرگاه قدرت يابد، بيش از حق خودش بر نمى دارد. (بحار الانوار، ج 75، ص 355)
میدانیم که انسانها در هنگام خشم از تعادل رفتاری بیرون میروند و هیجانات ناشی از غضب رفتاری را موجب میشود که پشیمان آفرین است و آدمی پس از آنکه خشمش فروکش کرد از بسیاری از گفتهها و کرده هایش پشیمان میشود و نشانههای ندامت بر چهره و رفتارش ظاهر میشود که گاه، چون کار از کار گذشته دیگر پشیمانی سودی ندارد.
انسان مومن همواره حق مدار است و میکوشد تا به هر شکلی شده دور باطل نگردد، بلکه حق محور و حق مدار باشد؛ چنانکه امام علی(ع) این گونه بود به طوری که پیامبر(ص) میفرماید: عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ؛ علی با حقّ است و حق با علی. هر کجا علی باشد، حق هم آنجاست.(الأمالی للصدوق، ص 89؛ الجمل، ص 81؛ الأمالی للطوسی، ص 548؛ کفایهًْ الأثر فی النص علی الأئمهًْ الإثنی عشر، ص 20؛ سنن الترمذی، ج 5، ص 633؛ الإمامه و السیاسه، ج 1، ص 98؛ المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 135؛ تاریخ مدینهًْ دمشق، ج 42، ص 448؛ المناقب، ص 104)
از همین رو امام رضا(ع) بر اساس همین روایات و آیات قرآن از جمله آیات 61 سوره آل عمران و 33 سوره احزاب و مانند آنها محبت آل محـمّد را معیار رستگاری و نجات میشمارد و دشمنی ایشان را معیار باطلگرایی میداند.
امام هشتم (ع) فرموده است: لايُحِبُّنا كافِرٌ وَلا يُبْغِضُنا مُؤْمِنٌ، وَ مَنْ ماتَ وَهُوَ يُحِبُّنا كانَ عَلَى اللّهِ حَقّا اَنْ يَبْعَثَهُ مَعَنا؛ هيچ كافرى ما را دوست نمى دارد و هيچ مؤمنى دشمن ما نمى شود. هركس با محبّت ما اهل بيت بميرد، بر خداوند حتمى است كه او را در قيامت با ما برانگيزد. (مسند الامام الرضا ، ج 1، ص 358)
کسی که میخواهد به عزت و صلاح در زندگی دنیا برسد و امور دین و دنیای وی به صلاح باشد باید تحت رهـبرى امامان(ع) در آید و از ایشان جدا نشود. از این رو امام رضا فرموده است: اِنَّ الإمامَهًْ زِمامُ الدّينِ وَ نِظامُ الْمُسْلِمينَ وَ صـَلاحُ الدُّنيـا وَ عِـزُّ الْمـُؤْمِنينَ؛ امامت و رهبرى، رشته دارى دين و نظام بخشى مسلمانان است و مـوجب اصـلاح دنيـا و عزّت و سربلندى مؤمنان است. (اصول كافى، ج 1، ص 200)
این رهبری تنها در حالت زنده بودن آنان نیست؛ بلکه آنان به علت آنکه فانی در خدا و باقی به او هستند، از مقام عندالله در همه حضرات حضور دارند و تفاوتی میان زنده و مرده آنان نیست؛ زیرا آنان همواره از حیات کامل برخوردارند و میتوانند در کائنات به اذن الهی تصرف داشته باشند. از همین رو زیارت آنان همان طوری که در هنگام حیات ایشان فرض و واجب برای اکمال اعمال عبادی و اتمام آن است. همچنین زیارت آنان در زمان ممات نیز چنین جایگاه و منزلتی دارد.
از این رو آن حضرت (ع) درباره زائـر قبر خویش میفرماید: اِنَّ زُوّارَ قَبْرى لَأَكْرَمُ الْوُفُودِ عَلَى الله ِ يَوْمَ الْقِيامَهًِْ، وَ ما مِنْ مُؤْمِنٍ يَزُورُنى فَيُصيبُ وَجْهَهُ مِنَ الْماءِ اِلاّ حَرَّمَ الله تَعالى جَسَدَهُ عَلَى النـّارِ؛ زائران قبرم از گرامى ترين گروههايىاند كه روز قيامت، بر خدا وارد مى شوند. هيچ مؤمنى نيست كه مرا زيارت كند و در راه زيارتم بر چهرهاش قطره آبى بچكد، مگر آنكه خداى متعال، بدن او را بر آتش دوزخ حرام مى كند. (عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 248)
این حضور و زیارت در نزد ایشان در حال حیات و ممات، خود نشانهای از ایمان و در چارچوب اصل ولايـت و بـرائت یعنی تولی و تبری است. از این رو آن حضرت(ع) در نوشته خود به مأمون، فرموده است: حـُبُّ اَوْلِياءِ الله واجِبٌ وَ كَذلِكَ بُغْضُ اَعْدائِهِمْ وَ الْبَرائَهًْ مِنْهُمْ وَ مِنْ اَئِمَّتِهِمْ؛ دوستى با دوستان خدا واجب است، همچنين دشمن داشتن و بيزارى جستن از دشمنان دوستان خدا و سران آنان واجب است. (وسائل الشيعه، ج11، ص433)
دامنه و گستره این محبت و تولی و تبری چنان گسترده و فراگیر است که حتی به صالحان از شیعیان نیز میرسد به طوری که اگر کسی میخواهد خود را در سبک اسلامی زندگی ببیند میبایست زیارت و دیدار صالحان از شیعیان را به عنوان یک ملاک در زندگی خویش قرار دهد و این گونه با ارتباط با شیعیان صالح خود را در مسیر درست زندگی اسلامی و هدایت قرار دهد و از آثار و برکات آن بهره مند شود. از امام رضا(ع) روايت است که فرمود: مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلى زِيارَتِنا فَلْيَزُرْ صالِحى مَوالينا يُكْتَبْ لَهُ ثَوابُ زِيارَتِنا؛ هركس نتـواند ما را زيـارت كنـد، دوستان و پيروان شايسته ما را زيارت كند، تـا پاداش زيـارت مـا برايش نوشـته شـود. (مسند الامام الرضا عليهالسلام، ج 2، ص 254)ایمان عالیترین کمالی است که انسان برای ترقی و تکامل خویش کسب می کند.هر انسانی ، پیش از رسیدن به این مرحله، در سطح عامهی مردم است و با رسیدن به ایمان، وارد مرحلهی جدیدی از کمال میشود. امّا صرف ورود به ایمان به معنی پایان مراحل کمال نیست، بلکه خود ایمان دارای درجاتی است که با پیمودن آنها بر کمال هر فرد، افزوده میشود. آیات و روایات فراوانی به این امر دلالت دارند:
«إنّما المؤمنون الّذین اذا ذکر اللّهُ وَجِلَت قُلوبُهُم و إذا تُلیتَ علیهم آیاته زادَتهم ایماناً و علی رَبّهم یتوکّلون؛ مؤمنان همان کسانی هستند که چون خدا یاد شود، دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنها خوانده میشود، بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل میکنند»1
«هُوَ الّذی انزَلَ السَّکینَة فی قُلوب المؤمنینَ لیزدادوا ایمَاناً مَعَ ایمانهم…؛اوست آن کسی که در دلهای مؤمنان، آرامش فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند» 2
ایمان خود همچون نردبانی است که انسان میتواند با حرکت در آن، پلههای کمال را یکی پس از دیگری طی کرده و خود را به کمالات متعالی برساند. امام صادق(ع):«إنّ الأیمان عَشرُ دَرَجاتٍ بمنزلةِ السُّلَم، یصعَدُ مَنهُ مرقاةً بعدَ مرقاةٍ…؛ایمان همچون نردبانی است که ده پله دارد و پلهها یکی پس از دیگری پیموده میشود.» 3
همچنین مؤمنان در درجات مختلفی از ایمان قرار دارند که خداوند متعال به فراخور حال هر فرد و بنابر کردار و اخلاقش، به او درجهای از درجات ایمان را عطا میکند:«وَ یزیدُ اللّهُ الّذینَ اهتدوا هُدی…؛و خداوند کسانی را که هدایت یافتهاند، بر هدایتشان میافزاید»4
امام صادق(ع):«المؤمنون عَلی سَبعُ دَرَجاتٍ، صاحِبُ دَرَجَةٍ منهُم فی مَزیدٍ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَل…؛ مؤمنان هفت درجه دارند، خداوند عزوجل به(درجه) صاحب درجه میافزاید»5
در حقیقت می توان گفت: ایمان دارای دو ارزش است، یکی ارزش ذاتی که فی نفسه، کمال به حساب میآید و ارزش دوم اینکه،خود دارای درجات و مراتب است که فرد مؤمن میتواند در این مسیر ترقی گام گذارده و برای دست یابی به کمالات بالاتر، این مسیر را طی کرده و با قرار گرفتن در درجه و مرتبهی والاتری از ایمان، بر کمال، شوق، عشق و معرفت خود بیفزاید.
بنابراین، ایمان دارای جوهرهای است دائماً در حال تکامل و نهادی سیال و رو به رشد که انسان مؤمن را به سمت عالیترین مراحل کمال، پیش میبرد و فرد با ایمان انسانی است با نشاط که دائم در حال طی کردن مراحل کمال و قرار گرفتن در منزلگاههای بالا و بالاتر است.
برای ایمان، دو نوع درجه میتوان متصور بود:
1 . درجات طولی ایمان
مقصود از درجات طولی، پیش روی در مراحل و درجات ایمان است. به طور مثال، فردی که به اسماء و صفات خداوند اعتقاد دارد، با طی مراحل کمال، در اثر ایمان، این اعتقاد تبدیل به مشاهده و یقین میگردد.
در حقیقت، مراحل ایمان را میتوان این گونه یاد آور شد: علم الیقین، حق الیقین و عین الیقین.
علم الیقین، عبارت است از این که انسان با دلایل و شواهد، به مسالهای برسد و نسبت به وجود آن اطمینان و ایمان حاصل کند، همچون کسی که با دیدن آثار آتش و دود، به طور قطع به وجود آتش در محل مشاهده پیببرد.
اما گاه فرد، از مرحله ی مشاهدهی آثار فراتر رفته و نزدیک آتش شده و گرمای آن را احساس کند، یعنی گرمای آتش در او اثر گذارد، که این مرحله، حق الیقین است.
گاه، از این نیز فراتر رفته و وارد آتش میشود، در این حالت، احساس او از آتش، بسیار قوی است و آثار آن را به وضوح و به طور کامل در خود مشاهده میکند. در حقیقت در این مرحله، انسان خود را وارد حقیقت میسازد، وجود خود را کنار گذاشته و آثار آن را به طور کامل حس می کند، به این مرحله، عین الیقین گویند.
برای هر یک از امور معنوی، میتوان این سه مرتبه را قائل شد. انسان به خداوند تبارک و تعالی با دلایل و قرآئن، ایمان میآورد، در ایمان رشد کرده به طوری که آثار وجود خداوند، او را فرا میگیرد و انسانی الهی میشود و اگر در این مرحله مداومت کند، پردهها از جلوی چشمان او کنار رفته و به مشاهده حقایق و لقاءالله، نایل میگردد.
اگر انسانی بتواند از اطمینان تا مشاهده حضوری سیر کند و بتواند بدون پرده و حجاب با خداوند متعال سخن بگوید،به درجات والای ایمان نایل گشته است. بسیار تفاوت است میان آنکه انسان چیزی را بپذیرد بدون اینکه آن ر ببیند، یا آنکه چیزی را ببیند اما آثار آن در وجودش نباشد و یا آنکه به آن چیز نزدیک شده، آثارش را دریابد و بدون حجاب و مانع با آن ارتباط برقرار کند. آیات و روایات نیز بر این معنا دلالت دارند:«کلّا لَو تَعلمونَ عِلمَ الیقین؛ لَتَرَوُنَّ الجحیم؛ ثُمَّ لَتَرَ ونَّها عین الیقین…؛ هرگز چنین نیست اگر علم الیقین داشتید، به یقین دوزخ را می بینید، سپس آن را قطعاً به عین الیقین در مییابید»6
حضرت علی(ع):«فَالمتقون… فَهُم وَ الجَنَّةُ کَمَن قد رآها فَهُم فیها منَعّمونَ، وَهُم و النّار کمَن قد رآها. فَهُم فیها مُعذَّبونَ… پرهیزکاران… بهشت برای آنان، چنان است که گویی آن را دیدهاند و در آسایش آن به سر میبرند و دوزخ چنان است که آن را دیدهاند و در عذابش اندرند» 7
2. درجات عرضی ایمان
مقصود از درجات عرضی آن است که حقایق بسیاری وجود دارند که میتوانیم به آنها معرفت پیدا کرده و ایمان داشته باشیم. خداوند متعال هزار اسم دارد. شناخت و ایمان به هر یک از آنها، کمالی برای انسان است، شناخت و ایمان به پیامبران و امامان و حقایق معاد نیز از درجات کمال است.
شکی نیست، کمال و مرتبهی فردی که به امور بیشتری از حقایق الهی شناخت دارد و به آنها ایمان آورده، بالاتر و والاتر است از فردی که به امور محدودی شناخت و ایمان دارد. مثلاً، ممکن است فردی، برخی از صفات خداوند را بشناسد، به طور مثال،رازقیت خداوند را، امّا نسبت به دیگر کمالات خداوند غافل باشد.
اسماء و صفات الهی و حقایق جهان هستی، بینهایت میباشند و ایمان به آنها نیز مسیری است که انسان را به سمت کمال بینهایت میبرد و به افقی بی نهایت کشش پیدا میکند.
با توجه به درجات طولی و عرضی و افزایش ایمان و درجات آن، مؤمن همواره رو به رشد و سرخوش است و میتواند نردبان کمالات را تا بی نهایت طی کند. و اینکه گفته میشود انسان تا بینهایت میتواند حرکت کند و کمال یابد، باید دانست که نردبان این حرکت، ایمان است و بدون ایمان نمیتوان به هیچ کمالی در امور معنوی و سیر و سلوکی دست یافت.
1. سوره انفال، آیه 2.
2. سوره فتح، آیه 4.
3. کافی،ج2 ص 44.
4. سوره مریم، آیه 76.
5. بحارالنوار،ج66،ص169.
6. سوره تکاثر، آیههای(5،6 و7).
7. نهجالبلاغه،خطبه303.
جلسه شرح و تفسیر نهج البلاغه توسط دکتر محسن اسماعیلی روز چهارشنبه 12آبان سال جاری در مسجد هفتاد و دوتن مجموعه یادمان شهدای هفتم تیر«سرچشمه» برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی سرچشمه، دکتر محسن اسماعیلی در این جلسه به شرح و تفسیر بخشی از نامه 69 نهج البلاغه، امام علی علیه السلام به حارث همدانی این گونه بیان داشت که حضرت علی می فرمایند: «وَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ الْمُؤْمِنِينَ أَفْضَلُهُمْ تَقْدِمَةً»؛ آگاه باش که بهترين مؤمنان، برترين ايشان است به پیشکش كردن.
از این عبارت معلوم میشود که: اولاً؛ همه مؤمنان در یک رتبه از فضیلت و ارزش نیستند.
ثانیاً؛ رتبه مؤمن در همین دنیا و به دست خود او تعیین میشود، وثالثاً؛ رتبه مؤمن متناسب با چگونگی فداکاری و انفاق داوطلبانه ای است که در راه خدا می کند.
آنان که به مبدأ، معاد و آنچه پیامبر خدا (صلیالله علیه و آله وسلم) آورده است، باور و به آن متعهد شوند، وارد قلمرو ایمان شده و «مؤمن» نامیده میشوند. امّا معلوم است که میزان عمل آنها به این باورها یکسان نیست. به همین دلیل ایمان و در نتیجه، مؤمنان از نگاه قرآن و روایات دارای درجات و مراتب متفاوتی هستند.
گذشته از منافقان که اساساً دروغ می گویند و ایمان ندارند، چه کسانی واقعاً ایمان آورده اند؟
پاسخ قرآن این است که:
«مؤمنان، تنها کسانی هستند که هر گاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان می شود؛ و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده می شود، ایمانشان فزونتر می شود و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. آنها که نماز را برپا میدارند؛ و از آنچه به آنها روزی دادهایم، انفاق می کنند.»
آنان که چنان اعتقاد و چنین اعمالی دارند، راست می گویند و واقعاً مومن هستند: «أُولَـئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً». اما همین کسانی هم که واقعاً مؤمن هستند: «لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ»؛ برای آنان درجاتی نزد پروردگارشان است.
در روایات نیز آمده است که:«ايمان مانند نـردبـاني است كه ده پله دارد و مؤمنين پله اى را بعد از پله ديگر بالا مى روند.»
از سوی دیگر، چون مؤمنان دارای درجاتی هستند، طبعاً جایگاه و پاداش آنها نیز در جهان دیگر متفاوت است؛ یعنی بهشت نیز دارای درجه و طبقه است و هر مؤمنی در طبقه متناسب با درجه خود جای میگیرد.
در نهج البلاغه نیز، هم به درجات ایمان اشاره شده و هم به درجات بهشت. گاهی به صورت تشبیه فرمودهاند : إنَّ الاْيمَانَ يَبْدُو لُمْظَةً فِي الْقَلْبِ، كُلَّمَا ازْدَاد الاِيمَانُ ازْدَادَتِ الُّلمْظَةُ»؛ ايمان، نخست به صورت نقطه سفيد و درخشانى در دل آشكار مىشود،و هراندازه كه ايمان افزايش يابد،سفيدى آن نقطه گسترش مىيابد. پس ایمان قابل کم و زیاد شدن است (كُلَّمَاازْدَادالاْيمَانُ)؛ و این تعبیر دیگری از همان درجات ایمان است.
گاهی هم در وصف بهشت فرمودهاند: «دَرَجَاتٌ مُتَفَاضِلاَتٌ، وَ مَنَازِلُ مُتَفَاوِتَاتٌ»؛ بهشت را درجاتى است يكى برتر از ديگرى، و منزل هایى است متفاوت.
عمل؛ مبنای درجات مؤمنان
از سوی دیگر درجات ایمان بر اساس عمل مومنان است؛ چنانکه قرآن نیز فرموده است: «وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُوا». پس برای بالا رفتن از نردبان ایمان راهی جز عمل نیست، و محل عمل هم همین دنیا است؛ نه آخرت. آخرت تنها محل محاسبه و بهرهمندی از نتیجه عمل است نه عمل. در قیامت نه عمل معنا دارد و نه تکامل و بالا رفتن درجه: «إِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَلاَ حِسَابَ، وَغَداً حِسَابٌ وَلاَ عَمَلَ».
پس باید در اینجا عمل کرد و این عمل را برای آخرت پیش فرستاد. این تعبیری است که در قرآن و روایات فراوان به کار رفته است. اصلاً دستور این است که: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ».
این قبیل آیات فراوان است و در همه آنها بر این تاکید شده است که اولاً باید بهشت را پیش خرید کنیم و بهای آن را پیشکش کرده و پیشاپیش بفرستیم. ثانیاً خیال نکنیم آنچه پیشاپیش می فرستیم ممکن است گم یا فراموش شود. خیر! حتماً گم یا فراموش نمی شود و همان ها را خواهیم دید.
در یکی از خطبه های آن حضرت است که: «اى بندگان خدا از نافرمانى خدا بپرهيزيد و با اعمال نيك خويش بر مرگتان پيشى گيريد؛ یعنی پيش از آنكه مرگ شما فرا رسد تا مى توانيد اعمال نيك به جا آوريد، و به وسيله چيزى كه از دست شما مى رود آنچه براى شما جاودان مىماند، راخريدارى كنيد.
باز هم سخن از عمل است، و اینکه باید با آن آخرت را پیشاپیش ساخت و پیش خرید کرد. بعد هم در چندین جمله به نزدیکی مرگ و معلوم نبودن زمان آن هشدار داده اند، و در نهایت نتیجه گرفته اند که:« فَتَزَوَّدُوا فِي الدُّنيَا مِنَ الدُّنْيَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ نُفُوسَكُمْ غَداً»؛ پس در اين جهان، از همين جهان براى خود زاد و توشهاى فراهم کنید كه فرداى رستاخيزحافظ و نگهدارتان باشد. یعنی آنچه ما را در قیامت نجات می دهد از همین دنیا و در همین دنیا باید پرداخته شود.
مطلب دیگری که از عبارت مورد بحث فهمیده میشود آن است که میان درجات مؤمنان با انفاق آنان رابطهای مستقیم برقرار است؛ به این معنا که هر اندازه بهتر انفاق کنند، در درجه بالاتری از ایمان واقع میشوند: «أَنَّ أَفْضَلَ الْمُؤْمِنِينَ أَفْضَلُهُمْ تَقْدِمَةً».
آری! هر عمل صالحی پلکان ترقی معنوی و موجب بالا رفتن از نردبان ایمان است. امّا به شرط آنکه انفاق نیز حتماً در کنار آن باشد: «لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»؛ ممکن نیست که به « برّ» برسید؛ مگر آنکه از آنچه دوست دارید، انفاق کنید.
یادآوری می شود جلسات شرح و تفسیر نهج البلاغه توسط دکتر محسن اسماعیلی روزهای چهارشنبه بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء در مجموعه فرهنگی یادمان شهدای هفتم تیر «سرچشمه» واقع در میدان بهارستان نرسیده به چهارراه سرچشمه انتهای کوچه شهید صیرفی پور برگزار می شود و شرکت برای عموم علاقهمندان آزاد می باشد.
«تعریف ایمان»
ایمان عبارت است از معرفت یقینی توأم با اطمینان قلبی نسبت به اعتقادات اصیل دینی که علامت وجود آن تسلیم قلبى و خضوع و خشوع دل به خداوند متعال و رسول او و آموزه هایى است که به بشریت ارائه کرده اند.
ایمان نیرویی است که باعث می شود انسان با شجاعت و قدرت و صدق و اخلاص برای رضای خدا تلاش کند و در مسیر قرب الهی قرار بگیرد و با آرامش کامل به دور از هر گونه شک و شبهه ای به انجام وظایف فردی و اجتماعی خود همت گمارد و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای هراس به خود راه ندهد. علامت ایمان این است که فرد مومن حتی از مرگ در این راه نگرانی ندارد و آن را شهادت در راه خدا می داند و از آن استقبال می کند.
«درجات ایمان»
وجود اختلاف در ظرفیت ها و استعدادها و مایه هاى درونى انسان ها امرى غیرقابل انکار است که علاوه بر قرآن کریم و روایات معصومین(ع)، مشاهده و تجربه نیز آن را تأیید مى کند. قرآن کریم در مورد عموم انسان ها مى فرماید: (و رفع بعضکم فوق بعض درجات - و برخى از شما را بر برخى دیگر درجاتى برترى بخشیدیم. انعام، آیه ۱۶۵). و در مورد پیامبران(ع) مى فرماید: (منهم من کلم الله و رفع بعضهم درجات - خداوند با برخى از پیامبران(ع) گفتگو کرد و بعضى را درجاتى برترى بخشید. بقره، آیه ۲۵۳).
مراد از ظرفیت همان سرمایه هاى درونى و استعدادهاى مادى و معنوى نهفته در درون انسان است که براساس حکمت الهى در انسان ها مختلف است و ممکن نیست انسان ها از نظر استعداد و هوش و فکر و ذوق و سلیقه یکسان باشند. هر چند پاره اى از اختلاف ها و تفاوت ها اکتسابى است، و کوشش و تلاش انسان در ایجاد ظرفیت هاى گوناگون و امتیازها قابل تردید نیست، ولى در عین حال این اختلاف در ظرفیت ها و سرمایه ها و استعدادهاى مادى و معنوى به طور تکوینى وجود دارد و عدالت به معناى قرار دادن هر چیزى در جایگاه مناسب و در خور آن ایجاب مى کند که این اختلاف وجود داشته باشد. خداوند در قرآن مجید مى فرماید: (ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین - خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و عمران (ع) را بر جهانیان برگزید. آل عمران، آیه ۳۳). این انتخاب و گزینش از نظر تکوینى نیز ثابت است. یعنى خداوند آفرینش آنان را از آغاز، آفرینشى ممتاز قرار داد. اگرچه با داشتن این امتیاز، در انتخاب راه حق مجبور نبودند بلکه این راه را با اراده و اختیار خود مى پیمودند ولى در عین حال این آفرینش ویژه و ظرفیت گسترده آنها، زمینه ساز رهبرى جامعه و هدایت انسان ها گردید و سپس با اطاعت و پیروى فرمان خداوند و جهاد در راه او و استقامت و صبر و تلاش در راه هدف والا و مقدس خود به امتیازاتى اکتسابى نیز دست یافتند که در کنار امتیازات ذاتى و خداداد آنها، از آنها انسان هایى برجسته و برگزیده ساخت.
هر چند این امتیازات ذاتى براى ایجاد سازمانى منظم و زمینه سازى براى رشد و تعالى بشر ضرروى و لازم است ولى مسؤولیتی بزرگ و همسنگ با آن امتیازها را به همراه دارد و دیگران که از این امتیازها بى بهره اند و مسؤولیت کمترى بر دوش دارند. تفسیر نمونه، ج ۲، ذیل آیه ۳۳ آل عمران)
ایمان چه به معنی علم و آگاهی باشد و چه به معنی روح تسلیم و پذیرش در برابر حق، دارای درجات و سلسله مراتبی است، چرا که علم درجات دارد و تسلیم در برابر حق و پذیرش آن نیز دارای مراتب مختلفی است و حتی عشق و شور و محبت توأم با ایمان نیز متفاوت است. آیات فراوانی از قرآن کریم دلالت بر این دارد که ایمان فرد مؤمن می تواند افزایش یابد و به مراحل بالاتر و والاتری ارتقا یابد، مثل: ۱. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیمانًا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ؛ (انفال،۲). ۲. هُوَ الَّذی أَنْزَلَ السَّکینَةَ فی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ لِیَزْدادُوا إیمانًا مَعَ إیمانِهِمْ؛(فتح،۴). ۳. فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إیمانًا وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ؛ (توبه، ۱۲۳).
ایمان دارای نقصان و کمال و شدت و ضعف و مراحل متعددی است. در روایات فراوانی برای کامل شدن ایمان، سفارشاتی شده و راهکارهایی ارائه شده است و برای ایمان کامل نشانه هایی بیان شده است که به خوبی دلالت دارد که ایمان دارای نقصان و کمال است مثل: لایکمل ایمان عبد حتی یحب ما احبه الله و یبغض ما ابغضه الله، ایمان بنده وقتی کامل می گردد که آنچه را خداوند دوست دارد دوست بدارد و آنچه را ناخوشایند می دارد، ناخوشایند بدارد.(میزان الحکمه، ج۱، ح۱۳۳۰).
در حدیثی از حضرت صادق(ع) آمده است: ایمان ده درجه دارد همچون نردبان که پله پله از آن بالا می روند؛ (بحار، ج۶۹، ص۱۶۵). همچنین در برخی روایات ایمان درجه بندی شده است و برخی از ایمان ها را برترین ایمان معرفی کرده اند: افضل الایمان ان تعلم ان الله معک حیث ما کنت؛ برترین ایمان آن است که بدانی هر کجا باشی خداوند با تو است؛ (میزان الحکمه، ج۱، ح۱۳۴۲) و افضل الایمان خلق حسن؛ برترین ایمان، خوش اخلاقی است؛ (همان، ح۱۳۴۵).
درجه بندی مراتب ایمان با عدد ۱۰ و ۹ و ۸ و ۷ برای بیان تفاوت درجات آن و تعدد مراحل آن است، چون معمولا تفاوتها را با عدد بیان می کنند و این برای آشنا کردن ذهن ما با این واقعیت است که همه ایمان ها در یک سطح و درجه نیستند بلکه همانند اعداد که با هم تفاوت دارند و یکی در رتبه پایین و دیگری در رتبه بالاتر است، ایمان نیز این چنین است و امر ثابتی که فزونی و کمال نپذیرد، نمی باشد بلکه می تواند افزایش یابد هم چنان که ممکن است سقوط و نقصان پیدا کند. تعبیر روایات در مورد درجات ایمان مختلف است. در برخی روایات ده درجه برای آن ذکر شده است. مثلا در روایتی آمده است ایمان ده درجه مانند نردبان دارد که باید پله پله از آن بالا رفت. مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در پله دهم ایمان بود؛ (میزان الحکمه، ج ۱، ح ۱۳۳۹).
در برخی روایات آمده است: اهل ایمان دارای هفت درجه اند؛ (همان، ح ۱۳۴۰). در حدیثی از حضرت صادق(ع) آمده است: خداوند عز و جل، ایمان را بر هفت بخش و سهم قرار داده است: بر نیکی و راستگویی و یقین و رضا و وفا و علم و حلم . برخی دارای هر هفت بخش می باشند و ایمانشان کامل است و برخی دارای یک سهم و برخی دو سهم و برخی سه سهم تا برسد به هفت سهم (بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۱۵۹، ح ۱). در برخی روایات چنین آمده است: ایمان در ده چیز است: معرفت و شناخت خداوند، اطاعت، علم، عمل، تقوی و ورع، کوشش و اجتهاد، صبر، یقین، رضا، تسلیم؛ (میزان الحکمه، ج ۱، ح ۱۳۵۰).
«نشانه های ایمان در انسان»
برای اینکه انسان به خلوص و درجه ایمان خود پی برد ابتدا باید نسبت به ایمان خویش آگاهی یابد و نشانه های ایمان را در خود جستجو کند. از نشانه های ایمان حقیقی می توان به موارد زیر اشاره نمود.
۱- احساس نیاز به خداوند در خود و توجه به بى نیازى ذات اقدس پروردگار:
بزرگترین ثمره و برکت دست یابى به ایمان توحیدی ، توجه انسان به غنا و بى نیازى ذات اقدس پروردگار و احساس نیازمندى خویش و تمامی موجودات می باشد. هر مقدار که گوهر وجود او به کمال توحید آراسته تر گردد، این توجه و احساس نیز افزونتر مى شود تا آنجا که مى فهمد خودش هیچ ندارد و خدا همه چیز دارد. سرّ تکیه همیشگى ائمه طاهرین (ع) در دعاها، مناجاتها و احادیث بر فقر خود و غناى خدا همین آراستگى آنان به توحید است. آنها مصداق اتمّ و اکمل انسانهاى کامل بوده اند، از این رو بیشتر از دیگران بر این امر حیاتى تکیه مى کرده اند.
۲- اطاعت از رسول خدا(ص):
از نشانه های ایمان توحیدی اطاعت رسول خدا (صل الله علیه و آله ) می باشد همانگونه که در قرآن اطاعت از ایشان را در کنار اطاعت از خداوند قرار داده و آنرا از نشانه های ایمان برشمرده است : وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ (الأنفال : ۱) و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید اگر ایمان دارید!
در روایتی نیز آمده : مردى از رسول خدا (ص) پرسید: آیا بهشت را مى توان خرید یا نه، چنانکه عده اى بهشت را احتکار کرده و در انحصار خود مى دانند: و قالوا لن یدخل الجنة الّا من کان هوداً أو نصارى ( بقره/ ۱۱۱). آن حضرت در پاسخ فرمود: بلى، بهشت را مى فروشند و ثمن هم دارد. عرض کرد: ثمن بهشت چیست؟ فرمود: لا اله الّا الله یَقولها العَبد مُخلصاً. آن مرد عرض کرد: مخلصاً یعنى چه؟ حضرت فرمود: اخلاص به آن است که به آنچه من بدان مبعوث شدم، ایمان آورده، عمل کند(بحار ج۳ ص ۱۳)
۳- پیروی از اهل بیت (علیهم السلام ):
رسول اکرم (ص) در ادامه روایت بالا شرط دیگر اخلاص در توحید را دوستى اهل بیت گرامى خود (ع) عنوان فرموده و در پاسخ آن مرد که سوال نمود : محبت اهل بیت شما جزو اخلاص در توحید است؟ حضرت رسول فرمود: آرى از برجسته ترین حقوق توحید، محبت اهل بیت است(بحار ج۳ ص ۱۳) بنابر این ایمان به خداوند بدون اعتقاد و التزام به ولایت عترت طاهره و بدون خضوع در پیشگاه خاندان عصمت و طهارت که ثقل دیگرى در قبال قرآن هستند شعاری بیش نخواهد بود. و از نشانه های ایمان پایبندی به آن است.
۴- سایه انداختن توحید بر تمامی اعمال :
به این معنا که تنها خدا را مطاع و قبلة روح و جهت حرکت و ایده آل قرار دادن، و طرد هر مطاع و جهت و قبله و ایده آل دیگر، یعنى براى خدا خم شدن و راست شدن، براى خدا قیام کردن، براى خدا خدمت کردن، براى خدا زیستن، براى خدا مردن، آنچنانکه ابراهیم گفت: وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَ الْارْضَ حَنیفاً وَ ما انَا مِنَ الْمُشْرِکینَ (انعام / ۷۹) روى دل و چهرة قلب خود را حق گرایانه به سوى حقیقتى کردم که ابداع کنندة همة جهان است هرگز جزء مشرکان نیستم انَّ صَلوتى وَ نُسُکى وَ مَحْیاىَ وَ مَماتى لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ لا شَریکَ لَهُ وَ بِذلِکَ امِرْتُ وَ انَا اوَّلُ الْمُسلِمینَ ( انعام/ ۱۶۲ ) همانا نمازم، عبادتم، زیستنم و مردنم براى خداوند، پروردگار جهانهاست. او را شریکى نیست. به این فرمان داده شده ام و من اولین تسلیم شدگان به حق هستم.
۵- انجام عمل صالح:
ایمان، همانطور که گفتیم حالتی قلبی و روانی است که در اثر دانستن یک مفهوم و گرایش به آن، حاصل می شود و با شدت و ضعف هر یک از این دو عامل، کمال و نقص می پذیرد. این تعریف، به این نکته اشاره دارد که تنها آگاهی و اطلاع در ایمان کافی نیست؛ بلکه افزون بر آن، گرایش به مورد آگاهی و انکار نکردن و انجام ندادن ضد آن نیز شرط است چنان که قرآن کریم می فرماید: و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا؛ آیات الهی را از روی ستم و برتری جویی انکار کردند در حالی که به آنها یقین پیدا کرده بودند (نمل، آیه ۱۴).
قرآن کریم می فرماید: (گروهی از) اعراب(بیابانی به پیامبر اکرم) گفتند ما ایمان آوردیم. بگو: شما ایمان نیاورده اید؛ ولی بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان در دل هایتان وارد نشده است (حجرات، آیه ۱۴) زیرا به اموری که علم به صحتش داشتند عمل نکردند.
دانستن این نشانه ها انسان را قادر می سازد تا ایمان خود را ارزیابی نموده، بداند که آیا خداوند را به ایمان توحیدی قبول دارد و یا صرفا شعار ایمان را سر می دهد و همچنین این امکان را به انسان می دهد تا اگر خدای ناکرده ایمانش شعاری می باشد با محقق نمودن این نشانه ها به اصلاح خود پرداخته و ایمان توحیدی را در خود بارور نماید. هرچه ایمان و عمل انسان به این نشانه ها نزدیکتر باشد، ایمانش از درجه خلوص بالاتری برخوردار است.
https://www.porseman.com/article/%D8%AF%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D8%A7%D9%86--%D8%AA%D8%B4%D8%AE%D9%8A%D8%B5-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D8%A7%D9%86/11442
لطفا شکیبا باشید ...